کتاب چشم انداز شنبه ها

اثر ای ال کونینزبرگ از انتشارات پیدایش - مترجم: شهلا انتظاریان-بهترین رمان ها

خانم اولینسکی چطور کلاس ششمین دوره آموزشی آکادمی خود را انتخاب کرد؟ او چندین پاسخ داشت. اما آیا هر کدام از آنها درست بودند؟ چگونه او واقعا نوح و نادیا و اتان و جولیان را انتخاب کرد؟ خانم اولینسکی، پس از زخمی شدن در یک تصادف اتومبیل، به تدریس بازگشته است، دریافت که تیم او در Academic Bowl به دنبال یافتن اعتماد به نفس و موفقیت است. چیزی که او حداقل در ابتدا نمی دانست این بود که تیم او بیشتر از او می دانست که پاسخش به این دلیل است که آنها انتخاب شده اند. این یک داستان در مورد یک تیم، یک کلاس، یک مدرسه، مجموعه ای از مسابقات است و در میان این چهار داستان کوتاه کوتاه مانند یک نفر برای هر یک از اعضای تیم - که سوالات را مطرح و نشان می دهد شگفت آور پاسخ ها


خرید کتاب چشم انداز شنبه ها
جستجوی کتاب چشم انداز شنبه ها در گودریدز

معرفی کتاب چشم انداز شنبه ها از نگاه کاربران
از فایل های مخلوط خانم ریحان E. Frankweiler یکی از مورد علاقه من بود که به عنوان یک جوان؛ من می دانم که کتاب حداقل دو یا سه بار خوانده شده است. بنابراین وقتی مامان کتابخانه کتابخانه من (سلام، مامان!) را رها کرد و این را برای من گذاشت، من مشتاقانه خواندن یک رمان دیگر برنده ی جایزه ی نیوبوری توسط E.L. کونینگسببرگ. آنچه در صفحه اول پیدا کردم: آنها خود را The Souls نامگذاری کردند. آنها به خانم اولینسکی گفتند که آنها مدت ها قبل از اینکه تیمی بودند، Souls بود، اما به آنها گفت که آنها یک تیم بودند، به محض این که The Souls شد. @ Right، chicka-what؟ من مجبور شدم چند بار خواندنش را داشته باشم و حتی حتی آن را هم ندیدم. فصل هایی پر از چیزهایی مثل این بود، مراجعه به رویدادهایی که پیش از این اتفاق افتاده بود ...... اما هرگز نترسید، فلسفه ها اینجا هستند. از طریق این فصل، ما باید ببینیم که چگونه چهار دانش آموز شش درجه ای تبدیل به دوستان شدند، چگونه آنها برای نمایش مدرسه خود در کاسه آکادمی انتخاب شدند. به استثنای فلس بک ها، هرچند که داستان های کوچک کمی هم به ذهن من نرسید، به عنوان کونیزگربرگ، آنها باید مشغول باشند، و نه به همان اندازه که من انتظار داشتم، آنقدر عمیق باشند. (و حقیقت: من متوجه شدم که نوح به عنوان راوی در مورد یک صفحه خنده دار است، اما پس از آن او فقط آزار دهنده بود، و واقعیت بیشتر: من هنوز دقیقا نمی دانم چرا او شامل شد، به جز @ اولین انتخاب @ برای آیا این به این دلیل بود که او هدایایcareyed را دوباره به بازنشستگان تحویل می دهد؟ باید بعدا این را یادآوری کند که گنجینه ای در نظر گرفته شود؟) من تفاوت ها را در دیدگاه جالب پیدا کردم. من دوست داشتم خواندن درباره اتان و جولیان را به خصوص، و من دیدم خانم Olinskis چشم انداز جذاب، به خصوص - در مقایسه با دانش آموزان. اما در عین حال، مسائل ذکر شده است، اما به رضایت من نیست - حتی در سریع خلاصه در مورد ناامنی Ethans در مورد برادرش لوکاس چی؟ در مورد عشق او به صحنه، و آیا روح حتی در مورد آن می دانیم؟ آیا جولیان هرگز توسط افرادی که فکر می کردند بومیان آمریکایی بود نه به جای هند، ناراحت بود؟ آیا نادیا واقعا از طریق صرفه جویی در یک دسته لاکپشت های دریایی از پدر و مادر خود طلاق می دهد؟ من حدس می زنم ما به این باور هستیم که بچه ها با هم بودن با یکدیگر یکدیگر را تحسین می کنند، حتی اگر هرگز به نظر خود در مورد مشکلاتشان صحبت نکنند با یکدیگر (یادگیری خوشنویسی بیش از حد مشغول، آهسته چیدن چای، و غیره) به جای پیچاندن این گونه مسائل، با بیت های کوفته مانند این بود: @ Souls انتظار داشتند. آنها درب را برای او باز کردند. و این زمانی است که او می دانست که می دانست که می داند. @ (ص 160) فرض می کنم این بود که باید هوشمندانه باشد، این نوع سبک نوشتن، اما به من - خوب، آن را فقط احساس نویسنده بود نیز سعی داشت سخت.

مشاهده لینک اصلی
E.L. کنیجسبورگ ها نمایش از شنبه به طرز عجیب و غریب در خاطره من از زمان به زمان. من آن را به عنوان یک بچه خواندم، بنابراین آن را نه نوستالژی مبتنی بر. این خاطرات خاطرات دوران کودکی را به تصویر می کشد، در بعضی از روش های عجیب و غریب من نمی توانم بر اساس روحیه خودم به خودم توضیح دهم. احتمالا همه اینها بسته به اینکه اگر احساس خجالت و انحصارطلبانه داشته باشم، در هر حال، حتی در آن زمان. به عقب برگردم، ممکن است. گاهی اوقات آن را در قفسه کتابم می بینم و می سوزم، @ شما خیلی آزار دهنده بودید! @ و دیگر بار آه آه،Thats کتاب نجیب زدن! @ چه با خانم های نویسنده برای جوانان از جمله یک فرد مسن تر که بچه ها می توانند به آن ارتباط برقرار کنند؟ هر کتابی از ملینا مارکتا (که به عنوان خوانده شده) این کار را انجام داده است (بدون تردید اشتغال به عنوان یک معلم آسان تر است. @ ما می توانیم به او برسیم!) کنیجسبورگ از پرونده های مخلوط خانم باسیل فرانک ای وییلر (من نباید مشکلی با این حرف داشته باشم اما متاسفانه کونژسببرگ اشتباه گرفته بود) خانم باسیل فرانک ای وییلر، ناحیه 17 محل شوییلر (ممکن بود یکی دیگر از آدرس ایمیل من هیچ یادداشتی از دوران کودکی من را به یاد نمی آورید. این تنها در هنگام انجام این کار اهمیت داشت. @ نام کاربری شما در اینترنت چیست؟ @ internet meme از چند سال پیش) عموها (این ضعف ترین کتاب من است). [من بررسی کرده ام و 19. این خاطره من را فراموش کرده ام!] من خانم باسیل فرانک ای وییلر را دوست داشتم. این نامی است که می توانید اعتماد کنید. به عنوان کسی که به طور نامحدود برای نام او انتخاب شده بود، به ساخت شخصیتی از نام و نام خانوادگی احتیاج داشتم (و او آن را به عنوان نامزد ازدواج خود انتخاب کرد). او همچنین دارای چندین کتاب و متدولوژی طبقه بندی سرد بود. من دو بچه را دوست داشتم، میلشان به برنامه ریزی و اجرای برنامه ها بود. من هم دوست داشتم فانتزی را فراموش کنم (زمانی که سعی کردم آن را انجام دهم یک داستان سرگرم کننده نیست. من نمی خواهم این بررسی خوشحال و خوش شانس را از بین ببرم). Schuyler Place شروع به خنک نمودن کرد. آن را به مرد تحمیل کنید و از هنر فردی بگیرید و هر شهر را دقیقا یکسان نگاه کنید (کسانی که در معرض خطر قرار می گیرند! اما تمام بخش اردوگاه تابستانی (من به دختران تنفر شدید از آن نفرت داشتم، داستان های ترسناکی داشتم و من فقط برای دو روز رفتم). سپس عاشقانه گمشده، ایده آلیسم خفیفی بود که به نظر نمی رسید اما به جای اینکه از تشویق لبهای خود لذت ببرد، مناسب نبود. نمایش Yawn.The از شنبه، به من، جایی بین این دو کتاب است. بر طبق ژاکت کتاب، چهار بچه به نظر می رسد باید خجالتی را رد کنند. آنها نوعی شگفت انگیز بود، بچه ها همه چیز را درست کردند که روزنامه های درجه را تماشا می کردند که در مورد چگونگی انجام این کارها می توانستند آن را انجام دهند، وقتی که من در تظاهرات ریاضی من به شدت خیره شدم و می ترسیدم به خانه بروم (والدین آنها بیشترین وظایف خود را برای آنها انجام دادند همچنین به نظر می رسید ناعادلانه بود، نه، به نظر نمی رسید. این غیرعادلانه بود!). در مورد داستان هایی که منحصرا احساس می کنید چیزی در مورد گروه هایی مثل این وجود دارد. من در هر سنی احساس می کنم که این داستان ها برای نوع خاصی از خواننده در ذهن نوشته شده است: کودکانی که نمرات عالی دارند. آنها عصبانی نیستند (شاید حتی در سالهای نوجوانان). من همیشه قدم زدن می کنم کرسی من برای تحمل (آه) بخش هایی از کتاب که از من گریه را تحریک می کرد، معلم بود که کرم محصول را برای جلسات شنبه شبانه اش از پیش دبستان برداشت. اگر من بخواهم در مورد این شناسه بخوانم، شخصیت شناسی گروه svegali را بدست می آورم. زمانی که آنها از طریق نامه ها از هم جدا شدند و زندگی خود را به اشتراک گذاشتند، بهتر بود. لاکپشت لاجوردی بهترین بود. منصفانه نیست که Ive در چنین مدت طولانی در فلوریدا زندگی کرده و هرگز شاهزاده خانم لاک پشت را ندیده باشد (هشدار طلایی طلایی! امیدوارم در این مورد فریاد بزنم که خودم را گول نزنم، به طوری که اگر هواپیماهای مختلفی از اندیشه در یک افراد ذهن:Loggerheads بسیار زیبا! @ و تمایل بیشتر قریب به اتفاق آنها که آنها زندگی می کنند و همچنین آنها باید). بچه ها با هم بهتر شدند، برای من، در زندگی خود به جای سازماندهی بیش از حد @ ما نمرات بهتر از شما! @ چیز. آیا کسی می خواهد به کسی که در جوک ها گوش می دهد گوش کند؟ به هر حال، من به بچه ای احتیاج ندارم که به بزرگسالان اعتماد کند. از آنجایی که هنوز هیچ وقت بزرگسالی سازمان یافته ای را برای اعتماد پیدا نکردم، هنوز هم به آن احترام نمی گذارم. آن طرف من است که چرا من هنوز هم می توانم از برخی از کتاب های کودکان لذت ببرید، من فکر می کنم. بسیار عالی است. الاغ خوردن بد است اشک می ریزند. وقتی در مدرسه ابتدایی، ما را مجبور به نوشتن مجلات برای معلمان خود کردند. معلم من بارها و بارها من را آغاز کرده است. اگر چیزی بود که هر کسی می خواست بشنود، من هیچ نظری درباره آن نداشتم. من فقط چند سوال پرسیدم آنها به من یک خاله ی دیگر در میسوری به من دادند تا بتوانم با او صحبت کنم. ما نامه ها را خارج از کلاس نوشتیم، زیرا ما برای رسیدن به اهدافمان به مشکل برخوردیم. اغلب ما فقط در مورد چگونگی خوردن مواد (تعجب بزرگ) صحبت کردیم. در این مورد سرگرم کننده است؟ حدس بزن ما نمی خواهیم به چای دعوت کنیم (کوکی ها خوب می شوند.) دوقلو من می گوید که آنها در آن نوع از بزرگسالان می نویسند که برای مقابله با آن ها نوع نیکلئودون کثیف نشان می دهد وقتی بچه ها در یک دنیا بدون بزرگسال زندگی می کنند. این نشان می دهد آزار دهنده است، این درست است. در عوض در مورد روابط طبیعی باز که به جای تبلیغات در مورد دنیای جادوی بزرگسالان افرادی که همه را می شناسند، به دست می آیند ...

مشاهده لینک اصلی
به عنوان یک معجزه برای این که چقدر عالی این کتاب است، هر زمان من آن را در اطراف مدرسه حمل می کنم، یک دسته از بچه ها به من می آیند و می گویند، @ این کتاب بسیار عالی بود! پاسخ ها در پشت @ و سپس فرار می کنند.

مشاهده لینک اصلی
ما این یکی را پیدا کردیم که برای 9 ساله من سواد و حتی برای من زمان بگذرد. در نهایت، ما برای گروه کتاب با هم صحبت می کنیم. در این کتاب بسیاری از چیزها را دوست داشتم اما در نهایت ساختار پیچیده زمان در مسیر داستان قرار گرفت. دیگران متوجه شده اند که شخصیت ها جالب و منحصر به فرد هستند، به طرز شگفت انگیزی دوست داشتنی، زیرا آنها برای یکدیگر مراقبت می کنند. موافقم. یک چیز باعث ناراحتی من شد: تصویر یک شمع یک نماد مثبت برای تیم بود. پیراهن های تی تی به علت خطای دستوری که مدیر اصلی تیم مخالف آن را \"آویزان @\" و \"آویزان @\" می نامد، با یک شعاع بر روی آنها چاپ می شود. در یک زمان دیگر، یک دانش آموز یک رقابت واقعی را به ارمغان می آورد. هیچ کدام از این افراد عاقل و جالب که ظاهرا هزاران حادثه و واقعیت تاریخی را می دانند، هیچ آگاهی ندارند که شعاع در آمریکا مترادف با دوران قاعدگی است و به عنوان یک استعاره غریزی برای برانگیختن یک چالش دانشگاهی نامناسب است. خواندن آن با دخترم، من مجبور بودم به او توضیح دهم که چرا حلق آویز خنده دار نبود و چگونه ناامید شدم که معلم محبوب و عاقل آن را توضیح نداده است چرا. بعضی از دانش آموزان بد به خاطر ظلم و ستم برای یک مخاطب شیطانی و با صدای بلند در طول بازی فریب خورده اند، اما حمل یک پرتگاه به یک رقابت، به عنوان شادابی نشان داده شده است. بهترین توضیح من این است که خانم کنیگسبورگ خیلی دوست گرامر را دوست داشت، جنایت علیه گرامر (آویزان / آویزان) موجب نگرانی های دیگر شد. همه کاراکترها به غیر از سینگ ها سفید بودند، پس شاید فرضیه این باشد که هیچکس ذهن نمی خواهد؟ نمی فهمم اشتباه می کنم، من نمی گویم که کتاب نژادپرستانه است. تن صدای بیشتری در مسابقه وجود دارد.

مشاهده لینک اصلی
این را دوست دارم من آن را انتخاب کردم به دلیل: a) من عاشق Konigsburgs از فایل های مخلوط خانم Basil E. Frankwiler، و ب) به این دلیل که مربوط به اعضای یک تیم آموزشی علمی، و من صرف بیشتر از مدرسه متوسطه و تمام مدرسه ابتدایی بخشی از این فعالیت های نجیبانه. کنیگسبورگ با همکاری داستان پنج کاراکتر، اعضای تیم Academic Bowl، نوح، نادیا، جولیان و اتان، و معلم / مربی آنها، خانم اولینسکی، را با هم ترکیب می کنند. هیچ خلاصه ای از طرح وجود ندارد که بتواند عدالت کتاب را انجام دهد، زیرا طرح فقط یک عنصر بسیار کوچک در داستان واقعی است که درباره شجاعت و دوستی است. این کتاب ها نیز به طرز وحشیانه ای خنده دار هستند - Konigsburg، به طور معمول، هرگز گمشده فرصت را برای سرگرم کردن با شخصیت های افراطی قدرت نداشته است. بسیاری از بررسی ها در مورد Amazon.com این است که آیا این کتاب در واقع به بچه هایی اطلاق می شود که مخاطبان ظاهری آن را تشکیل می دهند. یک سوال خوب است این واقعا یک کتاب بسیار پیچیده و چهار کلاس ششم است که غیرمعمول و عاقلانه تر از سال های خود هستند. من فکر نمی کنم که همه بچه ها آن را مورد تجدید نظر قرار دهند - اما من فکر نمی کنم نیویورک واقعا درباره انتخاب یک کتاب است که برای همه تجدید نظر خواهد کرد. من فکر می کنم مخاطبان اختصاصی خود را پیدا می کنند که بسیاری از ما از فایل های مخلوط مورد تحسین قرار می گیرند. من قطعا آن را دوست دارم زمانی که من در کلاس ششم بود.

مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب چشم انداز شنبه ها


 کتاب برگ های سبز بید
 کتاب کی از همه منفورتره؟
 کتاب ویرانه ای در دل یک احساس
 کتاب گوهر یکدانه
 کتاب قتلی که هرگز اتفاق نیفتاده بود!؟
 کتاب چاپ آخر زندگی