و من شدم «ایران»! من باید ایران میبودم. انگار من مسئول همهی شرایط و وقایع بودم. چارهای نبود و البته از این ناچاری ناراضی هم نبودم. من ناخواسته و اسطهی انتقال بخشی از اطلاعات شده بودم و این فرصتی بود تا آنطور که باید و شاید وظیفهام را انجام دهم. تصمیم گرفته شده بود! من سفیر ایران بودم و حافظ منافع کشورم و مردمش.
خرید کتاب خاطرات سفیر
جستجوی کتاب خاطرات سفیر در گودریدز
معرفی کتاب خاطرات سفیر از نگاه کاربران
مشاهده لینک اصلی
مشاهده لینک اصلی
مشاهده لینک اصلی
مشاهده لینک اصلی
مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب خاطرات سفیر
خرید کتاب خاطرات سفیر
جستجوی کتاب خاطرات سفیر در گودریدز
مشاهده لینک اصلی
مشاهده لینک اصلی
مشاهده لینک اصلی
مشاهده لینک اصلی
مشاهده لینک اصلی





