کتاب گذرنامه

اثر هرتا مولر از انتشارات مروارید - مترجم: مهرداد وثوقی-بهترین رمان ها

موضوع گذرنامه، همچون دیگر آثار مولر، رنج و تنهایی اقلیت‌های آلمانی‌زبان در حکومت دیکتاتوری چائوشسکو و مصایب زندگی بازماندگان پس از جنگ است؛ همچنین شباهت بسیار زیادی به زندگی مولر دارد. نثر داستان با شعر آمیخته است و از تلمیحات بسیاری در آن استفاده شده است (هر یک از رنگ‌ها و نام گل‌ها نوعی تلمیح است) و از ویژگی‌های آن می‌توان به جملات کوتاه برای ایجاد ضرب‌آهنگ‌های تند اشاره کرد. ویندیش، شخصیت اول داستان، آسیابانی است که به همراه همسر و دخترش در یکی از روستاهای رومانی زندگی می‌کند، همواره کعبه‌ی آمالش را در آلمان می‌بیند و برای دریافت گذرنامه و نیل به مقصود باید علاوه بر پرداخت رشوه، از خیلی چیزها بگذرد، غافل از آنکه...


خرید کتاب گذرنامه
جستجوی کتاب گذرنامه در گودریدز

معرفی کتاب گذرنامه از نگاه کاربران
هرتا مولر یک ترانسیلوانیا آلمانی از یک منطقه رومانی است که به عنوان بنات شناخته می شود. او در روزهای آخر رژیم کمونیست پاسپورت را نوشت. از آنجا که Ceausescus هنوز در قدرت بود، او مجبور به استفاده از چیزی است که به عنوان عصبی شناخته شده است که به شرح زیر است، به موجب یک کنفرانس اخیر با عنوان @ ایزوپی صدای @: حقیقت سیاسی در قرن بیستم اغلب توسط قدرت دارایی های انحصاری. هنرمندان با این انحصار مخالف با خطرات زندگی واقعی مانند سانسور شدن، محکوم کردن، زندانی شدن و یا کشته شدن مواجه شدند. در برخی از جوامع، هر گونه باز شدن مجدد خرد می شود؛ پیروان مبارزات قومی، سکولارها را خاموش می کنند؛ استعمارگران سفید پوست مردم بومی را سرکوب می کنند؛ زنان به علت جنس آنها تحت فشار قرار می گیرند؛ قدرت دولت یا کلیسا اجازه نخواهد داد که سیستم های اخلاقی و عقیدتی مورد پرسش قرار گیرند. حاکم بر حقیقت، اغلب توسط یک سازمان سانسور به نوعی حفظ شد. هواداران، داستانگران و هنرمندان دیگر به قلمرو ایزوپیپ پناه بردند. آنها روش Aesops را برای پنهان کردن حقیقت در افسانه گسترش دادند و از ژانرهای سنتی و ساختارهای روایت شناختی موجود در فولکلور، پری، افسانه و افسانه یافتند تا ایده های انتقادی خود را ترسیم کنند و آنها را در قالب هایی قرار دهند که می توانست تاثیرات آنها را از بین ببرد. همزمان چیزی برای نوشتن چیزی نگذاشت که روبرت سیبرییت را بر روی او بیاورد، در حالی که چیزی را نوشت که جوهر زندگی را تحت یک سیستم اسیر گرفت. Windisch، همسر و دخترش، در حال تلاش برای گرفتن گذرنامه ای هستند که به آنها اجازه می دهند در آلمان غربی مستقر شوند. میلر محلی Windisch شهردار و شبه نظامیان محلی با کیسه های آزاد آرد را می کشد؛ و دخترش Amalie از بدن او استفاده می کند، در خواب با کشیش و یک شبه نظامی محلی Gto @ افزایش چرخ ها @ کمی. به عنوان نگهبان شب، یکی از دوستان Windisch، می گوید، @ مردی چیزی جز فیزیک در جهان نیست، @ به معنی، احتمالا، که او وجود دارد برای شکار و خورده است. این نقل قول، جالب توجه است، عنوان آلمانی از رمان است. من متوجه یک شباهت کنجکاو با دیلن Thomass A Childs کریسمس در ولز، که به همان اندازه شاعرانه و زیبا است. حتی کوتاه ترین صحنه ها چشمگیر (و تا حدودی ناراحت کننده) است، مانند این: راننده های تراکتور پوشیدن کلاه های کوچک و مرطوب هستند. دست های سیاه آنها روی میز هستند. @ نشان می دهد، @ می گوید یکی. @ شما ده لی [واحد پولی] را به شما می دهد. @ او میز میز میزنه. رانندگان تراکتور خندیدن چشم آنها روشن می شود چهره آنها قرمز است. نگاه های آنها انگشت دامن گلدار طولانی [یک دختر کوچک کولی]. دختر کولی دامنش را بلند می کند. راننده تراکتور شیشه اش را از بین می برد. دختر کولی یادداشت بانکی را از جدول می گیرد. او مشتاق قوس در اطراف انگشت خود و خنده می زند. مانند آنچه مولر با رمان کوتاه خود انجام داده است و منتظر است تا بیشتر از کار او را بخواند، که اکنون باید نسبتا آسان باشد که Shes جایزه نوبل ادبیات (2009) را به دست آورد.

مشاهده لینک اصلی
من از این رمان باریک که توسط جوایز اخترشناسی نوبل برای لیت برنده جایزه شده است لذت نمی برم، تصور می کنم که به خوبی نوشته شده و یک داستان مؤثر از وضعیت ناامید کننده روستاییان فقیر تحت دیکتاتوری رومانی است. مولر تنگ، سبک حال حاضر من آزاردهنده بود، و من پیام را دریافت کردم، هرچند او همچنان ادامه داد. اما من آن را دو ستاره برای داستان خوب و موضوع دردناک اما مهم مهم قرار دادم.

مشاهده لینک اصلی
این یک کتاب سورئالیستی در سنت بزرگ سورئالیستی اروپای مرکزی است، اما در حالی که، می گویند، کورکا و کینتیس سورئالیسم را از طریق آنچه که تصور می شود و بیان می شود بیان می کند، در این کتاب همه در جهان فیزیکی است. حیاط ها با برگ های خشک و مرطوب پر می شوند، حتی اگر درختان از آنها سقوط نکنند. یک درخت سیب یک دهان را تشکیل می دهد و سیب های خود را می خورد. آب در همه جا است. Hinterm Fenster rauscht der Regen. Die Vorbeterin zuckt die Kurzen Wimpern، als rinne der Regen ihr ins Geisicht. Als spöle er ihre قلعه Augen. Ihre Wimpern، die zerbrochen sind vom Beten.  «Â              »، Sie schließt، همچنین در رنن در رجین در دون هالز، Beim Reden schon den Mund. [در خارج از پنجره، باران شادی می کند. رهبر نماز، مژه های کوتاه خود را خیس می کند، همانطور که باران به چهره اش می چسبد. اگر انگشتانش چشمهایش را می شست، مژه هایش که از دعا شکسته اند. @ او می گوید در سراسر کشور یک بار باران افتاده است. دهانش را بسته می شود، حتی وقتی صحبت می کند، گویی باران گلویش را ریخت.] (ترجمه من، پوزش برای هر گونه اشتباه). زبان خیلی فیزیکی است، من احساس کردم هر بار که کتاب را بستم من بر روی انگشتان من بوی پیاز سرخ شده قرمز شده بودم که لباس های من با ریزش روان Banat روان شد و من به خیابان راه می رفتم و پیاده رو زیر پای من می افتاد. همه چیز شکسته، پیچیده و تغییر شکل یافته است. چیزهایی که خیلی مرطوب و یا خیلی خشک هستند. گچ در تختخواب رودخانه، مسیرها، دیوارها باز می شود. یک وسواس در رابطه با بخش هایی از بدن وجود دارد که به طور غیرمنتظره ای نشان داده می شود و با رگه ها و شریان ها برداشته می شود و برف سفید و چروکیده می شود. چیزی وجود دارد - چیزی که روشن نیست - به این واقعیت که زنان در کنار پاهای خود، و نه روی پاها حرکت می کنند، خوانده می شود. این شکسته شدن، بوروکراسی ناکارآمد Ceausescus رومانی را نشان می دهد. موضوع اصلی این داستان، Windischs است که در تلاش برای کسب گذرنامه برای خانواده اش قومی آلمان، به طوری که آنها می توانند به آلمان مهاجرت کنند. (نگاه کنید به اسپویلر) [برای رسیدن به این امر، دختر او، آملیا، باید از کشیش خود در زیارتگاه خود بازدید کند و برای بسترهای تعمید خانوادگی خود را دنبال کند. او ممکن است مجبور باشد که آن را تا هفت بار انجام دهد. همه چیز جعلی است جلسات Amalias با کشیش به عنوان â € œaudiencesâ € شناخته می شود. در مقابل، هر چیزی از آلمان روشن، براق، واقعی است. وقتی Windisch و خانواده اش برای دیدار باز می گردند، این کار را در یک ماشین انجام می دهند که دارای یک حلقه ی گرد و غبار است. â € œinside آن سه rodsâ €. همسر Windischs به خانم Post Office (که برای تنظیم Amalias â € œaudiencesâ €) یک نوار از شکلات Ritter ورزشی می دهد. (پنهان کردن اسپویلر)] در جهان بدون حکومت قانون، تحت حکم تهمت های دلخواه، ده ها نفر و رشوه، مردم در خرافات پناه می برند. مرگ وقتی اتفاق می افتد که جغد روستا روی سقف خود فرود می آید. شما فقط می توانید امیدوار باشید که جغد یک جوان نیست - کسی که از راه او اطمینان نداشته باشد. Müller البته حسن خوبی نسبت به موقعیت زنان در این جامعه شکسته که تحت کنترل داوری است، است. (نظر سنجی) [Windisch، قادر به مقابله با \"â €\" از دختران خود را تحت تعقیب خواسته های کشیش، مقایسه با تجربیات wifes خود را در جنگ، مجبور به فروش جنبه های خیر برای غذا در اردوگاه کار اجباری روسیه است. برای کاترینا، همسرش، دلیل آن این بود که آرد Windischs به اندازه کافی مناسب برای پرداخت رشوه های لازم نبود. (پنهان کردن اسپویلر)] گرسنگی در اردوگاه روسی عجب در معده بود که ستون فقرات آن را برای چند ساعت \"برای چند روز\"، هنگامی که او موفق به گرفتن غذا شد، دوباره دردناک فیزیکی این کتاب. بیگانه و تبعیض در همه جا هستند باپتیست ها توده های سیاه را در جایی که همه آواز می خوانند نگه داشته و سپس روی زمین می افتند که رابطه جنسی با یکدیگر دارند. â € œthats چرا آنها بسیاری از کودکان. در آمریکا، \"یهودیان در کنترل هستند\". دختران رم در مبادله فریبندگی شایسته موفق هستند. آلمانی های قومی برای خروج فشار می آورند و روحانی ولاش مشتاق هستند تا وقتی که رها می شوند، اموال و شغل خود را بگیرند. آلمانی ها شرایط را می پذیرند؛ «به زودی شما از شر ما خلاص خواهید شد». من به شوخی از دوران کمونیست فکر می کردم که در یک سفر اخیر به ترانسیلوانیا به من گفته شد: یک صف در حدود صد نفر در خارج از قصاب روستایی وجود دارد. زمستان عمیق آن، 3 پا از برف در زمین، 6 صبح صبح، و قصابی تا به فروشگاه باز نشده است. حدود ساعت 9 صبح، قصابی بیرون می آید و می گوید \"خیلی متاسفم. به نظر می رسد ما امروز به اندازه کافی از گوشت استفاده نمی کنیم. تمام یهودیان باید به خانه بروند. در حال حاضر حدود 90 نفر باقی مانده اند. در ساعت 1 بعد از ظهر قصاب دوباره می آید â € œI واقعا خجالت می کشد که به شما بگویم. ما گوشت حتی کمتر از آنچه ما تصور می کردیم. همه کسانی که با انقلاب اکتبر شگفت انگیز، عقب لغزنده ها، تروتسکیست ها و واکنش ها مخالف بودند، مجبور به رفتن به خانه می شوند. در حال حاضر حدود 75 نفر باقی مانده اند. آنها سرماخوردگی می کنند و دست ها را از دست می دهند. در ساعت 4 بعد از ظهر قصاب دوباره می آید â € œIm واقعا بسیار متاسفم من نمی دانم چگونه این را بگویم. من حتی کمتر خواهم شد ...

مشاهده لینک اصلی
سبک که در آن این کتاب نوشته شده است، بسیار شبیه به کتاب های AVI شما را در مدرسه ابتدایی خواند. من می دانم که این قصد است و آن را نشان می دهد بوروکراسی خالی از Ceausescu، اما عجیب و غریب است. با این وجود، من به ندرت یک کار را انجام می دهم که باعث ایجاد یک کنجکاوی من شد. زبان شاعرانه Müller من را جذب می کند.

مشاهده لینک اصلی
خلاصه طرح، نسخه # 1 از آنجا که Windisch تصمیم گرفت که مهاجرت کند، او را در همه جا در روستا می بیند. موج های چمن او را بالا می برد. قورباغه ی زمینی با چشم های عروس من نگاه کرد. @ مشاهده کنید که دختر شما راه می رود، @ او می گوید. @ اگر انگشتان کفش خود را به سمت خارج نشان می دهد وقتی که پای خود را روی زمین قرار می دهد، آن اتفاق افتاد. @ جغد گریه می کند پشت درختان. آن را به دنبال یک سقف. در پشت درب Windisch شنیده است خسته، به طور منظم ناله از همسرش. مانند یک ماشین دوخت @ او پاسپورت خود را دریافت کرد @ فکر می کند Windisch. بر روی کاغذ سفید قرار دادن یک پرده شیشه ای. او بز را در وسط روستا زنده کرد. زنان بیمار بودند. سنگی در آهک دهانش را باز می کند. این یک درخت سیب بود که سیب های خود را می خورد. شیطان در درخت سیب است. هر برگ یک سایه دارد. ترور بر روی میز ایستاده است جغد دیگر تماس نمی گیرد. این یک سقف است. در جداول کاسه های میوه ای شیشه ای، گلدان ها و سبد گل ها می باشد. کاترینا، مانند Windisch، مرگ را دیده بود. کاترینا مانند Windisch به زندگی ادامه داد. Windisch به سرعت زندگی خود را به او متصل کرد. حباب سبز روی قوری وجود دارد. بالای حباب صورت او است. بخار چهره اش را می خورد. @ او ممکن است آرد بگیرد، اما او تصور نمی کند دخترم را بگیرد @ نمک باعث می شود که پیاز مانند گل رز باز شود. زن و شوهر کرون در تابوت لباس سیاه پوشیده است. لاغر ویلما انگشت خود را حرکت می دهد. یک چیز زنده در پوست مرده او. آب زرد مانند چای است. رفیق نیکولا Ceausescu پدر همه کودکان است. شیرینی پزی با روسری آبی آواز می خواند و در مقابل دیوار بیهوش می کند. رژیم غذایی Dietmars در سر او بزرگتر از درختان است. @ جادوگر زخمی شده است، @ دزد دریایی شب می گوید. حلقه پیاز در چشمان چربی در گلدان شناور است. باغبان در شیشه، در حصار، در دیوارها دفن شده است. ظهر بزرگتر از روستا است. @ اکنون سوال شرمساری نیست، @ او می گوید،its یک سوال از گذرنامه است @ هز به شب نگاه کردن، در صورتی که سایه می آید برای گوش دادن و نگاه. و Windisch دارای یک سوراخ در زبان خود است. دهان قرمز Amalies در آینه است. Windisch می بیند که Amalies پا به سمت خارج به عنوان او قرار می دهد پاهای خود را بر روی زمین. @ مرد چیزی جز فیزاسیون در جهان نیست. @ او چشم هایش را در دستانش احساس می کند. کت نظامی شبه نظامیان شکسته است. بعد از جنگ باربارا عنکبوت را دنبال کرد. او از طریق یک برگ کاهو نگاه می کند. شکمش جوز جون بود. جوجه تیغی زد. او با خوشحالی گریه کرد او می بیند که زمان هنوز روی گونه اش ایستاده است. @ او می خواهد پاسپورت را بدست آورد، @ او می گوید. Amalie است که برای دیدن کشیش در روز شنبه بعد از ظهر، @ او می گوید. کشیش امالای ران را سکته می کند. @ من کمی فرشته، @ او شلوار. Windisch پاسپورت را در جیب خود قرار می دهد. سفید کلم پرواز می کند از طریق پیشانی و به سر او. بنابراین، امیدوارم که همه چیز معقول باشد. هر جمله یک حکم واقعی از کتاب است و به نحوی خلاصه ای از کتاب است. امیدوارم، هرچند که تصاویری را مشاهده می کنید که داستان را نفوذ می کنند. خوب، بنابراین، خلاصه ای ساده تر می شود: خلاصه طرح، نسخه # 2Windisch با Katharina ازدواج کرده و دارای یک دختر، آمالیه است. آنها در روستایی تحت قانون Ceausescus زندگی می کنند. Windisch می خواهد به مهاجرت به غرب آلمان، اما او نیاز به گذرنامه. برای گرفتن پاسپورت آنها نیاز به چربی کف دست دارند. شبه نظامیان و کشیش ها معمولا به کمک آنها می پردازند، اما برای پرداخت جیره غذایی دختر جوان نیاز دارند. Windisch نمی خواهد دخترش را فریب دهد و امیدوار است که کیسه های آرد برای کسب گذرنامه کافی باشد. نه نه Katharina و Amalie تصمیم به انجام آنچه لازم است. آنها برای آلمان West می روند. طرح اولیه اساسا ساده است. سبک در ابتدا غیرمعمول است، به عنوان داستان کامل در جملات کوتاه گفته شده است. من متوجه شدم که مجبور بودم خواندن خود را به منظور درک آنچه در حال انجام بود کم کرد. در حقیقت بسیار حیرت آور است. در بسیاری از موارد یک رمان واقع گرایانه جادویی فقط متفاوت است - شاید محدودتر باشد. من آن را دوست داشتم، اما تنها گناه من بود با پایان است. پایان طبیعی با Windisch و خانواده است که به آلمان سفر می کند. من فکر می کنم سه صفحه آخر، Windisch و خانواده را به بازدید از روستا بازگردانده اند. اگر چه برخی از خطوط بزرگ در این بخش وجود دارد، به نظر می رسید کمی به من اضافه شده است. این تنها یک قضیه جزئی است و نباید کسی را از خواندن کتاب بیرون بیاورد. پاسپورت در ابتدا در سال 1986 در آلمان به عنوان Der Mensch ist ein großer Fasan auf der Welt منتشر شد که من معتقدم ترجمه به این معنی است که انسان یک فیزیکدان بزرگ در جهان است، یک خط که در کتاب استفاده می شود. به طور کلی عناوین طولانی را دوست دارم، بنابراین این عنوان را به جای Passport ترجیح می دهم. من این را بعنوان بخشی از ماه ادبیات آلمان 2013 مطالعه کردم.

مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب گذرنامه


 کتاب معشوقه آخر
 کتاب یلداترین شب
 کتاب چیزی شبیه معجزه
 کتاب آتش سوران
 کتاب دل شکسته
 کتاب همه زن بودنم پیشکش