سوگل دروغهای کوچکی میگوید و تنها آرزویش اینست که کسی از دست کسی ناراحت نباشد. او نصفهشب یک گودال میکند، و باید تصمیم بگیرد که گودال و آنچه را که درونش هست با خاک پر کند یا نه.
اینکه هر طرف بچرخی یک دیو جلوی رویت سبز شود اصلا خندهدار نیست، اعتماد به یک مارمولک سبز زشت، و یک پرندهی خاکستریرنگ مرموز، در گذر از سرزمینهای جادویی هم کار آسانی نیست.
سوگل باید تصمیم بگیرد و باید عواقب این تصمیم را هم بپذیرد.
بخشی از کتاب:
اولش فقط سکوت بود و تاریکی. اما بعد، کمکم زمزمههایی شنید. زمزمهها او را دعوت میکردند که به آنها بپیوندد.
سوگل حواسش جمع بود و میدانست که قرار نیست به کسی یا چیزی بپیوندد. او فقط باید از این مه عبور میکرد و سمت دیگرش به ماکارا و نگهبان دشت و نونقندی میرسید. اولش توی مه یک عالمه درخت پر برگ دید و بعد بین درختها و شاخههایشان سایههایی دید که کمرنگتر از درختها بودند. سایهها شکلهای مختلفی داشتند. بعضیهایشان شبیه آدمها یا دیگر حیوانات بودند و بعضیها هم شبیه موجودات دیگری که نمیشناختشان.
همانطور که جلو میرفت، یکی از سایهها از درختش پایین خزید و پیش آمد و مقابلش ایستاد. سوگل کمی او را تماشا کرد. سایه خیلی کمرنگ و شفاف بود اما به نظرش آشنا بود. سایه گفت:«میدونستم که دوباره میبینمت.»
داستان چشم شب برای مخاطب بالای ده سال در ژانر فانتزی نوشته شده است.
خرید کتاب چشم شب
جستجوی کتاب چشم شب در گودریدز
معرفی کتاب چشم شب از نگاه کاربران
مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب چشم شب
اینکه هر طرف بچرخی یک دیو جلوی رویت سبز شود اصلا خندهدار نیست، اعتماد به یک مارمولک سبز زشت، و یک پرندهی خاکستریرنگ مرموز، در گذر از سرزمینهای جادویی هم کار آسانی نیست.
سوگل باید تصمیم بگیرد و باید عواقب این تصمیم را هم بپذیرد.
بخشی از کتاب:
اولش فقط سکوت بود و تاریکی. اما بعد، کمکم زمزمههایی شنید. زمزمهها او را دعوت میکردند که به آنها بپیوندد.
سوگل حواسش جمع بود و میدانست که قرار نیست به کسی یا چیزی بپیوندد. او فقط باید از این مه عبور میکرد و سمت دیگرش به ماکارا و نگهبان دشت و نونقندی میرسید. اولش توی مه یک عالمه درخت پر برگ دید و بعد بین درختها و شاخههایشان سایههایی دید که کمرنگتر از درختها بودند. سایهها شکلهای مختلفی داشتند. بعضیهایشان شبیه آدمها یا دیگر حیوانات بودند و بعضیها هم شبیه موجودات دیگری که نمیشناختشان.
همانطور که جلو میرفت، یکی از سایهها از درختش پایین خزید و پیش آمد و مقابلش ایستاد. سوگل کمی او را تماشا کرد. سایه خیلی کمرنگ و شفاف بود اما به نظرش آشنا بود. سایه گفت:«میدونستم که دوباره میبینمت.»
داستان چشم شب برای مخاطب بالای ده سال در ژانر فانتزی نوشته شده است.
خرید کتاب چشم شب
جستجوی کتاب چشم شب در گودریدز
مشاهده لینک اصلی