Raskolnikov، دانش آموز فقیر زندگی در سنت پترزبورگ از سلطنتی، مصمم است که بیش از بشریت خود را دریافت و اراده فرد خود را بدون هیچ گونه تضمین. هنگامی که او قتل و سرقت را مرتکب می شود، او داستان ایفا می کند که برای گذراندن تعجب وجدانش، درخشندگی جوی و عمق مشخصه و دید آن تقریبا در ادبیات جهان بی نظیر است. بهترین شناخته شده ترین شاهکارهای داستایوفسکی، جرم و مجازات می تواند هر مقدار از بین بردن را بدون از دست دادن یک قدرت از قدرت خود بر تصورات ما تحمل کند.
درام دودوفسکی از گناه، گناه و رستگاری داستان غم انگیزی از یک
مترجمان برنده جایزه ریچارد پاور و لاریسا ولچونسکی این رمان بی نظیر و غم انگیز را با انرژی، انعطاف پذیری و گستره ای از صدای خود انجام می دهند. عدالت کامل به نبوغ خالق آن.
خرید کتاب جنایت و مکافات
جستجوی کتاب جنایت و مکافات در گودریدز
معرفی کتاب جنایت و مکافات از نگاه کاربران
سی سال قبل اینکه فروید تئوری های خودش رو در زمینه ی ریشه رفتارهای منحرف عرضه کنه داستایوسکی با شاهکارش جنایت و مکافات اثرات محیط ،جامعه و فطرت روی رفتارهای بشری رو کاویده بود.
راسکلنیکف هیولا نیست جوانیست خوش قیافه،تحصیلکرده،باهوش و مستعد که طی یه سری عوامل و رخدادهای درونی و بیرونی محتاطانه و با برنامه اقدام به قتل پیرزنی میکنه.همین باعث میشه صرفنظر از قاتل بودن راسکلنیکف احساس نزدیکی و همذات پنداری خواننده با این شخصیت خیلی زیاد باشه
با داستایوسکی همراه میشید تا با داستانی طولانی از زیر وبم افکار و اعمال و فشارها و واکنش های یک قاتل بعد از ارتکاب قتل سر در بیارید
داستان پر از بحث های فلسفی دو نفره است
و یکی از مهم ترین سوالاتی که در ذهن ایجاد میکنه میزان نسبی بودن درست از نادرسته...جایی که باید برای درستی یا نادرستی فحشای سونیا برای مقابله با فقر و درجهت حمایت از خانواده و یا قتل پیرزنی رباخوار که مثل انگل جامعه خون مردم نیازمند رو میمکد ،با خودتون رو راست بشین...قانون چه قدر پاسخگوی این سوالاته؟
مشاهده لینک اصلی
«دلسوزی؟ چرا دلتان برایم بسوزد؟ تو میگویی چرا دلسوزی کنند؟ بله! دلیلی ندارد که برایم دلسوزی کنند. مرا باید به صلیب بکشند. به صلیب. نه اینکه برایم دلسوزی کنند. پس به صلیب بکش ای قاضی. به صلیب بکش و پس از آن دلسوزی کن. آنوقت من خود برای مصلوب شدن به پیشت می آیم.چون من تشنه خوشی نیستم بلکه غم و اشک میجویم. تو خیال میکنی ای فروشنده که این نیم بطر تو موجب لذت من شد؟ غم و درد در ته ان میجستم. غم و اشک! و چشیدم. ان را به دست اوردم.ام آن کسی دلش به حال من خواهد سوخت که دلش برای همه بسوزد.ان کسی که همه کس و همه چیز را فهمید. او یکی ست و او هم داور است.»
مشاهده لینک اصلی
من فکر می کنم زمان صرف وقت برای فکر کردن در مورد این کتاب آرام صرف می شود! برای من، این کتاب عجیب و غریب، بسیار تاریک و گاهی اوقات خسته کننده و حتی ناراحت کننده بود. شروع می شود به عنوان برنامه های RAS و در نهایت یک کاراکتر (نمایش اسپویلر) )] قتل (با تبر قرض گرفته شده) یک زنبور عاقل بانوی پیر و شریر. همانطور که داستان در حال تکامل است، ما دیدن بسیاری از چهره ها، بیماری، فقر شدید خود را RAS و تجربه احساس غرور هیجان انگیز خود را از احساسات به عنوان او به آرامی عبور از هر مرحله ناشی از اقدام بد خود را. چیزی که من را شگفت زده کرد، ظلم و ستم کامل او بود که فکر می کرد او بالاتر از قانون بود و بهتر از همسالانش. این درست است برای @ him @ برای مرتکب قتل. در نهایت، با این حال، خوشحال شدم که RAS در نهایت (مشاهده اسپویلر) [اعتراف می کند، برای گناهانش می پردازد، واقعا احساس تاسف می کند و با کمک سونیا به خاتمه نهایی می رود. (مخفی کردن اسپویلر)] نمی توانم بگویم که من از این کلاسیک لذت بردم و آن را خیلی راحت خوانده بودم چون بارها و بارها به کار رفته بودم و شخصیت های مستمر را نه فقط شباهت نامهای روسی بلکه با نام bc سه نام کاملا متفاوت برای boot.One توجه نهایی: در قسمت اول، RAS رویا کاملا ناخوشایند از سوء استفاده از توصیف حیوانات به طرز غیر قابل تحمل وحشیانه است که من احساس نیاز به آن را ذکر شده. او! پس از نوشتن افکار من، هنوز در آستانهی چگونگی ارزیابی این کتاب هستم، بنابراین فرض میکنم 3 ستاره این است ...... یا نه.
مشاهده لینک اصلی
برای عشق زئوس، من به پایان رسید! من فکر می کنم ما در همان ماه با روبات ها به عنوان آشپزان ما زندگی می کنیم، اما من فقط می خواهم دنیا را به دست بیاورم (یا حداقل 118 خواننده و 79 پیرو، خوب خواندن این) می دانم که من آن را به پایان رسید. من انجام دادم. من می توانم در آرامش بمانم در حال حاضر، به هر حال. من تا حدودی جوان هستم و چیزهای زیادی برای انجام دادن دارم. اما میدونی.
مشاهده لینک اصلی
@ من دوست دارم زندگی کنم من گاهی اوقات به شدت، ناامیدانه، بسیار بدبختانه، با غم و اندوه غبطه خورده است، اما از طریق آن همه من هنوز هم کاملا مطمئن هستم که فقط زنده ماندن یک چیز بزرگ است. @ - آگاتا ChristieCrime و مجازات ثابت شده است که یکی از آن گونه های نادر کتاب که خوب و واقعا از طریق نمای خارجی بیرون می آید و حتی یک اثر تیره و تلخ را پشت سر می گذارد، حتی اگر آن یک تاریکی و عجیب و غریب باشد. فدور Mikhailovich Dostoyevsky 110 سال پیش درگذشت، پیش از من متولد شد، و در عین حال همه در حالی که من خواندن جنایت و مجازات، احساس کرد که او باید این کتاب ها را برای من و من به تنهایی نوشته باشد. تقریبا به نظر می رسید که او می تواند از طریق زمان می داند؛ مانند یک چهره شناخته شده که از یک گذر ناشناخته، دور عبور می کند. من متوجه شدم که اقدامات Raskolnikovs و دیدگاه جهانی به نظر می رسد به طوری که من از طریق چشم او نگاه می کنم. یا اگر او از طریق چشم های خود به جای نگاه کرد؛ یک و همان. در حال حاضر به ذهن شما، این لزوما چگونه جهان است، تنها این است که چگونه او تصمیم به دیدن آن است. یا شاید این تنها راهی بود که او توانست آن را ببیند. توجه داشته باشید که تفاوت بین دو، برای Dostoyevksy یک بار Raskolnikov از یک جرم را متهم می کند. او به ما اجازه می دهد، خوانندگان، برای خودمان تصمیم بگیریم. با این حال، درست است که او تنها او را می کشد. او هرکسی دیگری را از طریق شخصیت اصلیش می کشد. او افکار پیچیده و متکبر را خالی می کند، عملا او را برهنه می کند. و این جایی است که من متوجه شدم که خودم را گول زدم. Raskolnikovs بزرگترین معایب، بدترین کابوس او، تاریک ترین اسرار خود را همه من بود. اما این چیزی نبود. هر بار که من از این صفحات غفلت نگاه کردم، تقریبا می توانستم دواستیوفسکی را در کنار من نشستم. او می گوید: \"شما واقعا فکر کردی هیچ کس نمی داند؟\" به این واقعیت که فراتر از یک نقطه در این کتاب، نینا سیمونز اجرای زیبای سینمن مان را در سر من بازی نکرد. شما می دانید که دوست دارید با یک کتاب در حالی که تنها کلمات بر روی یک برگ کاغذ (اگر چه Dostoyevskys به سختی کلمات صرفا صادقانه است) می تواند به سر خود یکی از آهنگ های مورد علاقه خود را بهار. زبان انگليسی در زبان جهان نشانه ای نيست؛ می ترسم که افتخار باید به اردو برود. با این حال، نیروی پشت این کلمات صرفا به حساب می آید، و من آن را زیباترین راه را یاد گرفتم و تمام اینها را، سونیا. من یک مکنده برای سادگی بودم و شخصیت او جذاب و شگفت انگیز بود. به همین ترتیب، او و Raskolnikovs را پیدا کرد داستان بهتر نسبت به آنچه که من در اطراف خودم، جهان واقعی و خیالی هر کدام را می بینم. آیا باید احساس احمقانه ای کرد تا برای آنها خوشبخت باشد؟ من فکر می کنم نه، زیرا آن را خیلی بد نیست که کمی از امید در زمان. و این همان چیزی است که متوجه شدم دواستیوفسکی هم سعی کرد به ما بگوید که امید و رستگاری برای بدترین ما وجود دارد. Raskolnikov و SonyaSo بله، زندگی است ارزش در حالی که. بنابراین، خانم کریستی گفت: \"و همچنین Raskolnikov و همچنین Dostoyevsky گفت. بنابراین می گویند I.
مشاهده لینک اصلی
زمان و زمان عناصر کلیدی در خواندن من از جرم و مجازات بود، زیرا زندگی واقعی وقتی که من شروع به خواندن وقت کتاب به ویژه کمیاب کردم، عمیقا مشغول شدم، و از آنجایی که این رمان است که مورد توجه کامل قرار می گیرد، زمان بندی نمی تواند مایه تاسف باشد بخصوص به این دلیل که خیلی زود متوجه شدم که به طور ایده آل می خواهم آن را با سرعت داستان بخوانم، یعنی در همان روزهایی که روایت را پوشش می دهد، که بر اساس حساب من خیلی زیاد نیست ، شاید ده روز، که دواستیفسکی تقریبا به طور کامل با افکار و گفتار، اغلب به عنوان یک سری از تک کلمات، داستان را در نوع خاصی از زمان واقعی، کلمات و افکار شخصیت شمارش زمان مانند دست ساعت، حتی در طول شب از شخصیت اصلی، رادیون رومانوویچ Raskolnikov بسیاری از کابوس ها را تجربه می کند که اجازه می دهد ما را همراه او حتی زمانی که چشم خود را بسته است، و در هر صورت، خانواده اش، دوستان و آشنایان عادت به سرگردن در داخل و خارج از اتاق او در حالی که او خواب است به طوری که زمانی که ما در حال روان خود را تجربه نیست، ما از مردم می شنویم که او را تماشا خواب تا زمانی که از خواب بیدار می شود، زمانی که واژگان کلامی شروع دوباره، هر چند به ندرت توسط Raskolnikov که ارتباطی بی رحمانه است و به ندرت بیش از یک صفحه از کلمات را فرار از لب خود را در طول 650 صفحه از رمان حتی در حالی که دوستان و خرگوش خانواده و در آن، هر چند که در آن هیچ کس دیگری در مورد، و به ویژه هنگامی که او به تنهایی از طریق سن پترزبورگ سرگردان است و Rodion Romanovich ما را به خود و البته خوانندگان ما می اندازد، به طوری که ما با نظراتش در مورد همه چیز، و بسیار در زمان واقعی رفتار می کنیم، زیرا او تمرکز خود را بر جایی که او در هر زمان لحظه ای که ما در آنجا با او هستیم، نه تنها به افکار خود احترام می گذاریم، بلکه آنچه را که می بینیم، می بینیم، معضلات خود را از لحظه ای گذراندیم و هنگامی که دواستیوفسکی یکی از مانع های شگفت انگیزی را که او داستان را درخشان می گیرد، سرماخوردگی ما با قرمز شدن سریعتر، خونریزی از چهره ما، ما در عرق سرماخوردگی به سر می بریم تا زمانی که بتوانیم به وضعیت جدیدی که شانه به رودی را می بخشد، تنظیم کنیم، و این اتفاق می افتد دوباره و دوباره، ما در نهایت به دنیای خود دچار شده است که ما تمایلی به ترک آن نداریم، وقتی که داستان به نهایت اجتناب ناپذیر است.
مشاهده لینک اصلی
خواندن Dostoyevskys جنایت و مجازات شد احساس فوق العاده قریب به اتفاق. طیف وسیعی از احساسات و احساسات در این کتاب به ذهن من رسیده است، تسلط که پیچیدگی، مبارزه، رنج و اذیت هر ذهن جادویی اعدام می شود، این همه این را متقاعد می کنم که فدور داستایوفسکی، یکی از بزرگترین نویسندگان تمام دوران ، در درک خود از روانشناسی انسانی و توانایی او در ایجاد خواننده، احساسات خام بسیار متنوع (به ویژه احساسات بد وحشی !!) با شدت نزدیک به کمال بی حد و حصر است. هرگز من در کل زندگی ام احساس اضطراب نکردم و تحسین برای یک اثر ادبی یا نویسنده. این کتاب جادویی بود، پس از خواندن این، احساس کردم که ذهن من، روح من با چیزی تازه و پاکیزه شسته شده است! احساس کردم همه بدبختی ها از Raskolnikov، Sonia، Marmeladov، Katerina، Pulcheria Alexandrovna، تمام غرور آنها، همه ی وحشت هایشان، سردرگمی، بی نظمی، خشم، درد، امید، عصبانیت، همه این ها را احساس کردم، همه این را تجربه کردم و احساس کردم بازپس گرفته، زنده ام، پاک شده ام! من فکر نمی کنم هر کتاب دیگری چنین تاثیری بر من داشته باشد. این کتاب برای همیشه تغییر خواهد کرد که چگونه به ایدئولوژی ها، اخلاقیات، عدالت، مفهوم خوب و بد، درست و غلط، عقل و عدالت و جنایت نگاه می کنید. از طریق Raskolnikov، Dostoyevsky ما نشان می دهد چقدر محیط و شرایط زندگی همراه با یک ایده ، یک مفهوم ساده، می تواند فرد را تحت تأثیر قرار دهد و کنترل کند، عواقب ناشی از یک عمل را می تواند به ذهن، و چگونگی پیچیدگی، چگونگی سردرگمی و چگونگی چالشی که می تواند در آن رخ دهد. :) عظمت این اثر نه تنها در عمق و گستردگی روانشناختی و قدردانی عاطفی آن استوار است. انفجار با ناامیدی ترین و خشمگین ترین و ناامیدی، به احساساتی ترین و پررنگ ترین احساسات، افتخار، شفقت و عشق. از رویا های راکولنیکوف و سیدریگالیوف، به صحنه های قریب به اتفاق سونیا محبت و مهربان، راضیمین صادق و ساده، مارملاادف بی نظیر و تحقیر شده، Pulcheria Alexandrovna متعهد و خوش بینانه، SvidrigÃiilov و Porfiry مرموز و جذاب کاترینا ایواننا، افتخار و محترم، لوزین شرور، تحقیرآمیز و منزجر کننده، همه چیز به وضوح در قلب من تقلید شده و تقریبا آن را پر کرده است. و من میشنوم آنها میگویند برادران کرمظوف بهتر از این هستند، حتی نمیتوانم تصور کنم که چقدر خوب خواهد بود من واقعا نمی تونم @ افتخار آقا، او تقریبا با افتخار شروع کرد، فقر یک معانی نیست، این یک جمله درست است. با این حال من می دانم که مستی فضیلت نیست و این هم درست تر است. اما گدایی، معاون ارباب، گدا گریه است. در فقر شما هنوز هم می توانید شخصیت ذاتی خود را از روح حفظ کنید، اما در گدایی، هرگز هیچ کس. برای گدایی یک مرد از یک جامعه ی انسانی بیرون می ریزد و با یک جارو برداشته می شود، به طوری که آن را تا حد ممکن تحقیر کند.مسکن، یکی پس از دیگری به پشت در ورودی با آن عجیب و غریب درونی احساس رضایتمندی که ممکن است در مواجهه با یک حادثه ناگهانی مشاهده شود، حتی در نزدیکترین و عزیزترین قربانیان، که از آن هیچ انسان زنده معاف نیست حتی با وجود صمیمانه تر همدردی و محبت.strength، strength is what شما می توانید بدون آن چیزی را بدست آورید و قدرت را باید با قدرت به دست آورد - این چیزی است که آنها نمی دانند.بی معنی سخن گفتن، اما بی معنی بودن خود را بیان می کنید، و من شما را برای آن بوسه می کنم. برای رفتن به اشتباه در راه خود بهتر است از حق در کسی که elses درست است. @ @ جالب خواهد بود بدانید که آن چه مردان بیشتر از آن می ترسند. با در نظر گرفتن یک قدم جدید، کلمه جدیدی به این می اندیشند که چه چیزی بیشتر از آن می ترسد.اما من بیش از حد صحبت می کنم. چون من گریه می کنم که هیچ کاری نمی کنم یا شاید این است که من گول می زنم، زیرا من هیچ کاری نمی کنم.درد و رنج همیشه برای یک هوش بزرگ و قلب عمیق اجتناب ناپذیر است. من فکر می کنم، واقعا بزرگ مردان باید غم و اندوه بزرگ بر روی زمین است. @ @ این فقط در چنین چیز احمقانه است که مردم هوشمندانه به راحتی گرفتار می شوند. هرچه انسان بیشتر حیله گر باشد، کمتر او مظنون است که او به یک چیز ساده ای دست می یابد. هرچه انسان بیشتر حیله گری باشد، ساده تر است دام او باید درگیر شود. @ یک کتاب واقعا بزرگ، از یک نویسنده عالی بسیار عالی! فقط وای!
مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب جنایت و مکافات
درام دودوفسکی از گناه، گناه و رستگاری داستان غم انگیزی از یک
مترجمان برنده جایزه ریچارد پاور و لاریسا ولچونسکی این رمان بی نظیر و غم انگیز را با انرژی، انعطاف پذیری و گستره ای از صدای خود انجام می دهند. عدالت کامل به نبوغ خالق آن.
خرید کتاب جنایت و مکافات
جستجوی کتاب جنایت و مکافات در گودریدز
راسکلنیکف هیولا نیست جوانیست خوش قیافه،تحصیلکرده،باهوش و مستعد که طی یه سری عوامل و رخدادهای درونی و بیرونی محتاطانه و با برنامه اقدام به قتل پیرزنی میکنه.همین باعث میشه صرفنظر از قاتل بودن راسکلنیکف احساس نزدیکی و همذات پنداری خواننده با این شخصیت خیلی زیاد باشه
با داستایوسکی همراه میشید تا با داستانی طولانی از زیر وبم افکار و اعمال و فشارها و واکنش های یک قاتل بعد از ارتکاب قتل سر در بیارید
داستان پر از بحث های فلسفی دو نفره است
و یکی از مهم ترین سوالاتی که در ذهن ایجاد میکنه میزان نسبی بودن درست از نادرسته...جایی که باید برای درستی یا نادرستی فحشای سونیا برای مقابله با فقر و درجهت حمایت از خانواده و یا قتل پیرزنی رباخوار که مثل انگل جامعه خون مردم نیازمند رو میمکد ،با خودتون رو راست بشین...قانون چه قدر پاسخگوی این سوالاته؟
مشاهده لینک اصلی
«دلسوزی؟ چرا دلتان برایم بسوزد؟ تو میگویی چرا دلسوزی کنند؟ بله! دلیلی ندارد که برایم دلسوزی کنند. مرا باید به صلیب بکشند. به صلیب. نه اینکه برایم دلسوزی کنند. پس به صلیب بکش ای قاضی. به صلیب بکش و پس از آن دلسوزی کن. آنوقت من خود برای مصلوب شدن به پیشت می آیم.چون من تشنه خوشی نیستم بلکه غم و اشک میجویم. تو خیال میکنی ای فروشنده که این نیم بطر تو موجب لذت من شد؟ غم و درد در ته ان میجستم. غم و اشک! و چشیدم. ان را به دست اوردم.ام آن کسی دلش به حال من خواهد سوخت که دلش برای همه بسوزد.ان کسی که همه کس و همه چیز را فهمید. او یکی ست و او هم داور است.»
مشاهده لینک اصلی
من فکر می کنم زمان صرف وقت برای فکر کردن در مورد این کتاب آرام صرف می شود! برای من، این کتاب عجیب و غریب، بسیار تاریک و گاهی اوقات خسته کننده و حتی ناراحت کننده بود. شروع می شود به عنوان برنامه های RAS و در نهایت یک کاراکتر (نمایش اسپویلر) )] قتل (با تبر قرض گرفته شده) یک زنبور عاقل بانوی پیر و شریر. همانطور که داستان در حال تکامل است، ما دیدن بسیاری از چهره ها، بیماری، فقر شدید خود را RAS و تجربه احساس غرور هیجان انگیز خود را از احساسات به عنوان او به آرامی عبور از هر مرحله ناشی از اقدام بد خود را. چیزی که من را شگفت زده کرد، ظلم و ستم کامل او بود که فکر می کرد او بالاتر از قانون بود و بهتر از همسالانش. این درست است برای @ him @ برای مرتکب قتل. در نهایت، با این حال، خوشحال شدم که RAS در نهایت (مشاهده اسپویلر) [اعتراف می کند، برای گناهانش می پردازد، واقعا احساس تاسف می کند و با کمک سونیا به خاتمه نهایی می رود. (مخفی کردن اسپویلر)] نمی توانم بگویم که من از این کلاسیک لذت بردم و آن را خیلی راحت خوانده بودم چون بارها و بارها به کار رفته بودم و شخصیت های مستمر را نه فقط شباهت نامهای روسی بلکه با نام bc سه نام کاملا متفاوت برای boot.One توجه نهایی: در قسمت اول، RAS رویا کاملا ناخوشایند از سوء استفاده از توصیف حیوانات به طرز غیر قابل تحمل وحشیانه است که من احساس نیاز به آن را ذکر شده. او! پس از نوشتن افکار من، هنوز در آستانهی چگونگی ارزیابی این کتاب هستم، بنابراین فرض میکنم 3 ستاره این است ...... یا نه.
مشاهده لینک اصلی
برای عشق زئوس، من به پایان رسید! من فکر می کنم ما در همان ماه با روبات ها به عنوان آشپزان ما زندگی می کنیم، اما من فقط می خواهم دنیا را به دست بیاورم (یا حداقل 118 خواننده و 79 پیرو، خوب خواندن این) می دانم که من آن را به پایان رسید. من انجام دادم. من می توانم در آرامش بمانم در حال حاضر، به هر حال. من تا حدودی جوان هستم و چیزهای زیادی برای انجام دادن دارم. اما میدونی.
مشاهده لینک اصلی
@ من دوست دارم زندگی کنم من گاهی اوقات به شدت، ناامیدانه، بسیار بدبختانه، با غم و اندوه غبطه خورده است، اما از طریق آن همه من هنوز هم کاملا مطمئن هستم که فقط زنده ماندن یک چیز بزرگ است. @ - آگاتا ChristieCrime و مجازات ثابت شده است که یکی از آن گونه های نادر کتاب که خوب و واقعا از طریق نمای خارجی بیرون می آید و حتی یک اثر تیره و تلخ را پشت سر می گذارد، حتی اگر آن یک تاریکی و عجیب و غریب باشد. فدور Mikhailovich Dostoyevsky 110 سال پیش درگذشت، پیش از من متولد شد، و در عین حال همه در حالی که من خواندن جنایت و مجازات، احساس کرد که او باید این کتاب ها را برای من و من به تنهایی نوشته باشد. تقریبا به نظر می رسید که او می تواند از طریق زمان می داند؛ مانند یک چهره شناخته شده که از یک گذر ناشناخته، دور عبور می کند. من متوجه شدم که اقدامات Raskolnikovs و دیدگاه جهانی به نظر می رسد به طوری که من از طریق چشم او نگاه می کنم. یا اگر او از طریق چشم های خود به جای نگاه کرد؛ یک و همان. در حال حاضر به ذهن شما، این لزوما چگونه جهان است، تنها این است که چگونه او تصمیم به دیدن آن است. یا شاید این تنها راهی بود که او توانست آن را ببیند. توجه داشته باشید که تفاوت بین دو، برای Dostoyevksy یک بار Raskolnikov از یک جرم را متهم می کند. او به ما اجازه می دهد، خوانندگان، برای خودمان تصمیم بگیریم. با این حال، درست است که او تنها او را می کشد. او هرکسی دیگری را از طریق شخصیت اصلیش می کشد. او افکار پیچیده و متکبر را خالی می کند، عملا او را برهنه می کند. و این جایی است که من متوجه شدم که خودم را گول زدم. Raskolnikovs بزرگترین معایب، بدترین کابوس او، تاریک ترین اسرار خود را همه من بود. اما این چیزی نبود. هر بار که من از این صفحات غفلت نگاه کردم، تقریبا می توانستم دواستیوفسکی را در کنار من نشستم. او می گوید: \"شما واقعا فکر کردی هیچ کس نمی داند؟\" به این واقعیت که فراتر از یک نقطه در این کتاب، نینا سیمونز اجرای زیبای سینمن مان را در سر من بازی نکرد. شما می دانید که دوست دارید با یک کتاب در حالی که تنها کلمات بر روی یک برگ کاغذ (اگر چه Dostoyevskys به سختی کلمات صرفا صادقانه است) می تواند به سر خود یکی از آهنگ های مورد علاقه خود را بهار. زبان انگليسی در زبان جهان نشانه ای نيست؛ می ترسم که افتخار باید به اردو برود. با این حال، نیروی پشت این کلمات صرفا به حساب می آید، و من آن را زیباترین راه را یاد گرفتم و تمام اینها را، سونیا. من یک مکنده برای سادگی بودم و شخصیت او جذاب و شگفت انگیز بود. به همین ترتیب، او و Raskolnikovs را پیدا کرد داستان بهتر نسبت به آنچه که من در اطراف خودم، جهان واقعی و خیالی هر کدام را می بینم. آیا باید احساس احمقانه ای کرد تا برای آنها خوشبخت باشد؟ من فکر می کنم نه، زیرا آن را خیلی بد نیست که کمی از امید در زمان. و این همان چیزی است که متوجه شدم دواستیوفسکی هم سعی کرد به ما بگوید که امید و رستگاری برای بدترین ما وجود دارد. Raskolnikov و SonyaSo بله، زندگی است ارزش در حالی که. بنابراین، خانم کریستی گفت: \"و همچنین Raskolnikov و همچنین Dostoyevsky گفت. بنابراین می گویند I.
مشاهده لینک اصلی
زمان و زمان عناصر کلیدی در خواندن من از جرم و مجازات بود، زیرا زندگی واقعی وقتی که من شروع به خواندن وقت کتاب به ویژه کمیاب کردم، عمیقا مشغول شدم، و از آنجایی که این رمان است که مورد توجه کامل قرار می گیرد، زمان بندی نمی تواند مایه تاسف باشد بخصوص به این دلیل که خیلی زود متوجه شدم که به طور ایده آل می خواهم آن را با سرعت داستان بخوانم، یعنی در همان روزهایی که روایت را پوشش می دهد، که بر اساس حساب من خیلی زیاد نیست ، شاید ده روز، که دواستیفسکی تقریبا به طور کامل با افکار و گفتار، اغلب به عنوان یک سری از تک کلمات، داستان را در نوع خاصی از زمان واقعی، کلمات و افکار شخصیت شمارش زمان مانند دست ساعت، حتی در طول شب از شخصیت اصلی، رادیون رومانوویچ Raskolnikov بسیاری از کابوس ها را تجربه می کند که اجازه می دهد ما را همراه او حتی زمانی که چشم خود را بسته است، و در هر صورت، خانواده اش، دوستان و آشنایان عادت به سرگردن در داخل و خارج از اتاق او در حالی که او خواب است به طوری که زمانی که ما در حال روان خود را تجربه نیست، ما از مردم می شنویم که او را تماشا خواب تا زمانی که از خواب بیدار می شود، زمانی که واژگان کلامی شروع دوباره، هر چند به ندرت توسط Raskolnikov که ارتباطی بی رحمانه است و به ندرت بیش از یک صفحه از کلمات را فرار از لب خود را در طول 650 صفحه از رمان حتی در حالی که دوستان و خرگوش خانواده و در آن، هر چند که در آن هیچ کس دیگری در مورد، و به ویژه هنگامی که او به تنهایی از طریق سن پترزبورگ سرگردان است و Rodion Romanovich ما را به خود و البته خوانندگان ما می اندازد، به طوری که ما با نظراتش در مورد همه چیز، و بسیار در زمان واقعی رفتار می کنیم، زیرا او تمرکز خود را بر جایی که او در هر زمان لحظه ای که ما در آنجا با او هستیم، نه تنها به افکار خود احترام می گذاریم، بلکه آنچه را که می بینیم، می بینیم، معضلات خود را از لحظه ای گذراندیم و هنگامی که دواستیوفسکی یکی از مانع های شگفت انگیزی را که او داستان را درخشان می گیرد، سرماخوردگی ما با قرمز شدن سریعتر، خونریزی از چهره ما، ما در عرق سرماخوردگی به سر می بریم تا زمانی که بتوانیم به وضعیت جدیدی که شانه به رودی را می بخشد، تنظیم کنیم، و این اتفاق می افتد دوباره و دوباره، ما در نهایت به دنیای خود دچار شده است که ما تمایلی به ترک آن نداریم، وقتی که داستان به نهایت اجتناب ناپذیر است.
مشاهده لینک اصلی
خواندن Dostoyevskys جنایت و مجازات شد احساس فوق العاده قریب به اتفاق. طیف وسیعی از احساسات و احساسات در این کتاب به ذهن من رسیده است، تسلط که پیچیدگی، مبارزه، رنج و اذیت هر ذهن جادویی اعدام می شود، این همه این را متقاعد می کنم که فدور داستایوفسکی، یکی از بزرگترین نویسندگان تمام دوران ، در درک خود از روانشناسی انسانی و توانایی او در ایجاد خواننده، احساسات خام بسیار متنوع (به ویژه احساسات بد وحشی !!) با شدت نزدیک به کمال بی حد و حصر است. هرگز من در کل زندگی ام احساس اضطراب نکردم و تحسین برای یک اثر ادبی یا نویسنده. این کتاب جادویی بود، پس از خواندن این، احساس کردم که ذهن من، روح من با چیزی تازه و پاکیزه شسته شده است! احساس کردم همه بدبختی ها از Raskolnikov، Sonia، Marmeladov، Katerina، Pulcheria Alexandrovna، تمام غرور آنها، همه ی وحشت هایشان، سردرگمی، بی نظمی، خشم، درد، امید، عصبانیت، همه این ها را احساس کردم، همه این را تجربه کردم و احساس کردم بازپس گرفته، زنده ام، پاک شده ام! من فکر نمی کنم هر کتاب دیگری چنین تاثیری بر من داشته باشد. این کتاب برای همیشه تغییر خواهد کرد که چگونه به ایدئولوژی ها، اخلاقیات، عدالت، مفهوم خوب و بد، درست و غلط، عقل و عدالت و جنایت نگاه می کنید. از طریق Raskolnikov، Dostoyevsky ما نشان می دهد چقدر محیط و شرایط زندگی همراه با یک ایده ، یک مفهوم ساده، می تواند فرد را تحت تأثیر قرار دهد و کنترل کند، عواقب ناشی از یک عمل را می تواند به ذهن، و چگونگی پیچیدگی، چگونگی سردرگمی و چگونگی چالشی که می تواند در آن رخ دهد. :) عظمت این اثر نه تنها در عمق و گستردگی روانشناختی و قدردانی عاطفی آن استوار است. انفجار با ناامیدی ترین و خشمگین ترین و ناامیدی، به احساساتی ترین و پررنگ ترین احساسات، افتخار، شفقت و عشق. از رویا های راکولنیکوف و سیدریگالیوف، به صحنه های قریب به اتفاق سونیا محبت و مهربان، راضیمین صادق و ساده، مارملاادف بی نظیر و تحقیر شده، Pulcheria Alexandrovna متعهد و خوش بینانه، SvidrigÃiilov و Porfiry مرموز و جذاب کاترینا ایواننا، افتخار و محترم، لوزین شرور، تحقیرآمیز و منزجر کننده، همه چیز به وضوح در قلب من تقلید شده و تقریبا آن را پر کرده است. و من میشنوم آنها میگویند برادران کرمظوف بهتر از این هستند، حتی نمیتوانم تصور کنم که چقدر خوب خواهد بود من واقعا نمی تونم @ افتخار آقا، او تقریبا با افتخار شروع کرد، فقر یک معانی نیست، این یک جمله درست است. با این حال من می دانم که مستی فضیلت نیست و این هم درست تر است. اما گدایی، معاون ارباب، گدا گریه است. در فقر شما هنوز هم می توانید شخصیت ذاتی خود را از روح حفظ کنید، اما در گدایی، هرگز هیچ کس. برای گدایی یک مرد از یک جامعه ی انسانی بیرون می ریزد و با یک جارو برداشته می شود، به طوری که آن را تا حد ممکن تحقیر کند.مسکن، یکی پس از دیگری به پشت در ورودی با آن عجیب و غریب درونی احساس رضایتمندی که ممکن است در مواجهه با یک حادثه ناگهانی مشاهده شود، حتی در نزدیکترین و عزیزترین قربانیان، که از آن هیچ انسان زنده معاف نیست حتی با وجود صمیمانه تر همدردی و محبت.strength، strength is what شما می توانید بدون آن چیزی را بدست آورید و قدرت را باید با قدرت به دست آورد - این چیزی است که آنها نمی دانند.بی معنی سخن گفتن، اما بی معنی بودن خود را بیان می کنید، و من شما را برای آن بوسه می کنم. برای رفتن به اشتباه در راه خود بهتر است از حق در کسی که elses درست است. @ @ جالب خواهد بود بدانید که آن چه مردان بیشتر از آن می ترسند. با در نظر گرفتن یک قدم جدید، کلمه جدیدی به این می اندیشند که چه چیزی بیشتر از آن می ترسد.اما من بیش از حد صحبت می کنم. چون من گریه می کنم که هیچ کاری نمی کنم یا شاید این است که من گول می زنم، زیرا من هیچ کاری نمی کنم.درد و رنج همیشه برای یک هوش بزرگ و قلب عمیق اجتناب ناپذیر است. من فکر می کنم، واقعا بزرگ مردان باید غم و اندوه بزرگ بر روی زمین است. @ @ این فقط در چنین چیز احمقانه است که مردم هوشمندانه به راحتی گرفتار می شوند. هرچه انسان بیشتر حیله گر باشد، کمتر او مظنون است که او به یک چیز ساده ای دست می یابد. هرچه انسان بیشتر حیله گری باشد، ساده تر است دام او باید درگیر شود. @ یک کتاب واقعا بزرگ، از یک نویسنده عالی بسیار عالی! فقط وای!
مشاهده لینک اصلی