کتاب گیلیاد

اثر مریلین رابینسون از انتشارات نشر چلچله - مترجم: مرجان محمدی-بهترین رمان ها

بیست و چهار سال پس از اولین رمان خانهداری، ماریلین رابینسون با یک داستان صمیمی از سه نسل از جنگ داخلی تا قرن بیستم باز میگردد: داستان درباره پدران و پسران و جنگهای معنوی که هنوز در قلب آمریکا خشمگین هستند. نوشتن در سنت امیلی دیکنسون و والت ویتمن، مریلین رابینسون، داستان زیبای، عضوی و معنوی اجازه می دهد تا "حتی خواننده بی ایمان بتواند نظم متعالی را احساس کند" (Slate). گاید در سخنرانی درخشان و فراموش نشدنی وزیر امور خارجه، جان آمیز، وضعیت انسان و زیبایی غالبا غیر قابل تحمل یک زندگی عادی را نشان می دهد.


خرید کتاب گیلیاد
جستجوی کتاب گیلیاد در گودریدز

معرفی کتاب گیلیاد از نگاه کاربران
Gilead (Gilead #1), Marilynne Robinson
گفتگو با مرجان محمدی، مترجم رمان‌های مریلین رابینسون
روزنامه جام جم: مریلین رابینسون از نویسندگان معاصر آمریکایی است. این نویسنده که از اعضای فرهنگستان هنر و دانش آمریکاست، در سال 2011 از طرف «دانشگاه آکسفورد»، کرسی سالانه «ازموند هارمزورت» در هنر و ادبیات آمریکایی در «دانشگاه بنیاد آمریکایی راترمر» را دریافت کرد. «رابینسون» که آثارش در ایران کمی گمنام است، نخستین رمان خود با عنوان «خانه داری» را سال 1980 منتشر، و جایزه «بنیاد همینگوی» را از آن خود کرد. ایشان دومین اثر خو « گیلیاد» را در سال 2004 منتشر کرد، و جایزه «کانون منتقدان کتاب ملی، امبسادور» و «جایزه پولیتزر سال 2005» را برد. در ضمن رمان «گیلیاد» علاوه بر جوایزی که تاکنون کسب کرده، کتاب مورد علاقه «باراک اوباما»ست و او در سال 2012 به «مریلین رابینسون» و چند نفر دیگر، «نشان ملی علوم انسانی» را به دلیل قلم گیرا و پرقدرت ایشان، اهدا کرده است. رمان «خانه» سومین رمان «مریلین رابینسون» سال 2008 منتشر شد، و «جایزه ملی اورنج انگلستان» را گرفت. این کتاب از میان 156 عنوان، و از سوی 123 کتابخانه از سراسر دنیا نامزد «جایزه ایمپک دوبلین 2010» شد، که به عنوان گرانترین جایزه ادبی شناخته میشود. آثار این نویسنده جهانی را، در ایران با ترجمه بسیار خوب بانو «مرجان محمدی»، و به وسیله «نشر آموت» میشناسیم. به مناسبت انتشار رمان «گیلیاد» به گفت و گو با «مرجان محمدی»، مترجم آثار این نویسنده در ایران پرداختیم که میخوانید
چطور به ترجمه آثار مریلین رابینسون علاقه مند شدید؟
من همیشه کتابهایم، را خودم انتخاب میکنم، چون اگر از کتاب و داستانش خوشم نیاید، ترجمه کردن آن بسیار سخت میشود. چند سال پیش که مشغول بررسی چند کتاب بودم، به طور اتفاقی با نام خانم «رابینسون» آشنا شدم. در اینترنت و در «مجله گلستانه»، مطالبی درباره ایشان خواندم، و پیگیر آثارشان شدم. کتابهای ایشان را سفارش دادم. «خانه» نخستین کتابی بود که به دستم رسید. آن را خواندم، و تحت تأثیر عشق و گرمایی که در داستان وجود داشت، قرار گرفتم، و با مطالعه بیشتر، درباره خانم «رابینسون» متوجه شدم در دنیا ایشان را به عنوان نویسنده ای میشناسند که قلمی وزین و پرقدرت دارد. ایشان جایزه های بسیاری را هم از آن خود کرده اند؛ ولی در ایران هیچ اثری از ایشان چاپ نشده بود، و چندان این نویسنده را نمیشناختند. به همین دلیل تصمیم گرفتم آن را ترجمه کنم
تاکنون چند رمان از این نویسنده ترجمه کرده اید؟
خانم «رابینسون» سه رمان دارند، که هر سه را ترجمه کرده ام؛ ولی این طور که خودشان میگفتند، رمان چهارم هم در راه است
رمان «خانه» را این نویسنده بعد از «گیلیاد» نوشته، و گویا طبق آنچه شنیده ایم، این رمان ادامه داستان رمان «گیلیاد» است، اما شما «خانه» را زودتر ترجمه کردید؟
خانم «رابینسون» بعد از پایان رمان «گیلیاد» احساس میکنند هنوز نمیتوانند شخصیتهای داستان را به حال خود رها کنند. ایشان میگویند صدای «جان ایمز (راوی داستان گیلیاد)» هنوز در گوشم بود. به همین سبب تصمیم میگیرند در «خانه» زندگی یکی دیگر از شخصیتهای کتاب «جک بوتون» و رابطه او با خانواده اش را روایت کنند. از آنجا که این دو داستان هر یک خوانشی مستقل دارند، پس و پیش خواندن آنها هیچ گونه خللی در فهم داستان به وجود نمیآورد. اگر نظر شخصی من را بخواهید، باید بگویم همچنان ترجیح میدهم «خانه» را پیش از «گیلیاد» بخوانم
به عنوان یک مترجم مسلما با آثار نویسندگان متفاوت و متنوعی در دنیا آشنا هستید. چه ویژگی ای آثار «رابینسون» دارد که ترغیب میشوید آثار این نویسنده را ترجمه کنید؟
در آثار خانم «رابینسون» روایتی از عشق میبینیم، که میان خانواده های امروزی، بویژه در جوامع آمریکایی، شاید کمتر به چشم میخورد. این گرما و وابستگی میان افراد، چنان خواننده را تحت تاثیر قرار می​دهد که گویی این داستان، در زندگی واقعی خود ما اتفاق افتاده است. آثار خانم «رابینسون» گذشته از هیجانات، مبالغه و گزافه گویی هایی است، که در برخی رمانها وجود دارد، تا خواننده را میخکوب کند. روایت داستانهای ایشان، بسیار آرام و در عین حال عمیق است، انگار در انتخاب تک تک واژه ها قصد و نیت خاصی وجود داشته است
گویا با خود این نویسنده هم در ارتباط هستید و ایشان اطلاع دارند که آثارشان را در ایران ترجمه میکنید؟
بله، داستانهای ایشان گاه و بیگاه اشاراتی به روایات مذهبی دارد. گاهی برای درک بعضی قسمتها مجبور بودم بارها به انجیل مراجعه کنم. همچنین برای این که مطمئن شوم مفهوم را درست فهمیده ام، با خواننده های آثار ایشان، مکاتبه میکردم، اما بعد به این نتیجه رسیدم، که باید هر طور شده با خودشان حرف بزنم. به دو دلیل: هم این که مطمئن شوم متن را درست فهمیده ام، و دیگر این که برای ترجمه آثارشان از ایشان اجازه بگیرم. درست است که در ایران قانون کپی رایت وجود ندارد و این خیلی بد است، ولی خود ما که میتوانیم دست کم نویسنده را از این امر آگاه کنیم، و از ایشان اجازه بگیریم. خانم «رابینسون» از این بابت خیلی به من لطف داشتند و نه تنها، اجازه ترجمه و چاپ آثارشان را به من دادند، بلکه بسیار خوشحال شدند، که کتابهایشان به زبان فارسی هم ترجمه میشود، و در ایران به چاپ میرسد
ارتباط با نویسنده باعث میشود شما نسبت به اثر اشراف بیشتری پیدا کنید و احیانا اگر جایی در ترجمه دچار تردید نسبت به معادل واژه ها شوید با نویسنده مشورت کنید
دقیقا همین طور است. خانم «رابینسون» در قسمتهایی از کتاب به طور غیرمستقیم به مواردی اشاره میکنند که خواننده اگر نداند منظورشان چیست، دچار سر درگمی میشود. در متن اصلی هیچ زیرنویسی وجود ندارد، ولی من هنگام ترجمه، بهتر دیدم مواردی را در پاورقی بیاورم تا مفهوم روشنتر شود
آیا تاکنون مترجمی بجز شما آثار رابینسون را به فارسی ترجمه کرده است؟
تا آنجا که میدانم، و در این باره در سایت «کتابخانه ملی» جستجو کرده ام، یک نفر، چند سال پیش «گیلیاد» را ترجمه کرده، اما نمیدانم به چه دلیل کتاب چاپ نشده، و ناشر انصراف داده است
ژانر آثار این نویسنده خاص است و رمانهایش، معمولا کامل کننده آثار قبلی او هستند. این موضوع به شما در ترجمه کمک میکند؟
البته این فقط درباره کتاب «خانه» و «گیلیاد» درست است. رمان «خانه داری» که نخستین کتاب ایشانست، و 20 سال پیش از «گیلیاد» چاپ شده، داستانی کاملا متفاوت دارد، اما ترجمه کتاب «گیلیاد» از این بابت آسانتر بود، چون شخصیتها را کاملا میشناختم، و در میان ترجمه کتاب «خانه» به نوعی با شخصیتهای داستان زندگی کرده بودم، و گویی زندگی شان را مثل فیلم جلوی چشمم میدیدم، احساسشان را کاملا درک میکردم، با آنها عشق میورزیدم، گریه میکردم و منتظر میماندم
سمیرامیس محمدی / جام​جم

مشاهده لینک اصلی
دیشب به تو گفتم ممکن است روزی بروم، تو گفتی کجا، من گفتم پیش خدا، تو گفتی چرا، گفتم چون پیر شده ام، گفتی فکر نمی کنم پیر شده باشی و دستت را در دستم گذاشتی و گفتی، خیلی پیر نیستی

گیلیاد دومین رمان مریلین رابینسون است که در سال 2004 منتشر شد. این رمان در سال 2005 جایزه پولیتزر و کانون منتقدان کتاب ملی را از آن خود کرد. گیلیاد، نامه های کشیشی پیر است که در شهر کوچک گیلیاد در آیووا زندگی می کند و می داند که به زودی به علت بیماری قلبی خواهد مرد. او این نامه ها را برای پسرش می نویسد و در آن داستان زندگی خود را روایت می کند زیرا می داند که پسر در آینده خاطره کم رنگی از پدر خواهد داشت.

مشاهده لینک اصلی
اغلب احساس می کنید که صحنه های ادبی معاصر دربارۀ ماهیت شادی در آن آثار Karenina را درونی می گذارد، که این ویژگی خاص نیست، به این معنا که ارزش توجه دقیقی از آن نیست که ادبیات در مورد اشخاصش مورد استفاده قرار می گیرد. ما باید بیشتر از زندگی خودمان به رسمیت شناختن مشکل که ما با آن مواجه خواهیم شد اگر ما خود را با خانواده Tolstoyan â € œunhappy خانواده \"به هزینه از آن ها خوشحال است. درمورد لحظات تعریف و یا روشنگرانه ما، تقریبا بسیاری از ما به احتمال زیاد خاطرات شاد را تجدید می کنند، چون ما لحظات ناامیدی هستیم. با این حال اغلب ادبیات معاصر این را نادیده می گیرد. نویسندگان قادر به ارائه دروغ به تولستوی با ارائه شادی به عنوان یک ماده پیچیده اند کمی و دور از: فکر می کنم رون کارلسون، لوری کلوین، الن Gilchrist، ریچارد روسو. در این زمینه، مریلین رینسون Gilead نه تنها به عنوان یک نفس می آید از هوای تازه، اما به عنوان یک پرتو نور، بی سر و صدا به قلب رمز و راز در مورد شادی و عشق، زندگی و مرگ نفوذ می کند. از آنجایی که آن را به عنوان مجموعه ای از مباحثه از راوی سالخورده به پسر جوانش نوشته شده بود، بدین معنی نیست که تا زمانی که پس از مرگ راوی، خوانده شود، گیلاد عمدتا بدون نقشه ی \"درگیری میان انواع راوی و یک کودک دوستانه در نهایت توسعه می یابد، اما این یک درگیری آرام است و کسی که تا حدود نیمه از دوران رمان روشن نمی شود. روایت هرگز به اندازه ملاحظاتی که آن را احاطه کرده است، مهم نیست. این رمان زندگی است که زندگی اجتماعی را که بین دنیای درونی و بیرونی، بین نفس و تجربه تجربه می کند، جشن می گیرد. اما رابینسون همچنین در مورد مرگ، نه تنها به عنوان سرنوشت اجتناب ناپذیر این ارتباط، بلکه همچنین به عنوان نقطه مقابل آن موضوع، نگران است. اگر سرزمین روبینسون در اینجا زندگی معنوی یک مرد به طور خاص است، نگرانی های موضوعی او این است که چگونه ما به طور کلی می توانیم بدون اینکه ناامیدی به اهداف زندگی ما برسیم یا به تغییرات موجود در مسئله بپردازیم - چطور می توانیم با چشم انداز مواجه شویم از مرگ، در واقع، با قدردانی آرام و حتی شادی. رابینسون تصویر دینی را به خصوص از نظر دزدی؛ مسیحیان راوی خود به جای لنز و مسیحیت به عنوان یک لنز به عنوان یک لنز عمل می کند و یک استاز و واژگانی را به وجود می آورد که از طریق آن رمان می تواند با نگرانی هایش مبارزه کند. در نهایت، نتایج آرام که گیلاد به نظر می رسد به نفع «تجربه وجود یکی است که ما باید به عنوان یک هدیه گنج داشته باشیم، که ما اغلب از نظر زیبایی های عظیم جهان در میان سحر و جادو ما غافل می شویم، که عشق و خیر و شر به قدرت بازنویسی زندگی می پردازند، نه مذهبی و نه سکولار. بلکه آنها انسانی هستند؛ همه آنها بر اعتقاد به کرامت اساسی زندگی انسانی متکی هستند. آیا می توان گفت که این ها نوعی تشویق آرام هستند که می توانیم در ذهن ما به سایه های گتسن هاوس شخصی خودمان مفید باشیم؟ صرف نظر از این، گیلاد ما را در پرتره خود از زندگی طولانی منعکس شده با برخی از میزان رضایت به ما ارائه می دهد، یادآوری اینکه چقدر عمیق، جذاب و شادابی عجیب و غریب می تواند باشد. شاید مشکل این است که خوشبختی به اندازه کافی نیست ارزش تحقیق به جای آن این مسئله ممکن است که خوشبختی بیش از حد بزرگ باشد، زیرا اکثر نویسندگان به طور قانع کننده ای در مورد آن بنویسند؛ شاید شادی، مانند خداوند، بسیار توصیف شده است. با این حال، این رمان نادر است که بینش های طبیعت هر دو را نشان می دهد.

مشاهده لینک اصلی
این کتاب فوق العاده است من نمی تونم باور کنم که این توییت های frikkin را به Marilynne رابینسون Pulitzer برای این ..... آه صبر کنید، آنها انجام دادند. خوب، من نمی توانم باور کنم که آنها دو را ندیدند! به طور جدی، شما احتمالا فکر می کنید،Ive شنیده ام که این کتاب به شکل یک واکسن سالخورده، آنژینا در Iowas طولانی، نامه لرد لندن به پسر جوان خود را در مورد چگونگی زیبا جهان است من مطمئن هستم که همه اینها برای بعضی افراد خیلی خوب است، اما من از این موضوع خیلی لذت بردم که بتواند از این چیزها لذت ببرد. بله، اجازه بدهید به شما بگویم، دوستم: من خودم به اندازه ی کافی بزرگ هستم، و من آن را دوست داشتم. این یکی از کتابهای بهتر من است. اگر این رمان در بعضی مواقع شما را گول نزند، احتمالا چیزی است که به طور جدی با شما اشتباه است. اعتراف می کنید که، مانند \"دره عروسک\"، این کتاب احتمالا برای همه نیست. اما من واقعا آن را توصیه می کنم به افرادی که (مانند من) مذهبی نیستند، و دیگران را پیدا کنید که ایمان دشوار است. اگر شما قادر به پاسخگویی به رفتارهای شخصیتی در ادبیات بسیار خوبی باشید، این ممکن است بهترین شانس برای ورود به این نوع تجربه باشد. به هر حال، این همان چیزی بود که من در مورد آن احساس کردم. شما فقط باید برخی از قضاوت هایی که درباره دین انجام داده اید را به حالت تعلیق درآورید و شخصیت های اصلی را به گونه ای باور داشته باشید که شخصیت داستانی دیگری از خودتان وجود داشته باشد. من نمیخواهم تحقق بخشیدن به آنچه که نتیجه آن برای من بود، مشخص شود، اما توصیه میکنم این کتاب را امتحان کنم.

مشاهده لینک اصلی
این رمان با یادآور پروژسترون زیباییشناختی و اشتباه وحشتناک شخصیتهایش از سه کتاب یادآور می شود: «پری پترسونز از اسب های سرقت»، «ویلا کادور من» و «مارتین اسمس» از جلسات. این به معنای بیانیه ای از نفوذ نیست، بلکه فقط یکی از خویشاوندی است. نوشتن در تمام این رمان ها به صورت مکالمه ای و با فشرده بسیار زیبایی است که بسیار سخت است، هر چند به نظر می رسد آسان است. گیلاد داستان یک کشیش پروتستان، امیر محترمی است که در شهر غرب غربی گیلاد حدودا سال 1950 یا بیشتر به پسرش هفت ساله می نویسد. کشیش در حال مرگ است و نامه در نظر گرفته شده است که خوانده شود وقتی که پسرش به بزرگسالی رسیده است. در آن کشیش از پدربزرگ و پدرش صحبت می کند و سنت قدیمی مسیحیان در خانواده است که، نویسنده معتقد است، با دریافت کننده سند ادامه نخواهد داد، که ما، گاهی کمی گناهکارانه در دستانمان نگه داریم . از آنجا که این حس در بین خواننده بسیار متداول است، نگاهی به اسناد شخصی که برای چشم او نیست. و همانطور که ما مطمئنا می دانیم که آنچه که می خوانیم تنها می تواند خود را در مرگ و انحلال حل و فصل کند و ما خودمان را برای این هدف متقاعد کنیم - با این حال ما متوجه می شویم که هیچ راهی برای ساختن خودمان برای نتیجه. ما به شکل مبهمی می دانیم که شکل آن ممکن است، اما هنوز هم ما را بی ادعا می کند. این به ذهنم می رسد نوشتن عالی است و هیچ فریب آمیزی متواضعانه و هوشمندانه نمی تواند جایگزین آن شود. مسیحیت به طور کامل نقطه ی داستان نیست. هرچند کشیش به وسیله آن تمام زندگی خود و انتگرال نگرش وی نسبت به خانواده و گله و جهان طبیعی است که او در هر سطحی از روح آن می بیند، رانده شده است. ایمان در اینجا وسیله ای است که ماریلین رابینسون شخصیت های شخصیت خود را نشان می دهد، ضعف وجود آنها، زندگی آنها از رنج و از دست دادن، بی ثباتی و زودگذر بودن. برای این عرفان فوق العاده است که ببیند که چگونه مدرسه قدیمی، مسیحیت میانه آمریکایی برای کار در یک مرد خوب کار می کرد. این بدان معناست که چگونه او را به اکساسیوس میفرستد، برای شادمانی و عشق و شادی تقریبا غیر قابل تحمل. چیزهای شگفت انگیز آن. بدون تردید کسانی که چنین تمایل دارند رمان را تأیید قدرتمند ایمان می دانند که چیز خوبی است. نکته من این است که اشتباه می کنم که فقط به عنوان یک رمان مسیحی بخوانم. کارشناسی ارشد مانند نقیب ماهفوز و اسحاق بشوی سینگر، داستانهای مشابهی را با استفاده از زمینه های مذهبی مختلف تولید کرده اند. و خانم رابینسون، کار عالی مانند خودشان، از دینداری خود فراتر رفته است تا ما را به چیزی عمیقا جهانی تبدیل کند. V.S نایپول در یکی از کتابهایش درباره اسلام نوشت که هدیه عالی مردم مذهبی اعتماد آنان است. چطور دوست داشتم، همیشه احساس کردم، قادر خواهم بود تا این باور را تحسین کنم. Ames Reverend هرگز در ایمان خود بیدار می شود، اما تنها با خودکشی مستمر می تواند آن را حفظ کند. زندگی رنج می برد من اشتباه کردم وقتی که من از ایمان به عنوان تومور فکر می کردم. برای فرد تفکر، آن را به عنوان هر نوع دیگری از زندگی ذهنی چالش برانگیز است.

مشاهده لینک اصلی
یک کتاب زیبا از حکمت و حساسیت بزرگ. لبخند، اما امیدوار کننده. در سال 2005، پولیتزر برای داستان تخیلی سزاوار بود و به طور شگفت انگیزی، دومین کتاب مریلینس که 24 سال بعد از نخستین «خانه خواری» نوشته شده بود (که من نیز در اینجا در GR بررسی کردم) نوشته شده است. در جیلاد، آیووا، جان جان امز یک شهروند 76 مسیحی است که از یک زن بسیار جوان تر که از او پسر 7 ساله دارد، ازدواج کرده است. زمان 50 سالگی است و کتاب مقدس این کتاب را به پسرش می بخشد و از اینکه پشیمان می شود، به زودی مرده می شود و پسرش هنوز یک کودک است، بنابراین می خواست چیزی درباره خودش بگوید که پسرش می تواند زمان خواندنش را بخواند. بنابراین، کتاب درباره روابط آمیز با پدر و پدربزرگش (که هر دو هم پارسون است) صحبت می کنند که هر دو از زمان گذشت، و همچنین داستان های دیگر درباره اینکه چگونه او ملاقات با همسرش و برخی از سوالات فلسفی و معنوی که با او مبارزات. در این افسانه ها، او از پدربزرگش می گوید که در جنگ داخلی از بین رفته و از ایاوا در یک نقطه از مرز به کانزاس فرار کرده است. وقتی آمیز پسر است، او و پدرش به دنبال آرامگاه پدربزرگ هستند و این ماجراجویی پسر را برای همیشه نشان می دهد. آنها گور را پیدا می کنند و آن را مرتب می کنند و زمانی که آنها به پایان رسید، آنها ماه رمضان را صعود می کنند. هر یک از آنها بر روی لبه خود ایستادند، با نور فوق العاده بین آنها. به نظر می رسید که اگر می توانستید آن را لمس کنید، به طوری که جریان های قابل لمس نور را به عقب و جلو و یا به نظر می رسید که میله ای بزرگ از نور بین آنها متوقف شده است. @ (ص 16) خاطرات Ames از پدربزرگشlike یک مردی که همیشه از رعد و برق رنج می برد، به طوری که در مورد لباس هایش ترسناک بود و موهای او هرگز حل نشده بود و چشم او زنگ خطر ناپیدا بود وقتی که او واقعا در خواب نبود. @ (ص 57) این نماد خاکستر نیز زمانی ظاهر می شود که پدر کلیسای امس پدر را می سوزاند و مردمان روستا از طریق بقایای به عنوان باران فرو می ریزند. پدرش به علت افسردگی کاملا ضعیف است، پدرش با آمس تحت یک واگن پناه می گیرد و آنها یک بیسکویت طعم دهنده ی خاکستری را به دست می آورند که پدرش در جیب خود داشت، و این واقعا نان وحشت بود، زیرا همه پس از آن فقیر بودند. @ (ص 117) امز پسرش را دوست دارد و به او می خیزد اما احساس می کند که بین آنها بسیار بزرگ است. توصیف های او از پسر و مادرش بازی بی ارزش مانند این است: @ درخشش در یک کودک کودک در نور خورشید. رنگ های رنگین کمان در آن وجود دارد، پرتو های کوچک از همان رنگ هایی که می توانید در گوزن گاهی اوقات ببینید. @ (ص 60) یا، @ به نظر می رسد کاملا خوشحال است. من اولین تجربه خود را با چیزهای اساسی، گرانش و نور و یادآورشدن لذت مطلق به یاد می آورم. و مادرت هست او می گوید خیلی زیاد نیست. ذهن شما شما یک شخص خوب هستید. @ (P.127) بر روی موضوعاتی که بخش دوم کتاب به طور فزاینده ای در انتهای آن تمرکز دارد، شخصیت نسبتا متضاد است؛ جان آمیز @ Jack @ Boughton، فرزند امز بهترین دوست، Rev Boughton ، که امز به عنوان یک کودک تعمید داده بود. جک زمان زیادی را با همسر و پسر امز می گذراند و استدلال های الهیاتی دارد با آمس. برای مدتی او به نوعی مانند ایوان کرامظوف، شبیه ساز و ابلهانه ابداع شده است، و حتی تصور می کردم که او می تواند به خانواده اش احتیاج داشته باشد تا او از بین برود. بدون دادن هر نوع اسپویلر، اجازه دهید فقط بگوئیم که رابینس شخصیتی این شخصیت را به طرز شگفتآور انسانی به تصویر می کشد. خلاصه، این کتاب فوق العاده ای است و سزاوار آن است که دوباره و دوباره خواند. من نزدیک به این پاساژ زیبا از انتهای کتاب است که، من فکر می کنم، خلاصه آنچه امز واقعا در سراسر می گوید: در حالی که من باید بگویم همه این به من نگاه تازه ای از ادامه جهان است. ما به عنوان یک رویا به فراموشی سپرده ایم، مطمئنا، جهان فراموش شده را پشت سر ما می گذارد تا از هر چیز که برای همیشه مراقبت می کند، غرق و تار شود. این تنها راه آن است، و قابل توجه است. @ (ص 218)

مشاهده لینک اصلی
به طور کامل جذب ... فقط آن را به پایان رسید! حرکت غیرقابل تحمل! در ابتدا، چنین نامه ای از پدرم را فریاد زدم. به عنوان یک کودک من استفاده از نگاه کردن به آسمان و تعجب جایی که او بود - و بله - صحبت با او - و تصور کنید او با من صحبت می کنند. احکام متعددی وجود دارد که چندین بار خواندن - آنهایی که در هنگام پیاده روی فکر می کردم - بین جلسات خواندن. @ من یک ماه کامل را می بینم که صعود کند. هر یک از آنها بر روی لبه خود ایستادند، با نور فوق العاده بین آنها. به نظر می رسید که اگر می توانستید آن را لمس کنید، به طوری که جریان های دلپذیری از نور به عقب و جلو و یا به نظر می رسد که میله های بزرگ نور بین آنها متوقف شد. @ برای من نوشتن همواره مانند دعا، حتی زمانی که من نوشتن نماز را نداشتم، همیشه دوست داشتم، همانطور که اغلب به اندازه کافی بودم. شما احساس میکنید که با کسی هستید. من احساس می کنم با شما هستم @ زیبایی شگفت انگیز ... و داستان خوبی برای آخرین صفحه !!!!

مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب گیلیاد


 کتاب My infinite puzzle
 کتاب یک روز عجیب
 کتاب برای دوستم
 کتاب قصه ما مثل شد _جلد7
 کتاب بانوی آسمان و دوستان کوچکش (دوزبانه)
 کتاب از طلا به طوطی : پوشش، قسم، وقف...