کتاب یک بخشش

اثر تونی موریسون از انتشارات مروارید - مترجم: علی قادری-بهترین رمان ها

در دهه 1680، تجارت برده در آمریکا همچنان در دوران کودکی خود است. یعقوب وارک یک معامله گر و مهاجم انگلیس هلندی است، با برگزاری کوچک در شمال خشن. به رغم نارضایتی او برای خرید در "گوشت"، او یک دختر برده کوچک را به عهده می گیرد تا بخشی از پرداخت بدهی های بد از صاحب مزرعه در کاتولیک مریلند باشد. این Florens است، که می تواند خواندن و نوشتن و ممکن است در مزرعه خود مفید باشد. فلورنس که از مادرش رد می شود، به دنبال عشق است، ابتدا از لینا، زن بندهای بزرگتر در خانه اربابان جدیدش، و بعد از اسمورف خوش تیپ، یک آفریقایی، هرگز به بردگی نرفت، که به زندگی آنها سوار می شود. رحمت نشان می دهد که چه چیزی در سطح بردگی قرار دارد. اما در قلبش، مثل دوست داشتنی، داستان مبهم و مبهم یک مادر و یک دختر است - مادر که دخترش را نابود می کند تا او را نجات دهد و دخترانی که هرگز از این رها شدن اجتناب نکنند.


خرید کتاب یک بخشش
جستجوی کتاب یک بخشش در گودریدز

معرفی کتاب یک بخشش از نگاه کاربران
در دهه 1690، در مناظری از راه دور در استعمار نیویورک، من با پروس لایتهای رشته ای و صدای چهار زن در این داستان که در یک مجموعه ی بلندپروازانه قرار داشتند، هیجان زده شدم. این کتاب در کتاب صوتی خواندنی است که توسط نویسنده منتشر شده است، که اغلب با ستون فقرات من با قدرت پر جنب و جوش شعر آن را خنثی می کند. موضوع مهم این است که چگونه مردم در همه اشکال خود را درگیر می کنند و چگونه با درک خیانت ها مقابله می کنند. یکی دیگر از پارادوکس های پایه و اساس جهان جدید، گرسنگی برای آزادی و انواع اشکال برده داری (برده داری کلاسیک، خدمتکاران مستقل، ازدواج مرتب شده) است. شخصیت ها به شدت کشیده شده اند. Rebekka \"â € œmail orderâ € عروس از انگلستان برای کشاورز هلندی تبدیل فروشنده، یعقوب Vaart، که او می آید به عاشق عزیزم. خانم او شامل: لینا، یک بومی آمریکایی، یتیم شده از دمیده شدن قبیله اش با بوسه؛ فلورنس، یک دختر برده داری سیاه و سفید که یعقوب با اکراه به عنوان پرداخت بدهی می گیرد؛ و غم و اندوه، یک برده سیاه سیاه و ناراحت روانی که بر روی یک کشتی از برده برده پدرش بزرگ شد. در حالی که یعقوب دور است، آنها یک خانواده مجازی را در طول دوره های طولانی تشکیل می دهند. ربکک از دست دادن فرزندانش به بیماری و آسیب می اندیشد. او نمیتواند به شکل قضائی مسیحیت در شهر دور دست بیاورد. در عوض او با کارگرانش در مزرعه پیدا می کند. در سفری به آمریکا، او خود را متعجب کرد و با تحسین نگاه های موازی و موازی مسافران همجنسگرای زن به زندگی فحشا در دنیای جدید سر و کار داشت: چه چیزی از سوی همکارانش هیجان زده و به چالش کشیده شد، زنان فریبنده را وحشت زده کرد و هر کدام به عمق اعتقاد داشتند، خطرناک ناقص اگر چه آنها چیزی با دیدگاه های یکدیگر نداشتند، اما همه چیز مشترک با یک چیز بود: وعده و تهدید مرد. در اینجا، آنها توافق کردند، جایی که امنیت و ریسک وجود داشت. و هر دو به اصطلاح آمدند. بعضی ها، مانند لینا، که هر دو دست زدگی و نابودی را در دست داشتند، از بین رفت. بعضی از آنها مانند غم و اندوه، که ظاهرا هرگز توسط زنان دیگر مربیگری نمی شدند، به بازی آنها تبدیل شد. بعضی از همکارانش با آنها جنگیدند. دیگران، مؤمنان، از آنها اطاعت کردند. و چند، مانند خود، پس از رابطه دوستانه دوستانه، زمانی که مرد رفته بود مانند کودکان بود. زندگی یعقوب به ارمغان می آورد او بسیار آزاد تر از زندگی اش در لندن است، اما سفر خود را برای انجام جاه طلبی خود را برای یک املاک به شکل خیانت است که او را در تنهایی بی نظیر است: او متوجه پیچیدگی تنهایی: وحشت از رنگ، سر و صدا بی صدا، تهدید اشیاء آشنا هنوز دروغ می گویند. â € |Silence می افتد مانند برف شناور در اطراف سر و شانه خود را، گسترش بیرونی به سمت باد به ارمغان می آورد، هنوز هم آرام برگ، آویزان cowbells، ضرب و شتم از تی شرت تبر لاین در نزدیکی. پوست او فلاش می شود، سپس سرد می شود. صدا در نهایت به پایان می رسد، اما تنهایی ممکن است برای چند روز باقی بماند. تا زمانی که در وسط آن، او فریاد زد. \"ستاره من،\" در شمال، \"پاسخ\" او و او یک پیچ پیچیده در پاهای خود را یا دستش را بسته ای از سوزن ها قرار می دهد. بیشترین علاقه من به لینا بود که بیشترین وابستگی به زنان دارد. علیرغم تلفاتش، او قوی ترین پایه ای را برای داشتن یک مادر دوست داشتنی و هویت از طریق ارتباطاتش با قبیله اش بوجود آورده است. خیانت او احساس می کند که در نابودی مخرب مهاجمان مهاجم دروغ می گویند: مردم او برای هزار سال شهر های پناهندگی را ساخته اند، و به جز مرگ از اروپا، ممکن است آنها را برای هزار نفر ساخته شده است. همانطور که معلوم شد ساحر مرده بود اشتباه است. اروپایی ها فرار نکردند â € | آنها با زبان هایی که مانند پوست سگ به نظر می آیند می آیند؛ با گرسنگی بچه گانه برای خز حیوانات. آنها همیشه زمینی را تزیین می کنند، درختان کلبه ای را به کشورهای دور می اندازند، هر زن را برای لذت سریع، خاکی خراب، مکان های مقدس و فریب دادن و عبادت خدای غم انگیز و غافلگیر می کند. â € |Solitude خواهد شد او را له کرده بود اگر او به مهارت های خلوت نمی افتاد و تبدیل شدن به یک چیز دیگر که در جهان طبیعی نقل مکان کرد. او با پرندگان، با گیاهان صحبت می کرد، با سنجاب صحبت می کرد، به گاو آواز خواند و دهانش را به باران باز کرد. شرم داشتن از دست دادن خانواده های او جان سالم به در برده است، هرگز به هر کسی که ارزشش را ندارد، خیانت کرده یا رها کند. روزی یک پرنده عجیب و غریب با مهارت های کمی برای زنده ماندن و دوقلو خیالی است تا تنهایی او را تسکین دهد. هرچند که عشق هیچ وقت شناخته نشده است، هنگامی که برای او اتفاق می افتد، کاملا با او سر و کار دارد. اولین بار او با یک مرد سیاه پوست آزاد است که به طور مرتب کار آهنگر را برای مزرعه و بعد با فرزندش کار می کند. آهنگر او را از شرطی به رابطه نگذاشته است. جذابیت عشق او به او بسیار محتاطانه به تصویر کشیده شده است: درخشش آب، ستون فقرات شما را می سوزاند و من خودم را برای اینکه می خواهم آن را ریختم، شوک بدهم. برای جلوگیری از وقوع این امر در داخل من، فرار می کنم. هیچ چیز آن را متوقف نمی کند فقط تو هستی چیزی در خارج از شما نیست چشم من معده من گرسنه از من نیست. هرگز به اندازه کافی برای نگاه کردن به حرکت شما وجود نخواهد داشت. بازوی شما بالا می آید تا آهن را بگیرد. شما به یک زانو افتادید تو خم می کنی تو خیابون ...

مشاهده لینک اصلی
** هشدار اسپویلر ** Toni Morrisonâ € ™ s رحمت یکی از خشمگین ترین، دوست داشتنی، خالی از سکنه و آزاردهنده آثار من در بسیاری از ماه خوانده شده است. این یکی از معدود کتاب هایی است که می توانم به خاطر داشته باشم که من بعد از پایان دادن به سرنخ هایی که به تقلید مبهم مبهم آن ها را می خوانم، خواندن عبارات کلیدی و حتی کل فصل را می خوانم و نمونه خاک خیس و خاک را از پروسه ی دیگر زمان. من هیچ چیز را در سرخوردگی ندیدم، اما در قدردانی و تحسین. رحمت به طور ظاهری در اواخر قرن هفدهم تعیین شده است، واقعیتی که من برای یک دقیقه اعتقاد نداشتم و در عین حال به طرز عجیب من کمترین نگرانی را نداشتم. در حالی که این کتاب وزن سنگین جزئیات چندگانه و دقیق را ندارد که کار معمولی را در مورد داستان واقعی تاریخی به کار می برند، همچنین نمی تواند حاوی هر گونه زگیل هایی است که خواننده را از طلسم رها می کند. من احساس می کنم بیش از یک مزرعه دوران استعمار پیچیده سخت در آمریکا به سختی از زایمان تولد آن، رحمت است در عوض در یک مکان به نام â € ~Morrisonlandâ € ™، یک مکان گوتیک، شوم است که با شهوت، اشتیاق، سردرگمی هویت و احساسات و سرنوشت های نامطلوب را خنثی می کند. این مکان است که به طور همزمان تنها در ذهن نویسنده آن وجود دارد و نمای کاملی از یکی از جنبه های روحیه آمیز امریکا است. این یک مکان بومی است، نه یک مسیحی، پر از مراسم تیره، شیاطین و جغرافیای مضر است که تلگراف به خوبی تراژدی آینده برای کسانی که با چشم برای دیدن. همانطور که در همه کتابهای موریسون، نژاد رنگ مرکزی، رنگ پوست تمام نمرات در نمایش در سراسر یک رقص دیوانه برده داری، مالکیت، پدر و مادر و کودک دور، قربانی و قاتل بالقوه است. اما موریسون بسیار باهوش و عاقلانه است که یک کتاب را بنویسد که به طور مستقیم از زخم های غول پیکر که قاچاق آمریکا از مردم آفریقایی و بومی آمریکایی است، است. هرکسی با بردگی خود در این کتاب مبارزه می کند، این که آیا به ایده های ارتقاء تجاری و احترام اجتماعی، ازدواج غیر دوستانه، و یا به سرزمین هایی است که استخوان ها را از بین می برد قبل از هر چیز چیزی را ارائه می دهد که چیزی از لحاظ اقتصادی از راه دور شبیه به غذا است. موریسون چند بذر عاشقانه سنتی را در این روایت می کشد که به احتمال یک شخصیت، دختر برده، فلورنس می گویند، از طریق یک دیسکو افغانی افغانی آزاد شده و رابطه فیزیکی خود را که توسعه می یابد فرار می کند. اما بار دیگر ماریسون برای هدیه های تیره تر خود را برای هر قصه افسانه ای که در آن شاهزاده نجات یافته است و به پادشاهی جادویی بدون تلخی و نزاع برسد، بسیار درست است. در عوض، همانطور که در زندگی واقعی، هویت سرنوشت و سایه کمتری فرض شده است، جایی که امیدوارانه به سوی یک مسیر صعودی هدایت می شود، از طریق ذهن و فانتزی و دلبستگی به دلبستگی های بدن و فانتزی، آینده که در بهترین حالت بعید است. پایان بسیار دشوار است، اگر کسی که جز موریسون نوشته شده باشد، ممکن است از نژادپرستی و جنس گرایی منفجر شود، اما پایان سختی با اثربخشی زیاد پیش می آید، و هر کسی که انتظار دارد همه چیز به پایان برسد، در این پرواز کشنده پرواز نمی کند. به اندازه کافی به اندازه کافی و یا به عنوان خوانده شده بیش از حد بسیاری از Harlequins زمانی که آنها جوان تر بود. و در حالی که پایان دادن به تلخ و سخت است نیز یادداشت های فریبانه از رستگاری، زندگی صرفا در حال رفتن، از دیگر زخمی شدن تبدیل شدن به \"کامل\" ارائه پاداش جزئی برای این دید خشن، که نه کاملا پوشیده، اما رنگ با شیرینی کوچک، مانند یک گل در سایه شکوفا شد.

مشاهده لینک اصلی
** هشدار اسپویلر ** در پایان این رمان احساس کردم که من خواندن مجموعه ای از طرح های شخصیتی را می توانستم که بتوانم متن بسیار بزرگتر و متناسب تر را شکل دهم. هر فصل از یک شخصیت به دیگری و از روایت اول تا سوم شخص، که به خودی خود یک مشکل نیست، از بین می رود، و اگر انجام شود می تواند کل جالب و عجیب و غریب ایجاد کند. در این مورد، متن به سادگی خسته کننده شد؛ یک پازل است که به وضوح جالب نیست به اندازه کافی برای قرار دادن با هم. شخصیت های این رمان متنوع هستند و اگر تعداد صفحاتی که نیاز دارند، بسیار جالب باشد. شخصیت ها شامل یک زن برده بومی آمریکایی، یک زن سیاه پوست است که دارای شهرتی از @ madness است، یک دختر جوان برده سیاه که فروش خود را به یک مرد دیگر توسط مادرش، یک زن بیخوابی سفید (که به نظر خوب در ابتدا، اما واقعا مانند همه سفیدپوستان، بد است)، یک اسلحه جوان آزاد و دو مرد متعهد. ما در مورد هر یک از این افراد بیت ها و قطعه ها را یاد می گیریم، اما هرگز به اندازه کافی به آنها توجه نمی کنیم. تاریخچه های کوچک ما به اشتیاق برای جزئیات بیشتر که هرگز تحویل داده نشده است، داده می شود. پس از خواندن دوست عزیز، با نزدیکی که می توانستیم با شخصیت هایی مانند Sethe، Denver و Paul D داشته باشیم، فریب خورده می شود، اما در The Mercy، احساس می کرد که شخصیت ها از خواننده دور انداخته می شوند، و آنها را غیر شخصی می کند. حتی در بهشت ​​یک رمان پر از ده ها تن از شخصیت ها، افراد به نظر می رسد زنده تر از کسانی که در متن جدید موریسون. حالا برای داستان. من به سادگی نمی دانم چه باید بگویم چون آنجا کم است. نقطه رمان چیست؟ از کجا شخصیت ها به پایان رسید؟ توسعه کمی وجود دارد و قلب داستان شاید چند روز با عقب ماندگی به ما اطلاعات کمی در مورد اینکه چگونه این افراد به کجا رسیدند، اما سفر کم و تاریخ کمی داده شده به یک کل جالب اضافه نیست . غم و اندوه به یک دختر بچه تولد می دهد و در آن رویداد یکپارچگی پیدا می کند، اما او نمی داند. زن سفید Rebekka خشونت آمیز و بی رحمانه تبدیل می شود، اما خیانت او به معنی کم است، زیرا ما به سختی می دانیم که در او چقدر خوب است که ظلم و ستم او در مقابل آن قرار دارد. بله، زن جوان که از مادرش تقاضای فروش شده است، می تواند شریک جنسی خود را به عنوان مادرش در نظر بگیرد، اما این آزادی به دلیل عدم ارتباط او و خوانندگان به دلیل عدم ارتباط شخصی با او، محدود است. این خیلی مهم است. من می خواستم این کتاب را دوست داشته باشم و دوست داشته باشم، همانطور که دوست داشتم، اما کم است که دو کتاب مشترک است. صمیمیت مطلق که موریسون مجبور بود با شخصیت های او در معشوق رشد کند، حتی در این کتاب تلاش نمی کند. این فاصله ای است که در قلب من پاره می شود و باعث می شود که من از این موضوع کاسته ام و به خوانندگان اجازه می دهم که این غم، خشم، خیانت، وحشت زده را دوباره تجربه کنند.

مشاهده لینک اصلی
بله، من طرفدار تونی موریسون هستم و اعتقاد دارم که او قادر به نوشتن یک کتاب بد نیست، اما این بدان معنی نیست که من در صورت لزوم آمادگی نداشتم از کتاب جدید او انتقاد کنم. لازم نیست. در ابتدا ممکن است به نظر آهسته (که هرگز من را نادیده میگیرد) همانطور که ما به دنیایی که در زمان دور است، اما واقعی است. جزئیات تاریخی هرگز نجس نیست آنها به راحتی پوشیده شده اند، به عنوان یک بررسی کننده آن را قرار داده است. نمایش دهندگان یک شخصیت اینجا را به Sethe از @ Beloved؛ @ مقایسه کرده اند و اگر چه من موازی را می بینم، این یک کتاب بسیار متفاوت است. موریسون هرگز یک کتاب را تکرار می کند: هر یک از دیگران متفاوت است. در اینجا ایالات متحده پیش از آن ایالات متحده است و برده داری در همه اشکال آن ارائه شده است: سیاه، سفید، بومی، اروپایی های مستقل، یتیمان نجات یافته، افرادی که نیازمند هستند و غیره زندگی برای همه دشوار، خطرناک و دشوار است برخی از آنها با وجود همه چیز می توانند ارتباط برقرار کنند. یک کتاب باریک که حاوی تعداد زیادی از افراد است. نشانه ای از یک کتاب عالی برای من: وقتی به انتهای نزدیک می گردم، شروع به خواندن می کنم (همانطور که نزدیک شدم، نمی توانستم آن را بگذارم) و وقتی به پایان رسید، می توانستم آن را بخوانم دوباره از اول. من یک روز خواهم بود

مشاهده لینک اصلی
شاید آن طعم تلخ معشوق من را ترک کرد؛ شاید آن را که او به عنوان زنان ضعیف مایا Angelou می آید؛ شاید فقط این نیست که چقدر می خواهم نوشتنش را دوست داشته باشم، فقط نمی توانم. چهار فصل اول به عنوان جهنم گیج کننده بود و آنهایی که باقی مانده بودند بی نظیر بودند. POVs از فصل به فصل خیلی متقابل بودند، من به سختی می توانم به یاد داشته باشید که صحبت می کرد و متوجه شدم که من دائما به آغاز فصل خاص برای چک دوبار. نه تنها این، اما خط زمانی از فصل به فصل مواجه شد. سبک نوشتن را به حالت تهوع اضافه کنید. در حالی که روایت به طور ناگهانی و متلاشی شده بود، در واقع به عنوان یک تلاش نوین برای نشان دادن یک جهان است که نویسنده خود را کلیشه ای کرده است. با تمام این گفته ها، از پایان کتاب لذت بردم چشم پرندگان را به زندگی بازیگران تبدیل می کند، همانطور که آن را به نمایش می گذارد و خلوص آن را انتقال می دهد. اگر چه احساس می کرد که خون، عرق و اشک فقط برای رسیدن به آنجا بود.

مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب یک بخشش


 کتاب برگزیده
 کتاب وان پیس: داستان ایس (2)
 کتاب وان پیس: داستان ایس (1)
 کتاب بامگارتنر
 کتاب سکوت باران
 کتاب هیچ چیز سیاه نیست