کتاب مرگ قسطی

اثر لویی فردینان سلین از انتشارات مرکز - مترجم: مهدی سحابی-بهترین رمان ها

Published in rapid succession in the middle 1930s, Journey to the End of the Night and Death on the Installment Plan shocked European literature and world consciousness. Nominally fiction but more rightly called "creative confessions," they told of the authors childhood in excoriating Paris slums, of service in the mud wastes of World War I and African jungles. Mixing unmitigated despair with Gargantuan comedy, they also created a new style, in which invective and obscenity were laced with phrases of unforgettable poetry. Célines influence revolutionized the contemporary approach to fiction. Under a cloud for a period, his work is now acknowledged as the forerunner of todays "black comedy."

Death on the Installment Plan is the story of young Ferdinands first 18 years. His life is one of hatred, of the grinding struggle of small shopkeepers to survive, of childhood sensations and fantasies – lusty, scatological, violent, but also poetic. There is a running battle with his ineffectual insurance clerk of a father, with his mother, who lives and whines around the junkshop she runs for the boys benefit; there is also the superbly funny Meanwell College in England where the boy went briefly, a Dickensian, nightmare institution. Always there is humiliation, failure, and boredom, at least until he teams up with the "scientist" des Pereires. This inventor, con-man, incorrigible optimist – whose last project is to grow enormous potatoes by electricity – rescues him, if only temporarily; for the reader he is one of the most lovable charlatans in literature.


خرید کتاب مرگ قسطی
جستجوی کتاب مرگ قسطی در گودریدز

معرفی کتاب مرگ قسطی از نگاه کاربران
آره دایی .

زیر انبوهی از پتو همینطور که لرز می کند دراز شده است فردینان و بعد هم آخر کار می گوید آره دایی و بعد تمام ! تمام نشده است که دلم می گیرد اصلا
کجا حالا ؟ الان که وقت رفتن نبود

کتابم را که می بندم درست اندازه ی فردینان بعد از مرگ کورسیال دلم می گیرد .
یکی نوشته بود که وقتی وارد دنیای سلین بشوی (‌ واضح تر بگویم نوشته بود دنیای سیاه سلین )‌ آن وقت خلاصی ازش ممکن نیست که افسونت می کند .
حالا با فاصله ی یک ساعت که کتابم ( م مالکیت برای آنچه که دوستش می داری ) تمام شده است دلم گرفته است و هی مثل فردینان که تنها توی ازدحام پاریس یک گوشه ی تاریک نشسته است به آسمان شب نگاه می کند و به جای کورسیال حرف می زند ، هی تکرار می کنم آره دایی انگار که فردینان اینجا باشد انگار که جایی نرفته باشد همین جاست همین جاست گوش کن حرف هم می زند .

بعد میروم و اسمش را گوگل می کنم فردینان سلین ، درست مثل وقتهایی که با یکی تازه آشنا می شویم و بعد ازش فقط یک اسم داریم و فامیل آن وقت دست به دامن گوگل می شویم بلکه ردی ازش پیدا کنیم ... لوئی فردینان دتوش با اسم مستعار سلین زندان کپنهاک ننگ ملی تبعید قربانی مناسبات سیاسی مرگ در منطقه ای دور افتاده در فرانسه ...

@ آره دایی @
تمام شد

@ دوباره تنها شدیم . چقدر همه چیز کند و سنگین و غمناک است .... بزودی پیر می شوم
بالاخره تمام می شود . @

تمام شد لوئی فردینان سلین عزیز ، در منطقه ای دور افتاده در فرانسه در یک ژوئن 1961 بالاخره تمام شد ...

مشاهده لینک اصلی
«زندگی ما گذراست، حقیقتی‌ست، اما تا همین جایش هم زیادی گذشته.»
این اولین جمله ای بود که در کتاب مرگ قسطی توجهم را جلب کرد. کتابی تلخ و تاریک که از زبان یک پزشک نقل می شود. و در طول داستان می فهمی که چرا «تا همین جاش هم زیادی گذشته» و چه طور می شود که قسطی مرد. کتابی که نشانت می دهد دنیای مدرن با همه ویژگی هایش نمی تواند فساد و حقارت و تباهی انسان های ناکوک را مخفی کند.این بار نه خبر از موضوعات عشقی هست نه گیر و دارهای عاطفی و درد هجران کشیدن که به مرگ بماند. این بار داستان سر اصلی ترین فاجعه ای است که می تواند برای هرکسی اتفاق بیفتد. زندگی. به مفهوم و معنی واقعی خودش. داستان از اول تا آخرش آنقدر زندگی نکبت وار را به رخ می کشد که هیچ جایی نه برای دوست داشتن بماند نه برای فکر کردن به این که چه طور می شود از این چیزها مرد. فردینان، شخصیت اصلی داستان، تعریف از خودش را با همچین جمله هایی شروع می کند که من در تمام زندگی کونم گهی بود اینقدر که برای همه چیز عجله داشتم. شخصیت بسیار ساده و واقعی میان آدم هایی که یا از شدت سادگی و نفهمیدن باعث زهر شدن زندگی فردینان می شوند یا از شدت هوش و استعدادشان. و تنها شخصیت داستان که می توان شعور انسانی را در آن دید دایی ادوار است. البته این باعث نمیشود از دیگر شخصیت ها بیزار شوی. تنها چیزی که احساس می کنی دلسوزی و ترحم برای انسان هایی ست که چیزی از واقعیت نمی فهمند. پدر و مادر فردینان او را یک شرارت کامل و انسانی می بینند که هرچه هم کند نمی تواند ذات پلید و بدبختی آورش را تغییر بدهد. وقتی که کتاب را می خوانید در بدترین بدبختی های عالم زندگی غرق می شوید و می بینید که هیچ کدام تقصیر این پسری نیست که شیطان صفت می خوانندش. صرفا هیچ چیز تقصیر او نیست و رد پای مزخرف و دردناک سرنوشت در تمام زندگی اش دیده می شود. خسته می شود، پدرش را به قصد کشت می زند که به نظرم یکی از نقاط شاهکار داستان همین بود. و بعد هم راه زندگی اش را میگیرد و میرود سراغ دپرر دانشمند پیر. بدبختی هیچ وقت از فردینان جدا نیست. اما لذت بخش ترین جای این کتاب برای من بیست صفحه آخرش بود. وقتی پیش دایی ادوار برمیگردد. کم کم به خودش شک کرده. بعد از مرگ دپرر به خودش شک کرده که علت تمام بدبختی های زندگیست و حضورش همه را آزار می دهد. دوست دارد فرار کند... این که باعث تمام بدبختی های دنیاست به خوردش رفته.
دیگر نه به هیچ چیز اهمیت می دهد نه می تواند فکر کند. همه چیزش شده بی تفاوتی و مقاومت نکردن. می خواهد برود. فقط برود. جایی که دیگر هیچ چیز نباشد یقه اش را بگیرد و بیشتر در کثافت فرو ببردش. خسته ام دایی. خسته ام.
میگوید:
دیگر تحمل این را نداشتم که ازم سوال بپرسند. گریه ام سرازیر می شد.. می خواهم بگذارم بروم دایی!... می خواهم بروم!... بروم یک جای دور!...
چه طور؟ نمی دانم دایی نمی دانم...
بعد انتهای کتاب شما هم باور می کنید این جمله از خود فردینان را
«چه کنم؟ این دنیا ذاتش را عوض کند، منم سبکم را عوض می کنم.»

یکی دیگر از نقاط عطف ماجرا کورسیال دپرر است. دانشمند و مخترعی که در طول داستان نبوغ او بارها و بارها به تو ثابت می شود، اما سرانجام باز هم اتفاقی و طوری که مقصر نبود دفتر کار و تمام زحمتهایش با خاک یکسان می شود و کورسیال همراه همسرش و فردینان به روستا می رود. اختراعات و نقشه هایش انجا هم شکست می خورند و نتیجه زندگی این دانشمند فجیع ترین خودکشی است که می شود در یک کتاب به تصویر کشید. تاکید بر اینکه مغز خودش را متلاشی کرده. تاکید بر اینکه از سر این دانشمند چیزی غیراز توده گوشت متعفن و لهیده و فاسد باقی نمانده است. این می تواند زیبا ترین تصویری باشد که جهان معاصر از انسان هایی می سازد که سازشان با دنیای نفرت انگیز بیرون کوک نیست.

و در نهایت...
«خود بدبیاری هم آدم را خسته می‌کند.»

مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب مرگ قسطی


 کتاب چاپ آخر زندگی
 کتاب ابرهای دانیال
 کتاب حاشیه ی باغ متروک
 کتاب یک آیه یک حکایت
 کتاب قصه عشق لیلی و مجنون
 کتاب خفاش کوچولو و دوستان مهربانش