در بخشی از کتاب آمده: بوم بوم.. افتادیم ریختیم زمین... مثل برگ درخت ریختیم زمین آدم بود که میرفت چهاردست و پاش توی هوا چرخ میزد و من هی میخندیدم. خوب که مادرشوهرم نبود زودتر از همه تیکه پاره شده بود دیگه نبودش اگه نه گیسمو میکشید و میگفت : زن خجالت بکش همه دارن میرن تو داری میخندی؟ شرط میبندم که حالا دوباره هواپیماها برگشتن... نگاه کنین پس این غبار مال چیه؟
خرید کتاب یزله در غبار
جستجوی کتاب یزله در غبار در گودریدز
معرفی کتاب یزله در غبار از نگاه کاربران
کتاب های مرتبط با - کتاب یزله در غبار
خرید کتاب یزله در غبار
جستجوی کتاب یزله در غبار در گودریدز