کتاب منگی

اثر ژوئل اگلوف از انتشارات افق - مترجم: اصغر نوری-بهترین رمان ها

صبح، شبیه چیزی که از صبح می‌فهمی نیست. اگه عادت نداشته باشی، حتی شاید ملتفتش نشی. فرقش با شب خیلی ظریفه، باید چشمت عادت کنه. فقط یه‌هوا روشن‌تره. حتی خروس‌های پیر هم دیگه اونارو از هم تشخیص نمی‌دن.
هوای گند یه شب قطبی رو تصور کنید. روزهای قشنگ ما شبیه همونه.

ژوئل اگلوف (1970) پس از تحصیل در رشته‌ی سینما، به فیلم‌نامه‌نویسی روی آورد، اما اکنون خود را وقف نوشتن کرده است. اولین رمان او، ادموند گانگلیون و پسر، توجه منتقدان را به‌خود جلب کرد و در سال 1999 برنده‌ی جایزه‌ی الن فورنیه شد. اثر حاضر (رمان منگی) نیز در سال 2005 جایزه‌ی لیورانتر را دریافت کرد.


خرید کتاب منگی
جستجوی کتاب منگی در گودریدز

معرفی کتاب منگی از نگاه کاربران
اين داستان مثه اون هواى چسبناك قبل بارون كه تو صفحه هاى آخر بود چسبيد به تنم .. انقد دوسش داشتم كه آهنگ مكس ريچتر (on the nature of daylight) رو هنوز دارم گوش ميدم تا يخورده ديگه تو فضاى كتاب بمونم ..
منگ و گيجم كرد و دارم فكر ميكنم چرا از روى اين كتاب فيلمى نساختن ..

پى نوشت: اگه اسم شهر محل زندگيشون اهواز بود هيچ تعجب نميكردم؛ با وجود هواى آلوده و گرم، نبود امكانات و شهر فاقد جاذبه و اون وضع كارون .. در عين حال سختى دل كندن ازش ! .. ژوئل جان دست رو دل ما گذاشتى برادر ..

مشاهده لینک اصلی
داستان جالبی بود.‏در مکانی نامعلوم و زمانی نامشخص می گذشت شاید هشداری بود راجع به اینده زندگی بشری شاید هم نه...قهرمان داستان به همراه مادربزرگش در خانه ای محقر در شهری به شدت الوده ی صنعتی زندگی میکند که دیگر هیچ اثری از طبیعتش باقی نمانده، در کشتارگاه کار میکند و از کار و شهرش انچنان متنفر است که رویای رهایی از این دو حتی لحظه ای ذهنش را راحت نمی گذارد.
هیچ اتفاق خاصی نمی افتاد هیچ فراز و فرودی نبود تنها روایتی خطی بود از روزمرگی ها و ارزوها و وضعیت زندگی قهرمان داستان...که به نظرم در راستای فضاسازی خاکستری و تیره و تار نویسنده قرار گرفته بود. کتاب بیشتر از این که در پی انتقال داستان باشد ، سعی در نمایاندن زشتی های دنیای پیرامون دارد .حتی عاشق شدن قهرمان داستان یا سقوط هواپیما یا مرگ یکی از همکاران در کشتارگاه هم تبدیل به نقطه عطفی در داستان نمی شود و نویسنده به راحتی از ان گذر میکند.انگار چیزی نیست که دیگر در زندگی بشری اهمیتی داشته باشد...
.مادربزرگ به عنوان نمادی از کل خانواده و پورچ به عنوان نمادی از همه دوستان ممکن قهرمان به کار گرفته شده اند.
قهرمان داستان ولی عادت می‌کندبا این وجود همواره سودای رفتن در سر دارد حتی اگر نداند به کجا، حتی اگر تلاشی برای رفتن نکند.کتاب روایت همین ادم هاست ادم هایی که از انسان بودن خویش شرمنده اند و از بودن خود خسته!


مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب منگی


 کتاب ناخدای بی کلاه
 کتاب موزه عشق مدرن
 کتاب معشوقه آخر
 کتاب یلداترین شب
 کتاب چیزی شبیه معجزه
 کتاب آتش سوران