کتاب مرد معلق

اثر سال بلو از انتشارات اختران - مترجم: منصوره وحدتی احمدزاده-بهترین رمان ها

آویزان مرد به شکل یک نشریه نگهداری می شود که توسط شخصیت اصلی، یوزف، بین 15 دسامبر 1942 و 9 آوریل 1943 حفظ می شود. تمام اقدامات گذشته ی گذشته، از طریق ذهن مضطرب یوسف فیلتر شده و به مجله او متعهد است. داستان درونی و پیش بینی شده، رکوردهای نوشته شده یك تلاش كاملا ناامیدانه یوزف برای خود شناخت است. همانطور که رمان افتتاح شد، هفت ماه از زمانی که یوسف از کار خود در دفتر مسافرتی بین آمریكا استعفا داد، منتظر استقرار ارتش است. به دلیل خط قرمز بوروکراتیک پیچیده، او بین زندگی غیر نظامی و نظامی فرار می کند. جوزف نوعی مانکو را به عهده داشت، او تصور میکرد که اوقات فراغت او را قادر میسازد تا خود را به تحصیل اختصاص دهد، اما خود را بی اعتبار نمیتواند بخواند. یوسف با همسر نابالغ خود، ایوا، در یک اتاق سستی که در آن از زمان رها کردن خویش زندگی می کردند، حمایت می کند، جوزف سنگین و نجیب می شود. مشاغل مداوم و غیبت بی هدف نشان دهنده فلج اراده است که خود جذب وسواسی می شود. جوزف احساس خود را در حال تغییر، تبدیل شدن به مشکوک و بدبختی در روابط خود با دیگران؛ او شروع به اشاره به "شخص بزرگتر" خود می کند، مثل اینکه او فرد دیگری بود. این بحران هویتی است که مقالات مجله ی یوسیف را تشکیل می دهد که موضوع حقیقی یگانه مرد است.


خرید کتاب مرد معلق
جستجوی کتاب مرد معلق در گودریدز

معرفی کتاب مرد معلق از نگاه کاربران
@To be pushed upon oneself entirely put the very facts of simple existence in doubt...@

منتظر يك
twist
پاياني بودم كه بهش پنج بدم؛ نداشت، ندادم...

چرا خوندنش انقدر طول كشيد؟چون راوي خيلي غرغرو بود...

دو تا كار از بلو خوندم به علاوه ي يكي دو تا مقاله از يك مجموعه مقالات. چيزي كه به ذهنم مياد اينه كه آرامش هميشه از كاركترهاي بلو به دوره، شخصيت ها در شروع دوره پست مدرن، بعد از جنگ جهاني دوم، حسابي شاكي و طلبكار، نق نقو و مدعي و تا حد بسيار زيادي مقصرند. بخش زيادي از هر دو كتاب به پرداختن به آنچه در ذهن كاركتر ها ميگذره اختصاص داده شده و در حالي كه راوي اون كتاب داناي كل و سوم شخصه و اين يكي اول شخص هر دو تقريبا از يك قاعده پيروي ميكنن.
داستان گاهي خسته كننده ميشه و طرح داستاني كه براي جذابيت و كشش بهش نياز داره رو (خيلي از كتاب ها براي كششون احتياجي به اين طرح داستاني ندارند ولي اين يكي واقعا داره) از دست ميده. تصور كنيد يكي كارشو ول كرده كه به جنگ اعزام شه، خب؟! به خاطر يه سري مشكلات نميشه! اين آدم در چه وضعيتيه؟! از اين جا رونده و از اونجا مونده... صد و پنجاه صفحه در اين باب غر ميزنه!
نظر به اينكه اولين رمان بلو بوده همين سه و نيم چهار بسشه.

اي دريغا كه من مقدمه كوتسي دلبندمو گير نيوردم كه بخونم...

مشاهده لینک اصلی
اولین کتابی بود که از این نویسنده خوندم و حقیقت اینه که نتونستم باهاش ارتباط برقرار کنم حتی با وجود اینکه کتاب جایزه نوبل 1976 رو هم دریافت کرده! تصمیم گیری درمورد سال بلو رو گذاشتم بعد از خوندن کتاب بعدیش؛ امیدوارم بتونه جزء نویسنده های مورد علاقم قرار بگیره :)) این کتاب منو یاد مورچه
آرژانتینی ِ ایتالو کالوینو و همینطور کارکترهای رمان جهالت ِ میلان کوندرا انداخت، حالا شنونده (خواننده) میتونه خودش درمورد این کتاب قضاوت کنه! :)

جمله مورد علاقم از این کتاب:
عشق موجب بیزاری از زندگی نمی شود. این ناتوانی ما در آزاد زیستن است

مشاهده لینک اصلی
@ Dangling Man @ نوازنده نوبل نوبل Saul Bellows اولین رمان (1944)، یکی از پیشنهاداتش است. شخصیت مرکزی، یوسف، یک مرد @ مضطرب است زیرا او کار خود را از دست داده و منتظر استقرار در ارتش است. شاید او به روش دیگری آویزان است: او بیش از حد فکری شده است برای اتصال عاطفی با همسر خود ایا و یا دوستان خود. فاصله فکری او نیز به خوبی به کار گرفته شده است و، با وجود همه چیز، او دارای یک روشنایی خاص است. در حالی که او اکنون @ زاده شده است و خود را پیش از آن که یک رادیکال سیاسی متعهد بود، این خواننده حداقل نمیتوانست کمک کند، اما این همان چیزی است که قبلا به کار رفته بود، اما از دست داده بود. برای همه نابغه های این رمان، من همیشه توجه من را به خود جلب نکردم - به خودم اجازه نگرفتم که کمی خودم را لمس کنم --- اما من تمایل دارم به ادامه و خواندن رمان های دیگر از نقاشی Bellow!

مشاهده لینک اصلی
پایین یکی از عجیب ترین نویسندگان است - سخت است بگویم که من واقعا دوست دارم نوشتن آن. منظورم این است که زیبایی با هم ترکیب شده است، اما همانطور که من خواندن کتاب های خود را به خودم فکر می کنم، من واقعا از این لذت بردن نیست. این تنها زمانی است که به پایان رسید و چند ماه بعد من هنوز در مورد چیزی لعنتی فکر می کنم که متوجه می شوم که چقدر خوب است. من اغلب فکر می کردم که این یک فیلم خوب است. البته، باید یک فیلم اروپایی باشد و از آنجایی که در آمریکا تنظیم شده است، هرگز نمیتواند ساخته شود. کدام یک تاسف است اگر شما یک سازنده فیلم آمریکایی هستید و فکر می کنید اثبات اشتباه من نکنید - نگران نباشید. چرا این طور است که یک ملت که می تواند چنین رماننویس های فوق العاده ای تولید کند، به نظر می رسد چنین فیلمبرداری برای بزرگسالان را نداشته است؟ زمانی که ما احساس می کنیم که فقط شخصیت اصلی در حال آویزان شدن است، یک نقطه در زندگی وجود دارد. از زمان خواندن این کتاب بسیار طولانی است، اما صحنه در کافی شاپ که در آن کمونیست ها به خاطر فروختن جنبش به فریاد می کشد، هنوز به روحم می سوزد (یا حداقل آن را اگر من داشتم) .

مشاهده لینک اصلی
Saul Bellow نوشت: Dangling Man زمانی که او در مورد سن من بود و به عنوان خوانده شده، من برخی از افکار و مفاهیم که Joseph در حال داشتن است. به عنوان مثال، جوزف تفاوت قاطعی بین خود کنونی و جوان خود (کالج سن) دارد. مبارزه با احساسات اجتماعی نیز وجود دارد که پیشرفت حرفه ای پایان دادن به همه چیز برای 20 ثانیه است و این که متوقف شده یا متمرکز بر چیزهای دیگر به معنی شما @ آویزان است. @ من خیلی دوست داشتم در مورد این کتاب به دلیل آن بسیار احساس صادق و معتبر، هر دو چیز که کاملا ضروری است با توجه به اینکه قالب رمانها یک مجله شخصی است. به استثنای دوره های بسیار طولانی که به داستان واقعی و تنظیم صحنه (با خصوصیات و گفت وگوها) رسیدم، احساس می کردم که گاه گمنام و گاه افسانه ای افسانه ای از یک مرد در اواخر دهه 20 خواندن خواندن دارم، و من از آن قدردانی می کنم چشم انداز. 20 سال از این، ممکن است این کتاب را ساده و یا متناقض، پیدا کنم که می داند؟ یوسف می نویسد: \"در حالی که در یک زادۀ اولیه، جسد مانند درد فیزیکی ما را آگاه می کند که ما زندگی می کنیم، و زمانی که در زندگی ما کم است، ما را به نگه داشتن و جلب و تحریک ما می رساند، ما به دنبال آن هستیم و گرامی می داریم، ترجیح می دهیم خجالت بکشیم یا درد به بی تفاوتی. @ در حالی که من این تجربه را کاملا تجربه کرده بودم (من هرگز درگیر مشکلات زیادی بودم) با من مخالفت می کرد؛ زیرا این باعث می شود که من در مورد شورش نوجوانان - که از آن می آید و چرا اتفاق می افتد. از نظر بیولوژیکی همه در 14-16 سالگی رشد کردند، اما تا هنوز حدود 22 و اغلب طولانی تر، هنوز یک فرد غیر بزرگسال وجود دارد (در ایالات متحده). جهان هنوز در بسیاری از موارد برای ما بسته است و زمانی که ما بخشی از زندگی را تشکیل می دهیم، ما نیاز به یک راه دیگر برای زنده بودن هستیم. لحظه ای بعد، زمانی که جوزف مکالمه ای روحانی با @ روح جایگزین @ و روح یادآور می شود که بخشی از مشکل یوفس این است که او فراموش می کند که @ هر کس آویزان است. @ این نیز به من زده شده است - اغلب فکر کردم که زندگی، انتظار زیادی را انتظار می برد - @ آویزان @. من احساس می کنم به عنوان بچه ها به عنوان کودکتان به دیدن کودکی و نوجوانی خود را به عنوان آماده سازی برای زندگی در دنیای واقعی اجتماعی. ما به سختی مطالعه می کنیم و فعالیت می کنیم و عادت های خوب را برای آماده شدن برای زندگی انتخاب می کنیم. پس از آن در بزرگسالی، اولین کار ما برای آینده ما را به سمت بالا می برد تا ما از نردبان شغلی صعود کنیم، و روابط ما از مراجعه به ازدواج به نوزادان جریان می گیرد. مشخص نیست زمانی که انتظار می رود و زندگی شروع می شود، به طوری که همه به نوعی آویزان بودند. در ادامه این سوراخ خرگوش (و دور از Dangling Man)، من به من اعتقاد دارم که مشکل این است که خطمشی همه جانبه (خطی بودن) تفکر ما است. شکوفايي زندگي غليظ و آزاد است - چرا ما آن را يک فرآيند خطي مي گيريم و زماني که ما بين ميزهاي نردبان صرف مي کنيم فقط آماده يا انتظار هستيم؟ تم ها: بيکاري، سلامت معنوي، تغيير شخصيت، عزت نفس، 1940s ، شیکاگو، دوستی، جنگ، مجله

مشاهده لینک اصلی
چه اتفاقی می افتد اگر شما بین دو تعهد گرفتار شده اید؟ اگر زمان داشته باشید که در یک موقعیت بی نظیر از دنیا نگاه کنید؟ چه چیزی را می بینید چه چیزی را از بشریت انسانی به دست می آورید؟ آیا هنوز درگیر سوالاتی هستید که نسل شما می پرسد، اگر شما فعالانه شرکت نکنید، آیا می توانید جهان را بهتر درک کنید در حالی که شما در آن هستی یا نیاز به ایجاد فاصله بین خودتان و کسب و کار روزمره برای تعریف ماهیت آن، اگر شما نیاز دارید که از الگوها دیدن کنید، اما شما بخش دیگری نیستید، آیا این بدان معنی است که شما نمیتوانید بخشی از بشریت باشید و در همان زمان آن را درک کنید ؟ گرفتن 22، «من حق دارم که با او صحبت کنم»، شخصیت اصلی را در یک لحظه سرزنش می کند، با واکنش محیط او به این واقعیت که او از کار خود برای پیوستن به ارتش استعفا می دهد، کاملا ناامید شده است، اما باقی می ماند یک خلاء در حالی که انتظار می رود روش های رسمی انجام شود. تصورات یک راه ارتباط است، اما همچنین واقعیت یک انسان را از یک دیگر جدا می کند. داشتن زمان زیادی برای فکر کردن و مشاهده، روشنگرانه است و باور نکردنی افسرده است. شخصیت اصلی از طریق گروه های مختلف بیگانه می رود، ابتدا در سر او، سپس در اوج های کلامی، که آخرین واکنش ها در یک زنجیره طولانی از علل و اثرات در او ذهن، اما به عنوان یک تعجب کامل به خانواده و دوستان خود، که از افکار قبلی خود را دنبال نمی کند، و تنها به قضاوت خشم و نومیدی نهایی آن نشان می دهد. خانواده، دوستان، حزب کمونیست، گروه های اجتماعی، همه از دیدگاه یک بیگانه بازنشسته می شوند. «مایه تردید و درد به بی تفاوتی»، مرد تنهایی شروع به مبارزه در خانواده و در محیط محلی می کند تا بخشی از آن را احساس کند ، احساس واقعی می شود. بین وقایع ناامیدی، برخی از مباحث جالب به طور موقت خلق و خوی خود را روشن می کند: زندگی چیست؟ چه ارزشمند است؟ آیا به معنای ادامه دادن انجام وظایف بی معنی است که توسط اعتبار یک محل کار در یک ساختمان 53 طبقه قابل توجیه است؟ یا تنها کار مهم در جهان است که از هنر و تخیل است؟ این رمان در قالب خاطراتی که بین بازتابهای فلسفی طولانی در حال حرکت است، در روحیه «فقیرانه باید رنج ببرد» و نوشته های کوتاه بی اهمیت، پر کردن احکام زندگی: \"ژانویه 16، روز نسبتا آرام\"، در نتیجه نشان دادن نوسانات پشت و رو از احساسات و افکار است. همانطور که بیگانگی از دنیای فعال رشد می کند، سوالات در دفترچه خاطرات فوری تر می شوند: \"شما می توان از طریق فرمان از بین بردن دنیای خود، اگر آن را در شما است! خود انعکاس بخشی از پیشرفت است و شناخت روحانیت خود را در طبقه بندی افراد با توجه به کسانی که ایده های ارزشمند و کسانی که donâ € ™ t بخشی از این موضوع، آسیب ناشی از شهری است: فقدان روحیه انسانی در جهان بیش از حد پرجمعیت و انسانی، بی نظیر شهر، منجر به اشتیاق به طبیعت به عنوان وسیله ای برای کشف بشریت است. در عمل ناامیدی، قهرمان آزادی تنها او و سرعت این روند را برای پیوستن به ارتش، به رسمیت شناختن شکست در مقابل خود و آزادی او نمی تواند رسیدگی کند: \"من به خوبی انجام نشده بود به تنهایی!\" در آخرین روز غیر نظامی او، اظهار داشت: â € œ من دیگر نمی توانم مسئولانه برای خودم برگزار شود، آزادی لغو شد. â € â € œLong زندگی reglementation â € ارزش خواندن، بسیار غمگین، من می خواستم او را به گرامی داشتن فرصت نادر است که به فکر فکر و خلاق باشید، اما من حدس می زنم که پیام در حقیقت درست است: انسان نمی تواند با دیگران زندگی کند و نه تنها. خوشبختی یک خط بسیار نازک بین این دو مخالف است و راحت از دست دادن تعادل در داخل و خارج از چرخ هامستر اشغال روزانه آسان است!

مشاهده لینک اصلی
هزاران نفر از طرفداران من اینجا در goodreads.com باید بدانند که من بخشی از دوران کودکی و نوجوانی خود را در یک جزیره رو به اقیانوس آرام گذراندم (نگاهی گذرا به بررسی @ Timbuktu @ by Paul Auster). وقتی که من ده ساله بودم، یک کلمه در آنجا اختراع شد، احتمالا توسط یکی از بستگان معروف آپوتوی (هرچند من مطمئن نیستم که این احتمال وجود دارد که آن را نیز از شخص دیگری انتخاب کرده باشید). من نمی دانم که چگونه این کلمه املای نوشته شده است، اما به هر حال آن را بنویسید: POO-CHOOT (OOs like in train choo-choo). حدود 40 سال بعد از آنکه اولین بار آن را شنیدم، مردم در شهر کوچک من هنوز هم می دانند چه چیزی شبیه به چوپان است. در شهرم خیلی زیاد بود. سپس، و حتی اکنون. آنها کسانی هستند که (تقریبا در همه موارد من می دانم، مرد، اکثر آنها ازدواج نکرده اند) که هیچ کار مثبتی انجام نمی دهند. آنها کار نمی کنند یک روال روزانه poo-choots چیزی شبیه به این دارد: او صبح از خواب بیدار می شود (بعضی از آنها زودرس هستند)، صبحانه می خورند (اغلب فقط نان به نامpan de sal @ که به یک فنجان قهوه فرو می ریزد قبل از اینکه خودش قهوه بخورد )، در اطراف شهر می رود، در حالی که کسی کسی را پیدا می کند که با او صحبت کند، در گوشه ی خیابان یا خیابان می نشیند، اگر کسی به او نوشیدنی بدهد، غذا بخورد (ناهار و یا شام) جایی در میان است، در خواب می ماند شب، صبح روز بعد از خواب بیدار می شود و همان روز دوباره و در آن روز، و بعد و بعد، دوباره به هم می پیوند. پسوووووو حتی با زندگی غیر تولیدی خود زنده ماند، چون معمولا در خانواده کار می کنند یا آنها از چند هکتار از گیاهان نارگیل که آنها به ارث رسیده اند و یا خانواده های سخاوتمندانه (خواهر و برادر، فرزند و غیره) که از خارج از شهر یا خارج از کشور کار می کنند، درآمد دارند. علاوه بر این، برای نگه داشتن زوج زنده بسیار کم است. اغلب آنها همچنین می توانند غذا های رایگان خود را با کاهش تعداد خانه های شهر در طول زمان غذا دریافت کنند. @ Dangling Man @ داستان Saul Bellows Poo-choot است. یوزف، ساکن شیکاگو، از کار منظم او استعفا داده است و منتظر است تا به ارتش اعزام شود و در جنگ جنگید. همسرش، ایااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا، هفت ماه گذشت، اما یوسف هنوز منتظر ورود به ارتش است. با انجام هیچ کاری، او @ سقوط @ او تصمیم به نوشتن یک مجله برای ضبط افکار و احساسات خود را به عنوان یک مرد @ Dangling، @ با زندگی او به نام - * اختلال در روز، سطح حوادث ... روز (که) تمایز خود را از دست داده اند. قبلا روزهای پخت، روزهای شستشو، روزهایی که رویدادها و روزهایی که آنها را به پایان رسانده بودند، وجود داشت. اما اکنون آنها غیر قابل تشخیص هستند، همه برابرند و دشوار است که سه شنبه از شنبه بگوید. وقتی (او را نادیده می گیرد) به دقت نگاه کنید به روزنامه (او) نمی دانند چه روز آن را. اگر جمشید گمان کند و سپس متوجه می شود که در واقع پنج شنبه (او) هیچ لذتی بزرگ را از دست نداده است که بیست و چهار ساعت آن را به دست آورد. @ او یک دوست را به یاد می آورد که چهره کاریکاتور را برای یک آژانس تبلیغاتی کشف می کند و نمایش نقاشی های او در نیویورک که شکست خورد (هیچ کس هیچ بخشی از آن را نخرید). مشاهده می کند که او هیچ استعدادی از این نوع ندارد و با وجود دستاوردهای غیرمعمول او، او می نویسد که دوستش - از تله فرار کرده است. این واقعا پیروزی برای جشن گرفتن است. من از آن غافل هستم، و کمی حسادت دارم. او می تواند خود را حفظ کند. آیا این دلیل است که او یک هنرمند است؟ من باور دارم این است. این اعمال تخیل او را نجات دهد. اما درباره من چیست؟ من هیچ استعدادی برای این چیزها ندارم. استعداد من، اگر من یکی را داشته باشم، برای شهروندی بودن است یا آنچه که امروز به طور معجزهآمیز نامیده میشود یک مرد خوب است. آیا نوعی تلاش شخصی است که می توانم تصورات را جایگزین کنم؟ @ او این را در داخل اتاق خود در یک آپارتمان می نویسد که او و همسرش اجاره می دهند. او ادامه می دهد که دوستش @ بهتر از @ - @ او در نیویورک است، نقاشی؛ و علیرغم فاجعه، دروغ گناه و اخلاق اخلاقی، گناه، غضب غلط و غم و اندوه بر هر قلب، به رغم این، می تواند مانع پاکیزگی و آزادی باشد. علاوه بر این، این اعمال تخیل به معنای دقیق تر و شخصی نیستند. از طریق آنها، او با بهترین بخش انسان ارتباط دارد. او این را احساس می کند و هرگز نمی تواند جدا شود، کنار گذاشته می شود. او یک جامعه دارد من این جعبه شش ضلعی دارم و خوشبختی در خلاء به دست نمی آید، بلکه در شرکت های دیگر مردان حضور دارد که عشق است. من، در این اتاق جدا، بیگانه، بی اعتمادی، در هدف من نه یک جهان باز، بلکه یک زندان بسته و ناامید است. دیدگاه های من به دیوارها پایان می دهد. هیچ چیز از آینده به من نمی آید فقط گذشته، در کمال و بی گناهی. به نظر می رسد بعضی از مردان دقیقا بدانند که فرصت هایشان دروغ می باشد؛ آنها زندان ها را ترک می کنند و سیبری ها را متصل می کنند تا آنها را دنبال کنند. یک اتاق من را نگه می دارد @ شهروندان شهر ما واقعا مردان خوب هستند. وقتی که برای کالج رفتم آنها آنجا بودند، لبخند زدن، آرزوی موفقیت برای من. وقتی 20 یا بیشتر سالها پس از بازگشت به آنجا بودم، هنوز هم آنجا بودم، اما هنوز هم لبخند زدم، نزدیک شدم، امیدوار بودم که آنها را به دور از آبجو درمان کنم. نگه داشتن ...

مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب مرد معلق


 کتاب برگزیده
 کتاب وان پیس: داستان ایس (2)
 کتاب وان پیس: داستان ایس (1)
 کتاب بامگارتنر
 کتاب سکوت باران
 کتاب هیچ چیز سیاه نیست