ورونیکا، دختر جوانی که به دنبال مرگ رفته، زندگی را مییابد. او نزدیک یک هفته بین زندگی و مرگ سرگردان است، ولی آگاهیاش از مرگ باعث میشود شدیدتر زندگی کند و کارهایی را انجام دهد که پیش از آن هرگز نکرده بود. ورونیکا به آن چه ندارد میاندیشد و زندگی خود را دوباره ارزیابی میکند؛
به نظر میرسد که ورونیکا هرچه میخواهد دارد. شبها برای تفریح بیرون میرود، با مردهای جذاب ملاقات میکند، اما شاد نیست. در زندگیاش چیزی کم است. برای همین است که صبح روز ۱۱ نوامبر سال ۱۹۹۷، تصمیم میگیرد بمیرد. با قرص دست به خودکشی میزند و هرچند خودکشیاش موفق نیست، دکتر به او میگوید که تا چند روز دیگر میمیرد؛
خرید کتاب ورونیکا تصمیم می گیرد بمیرد
جستجوی کتاب ورونیکا تصمیم می گیرد بمیرد در گودریدز
معرفی کتاب ورونیکا تصمیم می گیرد بمیرد از نگاه کاربران
هشدار این ریویو دارای اسپویل می باشد
چهارشنبه81/9/13
امروز رفتیم لباس نامزدی دیدیم. یه روز سرد پاییزی،آنقدر سرد بود که رفتیم توی یک کتاب فروشی و کتاباش رو نگاه کردیم تا گرممون شد ...
این خاطره کوتاه با مداد روی صفحه اول کتاب نوشته شده بود. با آرزوی بهترین ها برای صاحب قبلی کتاب ریویو رو آغاز میکنم امیدوارم هرجا که هستند شاد و سلامت باشند
ورونیکا تصمیم می گیرد بمیرد
تنها خوندن اسم کتاب کافی بود تا مسعود تصمیم بگیرد کتاب را بخرد :)))
ماجرا از اسم کتاب مشخصه :) ماجرای ورونیکا ایه که از زندگی خسته شده تصمیم میگیره به زندگی خودش پایان بده
(view spoiler)[
ورونیکا بعد از اینکه قرص ها به او اثر کردند نمیمیره و چشماشمو تو یک بیمارستان روانی باز میکنه و میشه گفت داستان از اینجا شروع میشه
کتاب شامل جدال ورونیکا با دکترهایی است که نمیزارن بمیره و هم صحبتی او با سایر دیوانه ها
دیوانه که چه عرض کنم(دیوانه نماها)
(hide spoiler)]
انتظار ی کتاب تاریک با فضای غم زده ای رو داشتم که اصلا اینطور نبود و کتابی بود که حرف های زیادی برای گفتن داشت
مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب ورونیکا تصمیم می گیرد بمیرد
به نظر میرسد که ورونیکا هرچه میخواهد دارد. شبها برای تفریح بیرون میرود، با مردهای جذاب ملاقات میکند، اما شاد نیست. در زندگیاش چیزی کم است. برای همین است که صبح روز ۱۱ نوامبر سال ۱۹۹۷، تصمیم میگیرد بمیرد. با قرص دست به خودکشی میزند و هرچند خودکشیاش موفق نیست، دکتر به او میگوید که تا چند روز دیگر میمیرد؛
خرید کتاب ورونیکا تصمیم می گیرد بمیرد
جستجوی کتاب ورونیکا تصمیم می گیرد بمیرد در گودریدز
چهارشنبه81/9/13
امروز رفتیم لباس نامزدی دیدیم. یه روز سرد پاییزی،آنقدر سرد بود که رفتیم توی یک کتاب فروشی و کتاباش رو نگاه کردیم تا گرممون شد ...
این خاطره کوتاه با مداد روی صفحه اول کتاب نوشته شده بود. با آرزوی بهترین ها برای صاحب قبلی کتاب ریویو رو آغاز میکنم امیدوارم هرجا که هستند شاد و سلامت باشند
ورونیکا تصمیم می گیرد بمیرد
تنها خوندن اسم کتاب کافی بود تا مسعود تصمیم بگیرد کتاب را بخرد :)))
ماجرا از اسم کتاب مشخصه :) ماجرای ورونیکا ایه که از زندگی خسته شده تصمیم میگیره به زندگی خودش پایان بده
(view spoiler)[
چهار بسته قرص خواب از روی میز کنار تخت خوابش برداشت.به جای آن که خرد و در آب حل شان کند،تصمیم گرفت آن ها یکی یکی بخورد. چراکه همواره بین تصمیم و عمل شکافی می افتد،ودلش میخواست اگر تصمیمش عوض شد،بتواند از نیمه راه برگردد.هرچند،با هرقرصی که فرو میداد؛بیش تر از کارش مطمئن می شد.پس از چند دقیقه بسته قرص ها خالی شده بود***ورونیکا نزدیک شش ماه سعی کرده بود به این قرص ها دست یابد. از آن جا که فکر می کرد هیچ گاه موفق به یافتن آنها نمی شود حتی به فکر بریدن رگ دستش هم افتاده بود. برایش اهمیتی نداشت که اتاق پر از خون می شد و راهبه ها دست آشفته می شدند و به زحمت می افتادند،چون برای خودکشی٬آدم باید اول به خودش فکر کند و بعد به دیگران.
البته واضح است که می توانست خودش را از بالای یکی از ساختمان های بلند لیو بلیانا پایین بیندازد ولی با سقوطش از آن ارتفاع چه درد و رنجی نصیب پدر و مادرش می شد؟
جدای از اینکه دخترشان مرده بود٬ مجبور بودند جسد از شکل افتاده را نیز شناسایی کنند٬ نه٬ ابن کار بدتر از بریدن رگ دستش بود چرا که آثاری اجتناب ناپذیر بر روح و روان دو نفر که فقط صلاح او را می خواستند٬ باقی می گذاشت.
با خود اندیشید: آن ها سر انجام به مرگ دخترشان عادت می کنند اما فراموش کردن جمجمه ای متلاشی شده برای شان غیر ممکن است
ورونیکا بعد از اینکه قرص ها به او اثر کردند نمیمیره و چشماشمو تو یک بیمارستان روانی باز میکنه و میشه گفت داستان از اینجا شروع میشه
کتاب شامل جدال ورونیکا با دکترهایی است که نمیزارن بمیره و هم صحبتی او با سایر دیوانه ها
دیوانه که چه عرض کنم(دیوانه نماها)
(hide spoiler)]
انتظار ی کتاب تاریک با فضای غم زده ای رو داشتم که اصلا اینطور نبود و کتابی بود که حرف های زیادی برای گفتن داشت
مشاهده لینک اصلی