کتاب مرد اول

اثر آلبر کامو از انتشارات جامی(مصدق) - مترجم: محمود بهفروزی-بهترین رمان ها

کامو به داستان ژاک کرمری، پسر، زندگی می کند که بسیار شبیه به خودش است. کامو احزاب، صداها و بافت های دوران کودکی را که فقر و مرگ پدران را در بر می گیرد، با زیبایی طلب آمیز الجزایر و دلبستگی پسران به مادر مادری ناشنوا، به ارمغان می آورد. منتشر شده سی و پنج سال پس از کشف آن در میان خراب شدن تصادف ماشین که کامو را کشته بود، اولین مرد نتیجه گیری درخشان از زندگی و کار یکی از بزرگترین رماننویسان قرن بیست و یکم است. دختر کامو، کاترین کامو، بعدا دستنوشته دست نویس را به نوع مطبوعات فرستاد.


خرید کتاب مرد اول
جستجوی کتاب مرد اول در گودریدز

معرفی کتاب مرد اول از نگاه کاربران
بچه به خودی خود هیچ نیست، پدر و مادر هستند که او را نشان می‌دهند. با وجود آن‌هاست که حد خود را معین می‌کند، و حدش در نظر مردم معین می‌شود. به واسطه آن‌هاست که احساس می‌کند به راستی درباره‌اش قضاوت می‌شود، آن هم قضاوتی که نمی‌توان از آن استیناف خواست، و همین قضاوت مردم بود که ژاک تازه آن را کشف کرد و همراه با آن قضاوت خود او بود درباره‌ی دل‌چرکین پرکراهتی که در سینه خودش بود. نمی‌توانست بفهمد که وقتی بزرگ می شود، اگر این کراهت را احساس نکرده باشد برتری‌های کم‌تری خواهد داشت. چوم مردم، خوب یا بد، خود آدم را می‌بیند و قضاوت می کنند و بسیار کم تر از روی خانواده آدم قضاوت می کنند و حتی زمانی می رسد که درباره خانواده هم از روی بچه‌ای که بزرگ شده قضاوت می‌کنند.

از متن کتاب

مشاهده لینک اصلی
توصیفهای کتاب حرف نداره... مخصوصن قسمتهایی که بازارهای الجزیره رو به تصویر میکشه، کاملن میتونی خودتو توی فضاش قرار بدی... گرمای طاقت‌فرسای الجزیره رو روی پوستت حس کنی... بوی شیرینی‌های عربی به مشامت برسه... ترس «ژاک» و دوستاش، که ناشی از شیطنتهاشونه... و حتا احساس عجز و ناتوانی‌‌یی که گاهی سراغ شخصیت‌ها میاد... همه و همه ملموس و در یک کلمه بینظیره.
«بعد هر دو تاریخ را خواند (۱۸۸۵-۱۹۱۴) و خود به خود حساب کرد: بیست و نه سال. ناگهان فکری به ذهنش رسید که تا ته دلش را لرزاند. خود او چهل سال داشت. مردی که زیر این سنگ دفن شده بود، و پدر او بود، از او جوان‌تر بوده است.»
کامو نویسنده مورد علاقه منه... نه تنها بخاطر آثارش بلکه از لحاظ شخصیتی... کسی که از بچگی با رنج و سختی و غم و اندوه آشنا شده ولی همه‌ی اینا باعث رشد و پیشرفتش شده... و علاقه و احترام و احساس قدردانی‌یی که همیشه نسبت به مادرش داشته و توی چند کتابش اونو بیان کرده... مادری که بیسواد و تقریبن ناشنوا بود.
چقدر حیف که همچین شخصیتی انقدر زود از دنیا رفته...
اعتراف در نزد مادر در پایان.
«تو حرف مرا نمیفهمی، و با وجود این تنها کسی هستی که میتوانی مرا ببخشی... آدم از کسانی طلب بخشش میکند که می‌داند می‌توانند ببخشند. یعنی فقط همین، فقط ببخشند، نه اینکه از آدم بخواهند سزاوار بخشش بشود، منتظر بماند. [بلکه] فقط با آنان حرف زدن، همه چیز را به آنان گفتن و بخشش گرفتن از آنان... فقط یک تن بود که می‌توانست مرا ببخشد ولی من هرگز در حق او گناهی نکرده بودم و تمام خانه‌ی دل خود را به او داده بودم و با این‌همه میتوانستم به سوی او بروم، اغلب در خاموشی این کار را کرده‌ام، اما او مرده است و من تنها شده‌ام. تنها تو میتوانی این کار را بکنی، اما تو حرف مرا نمیفهمی و نمیتوانی نوشته‌های مرا بخوانی. با این‌همه من با تو حرف میزنم، به تو مینویسم، به تو، فقط به تو و وقتی که این نوشته تمام شد از تو بی‌هیچ توضیح دیگری طلب بخشش خواهم کرد و تو به من لبخند خواهی زد...»

مشاهده لینک اصلی
ابعاد غیر منتظره ای را برای فلسفه کامو اضافه می کند: آن توسط یک مرد منظم نوشته شده بود که نگرانی های روزانه، اندیشه ها، بدبینی ها و پشیمانی ها او را به همان اندازه که ما را پیدا می کرد یافت. البته، نقطه اصلی فلسفه او این است که نقص های ذاتی در ماشین باعث پشیمانی، نگرانی، اشتباهات و همبستگی مطلق بین مردم غیرممکن می شود، اما در این اثر، نماد تاریک وحشیانه است. این بار اطمینان ما را در کامو پیدا می کنیم همانطور که او اساسا تلاش می کند ما را متقاعد کند که او به هر حال (من فکر می کنم): فقط برخی از مرد.

مشاهده لینک اصلی
اغلب من در تلاش برای پیدا کردن کلمات نیستم با این حال، این یکی از آن زمانهاست. خواندن این دستنوشته ناتمام من را بدون واژه به من نشان داد تا بیان کنم که چگونه در مورد آن احساس می کنم. این یک رمان نیست - یک نگاه اجمالی به ذهن یک مرد بزرگ که به نظر می رسد بر آنچه که بود و چه چیزی نمی شد. این یک نگاه اجمالی به اشعار نادرست، مخالفت ها، خاطرات، روابط، تربیت، تنظیمات اجتماعی است ... این رمان پر از ناسازگاری، کلمات گم شده و یادداشت ها است. با این وجود، چنین زندگی، ناخالص، تقسیم شده، پیچیده، نامشخص و پر از پیچ و تاب و چرخش است. من شک دارم حتی قادر به نوشتن یک بررسی منسجم از این کتاب، با این حال، من بدون شک هرگز این کتاب را فراموش نخواهم کرد. این یک نگاه اجمالی به ذهن یک مرد بزرگ است، و برای این من سپاسگزارم.

مشاهده لینک اصلی
اساسا زندگینامه ی کامو است. این دستنوشته در خودرویی یافت شد که کامو در یک تصادف در سال 1960 درگذشت، زمانی که او 57 سال داشت و تنها 3 سال بعد از آن جایزه نوبل را کسب کرد. این به وضوح پیش نویس با بسیاری از پانویسها و یادداشت های دیگر است که نشان می دهد نویسنده در محل کار. (تغییر نام؛ از نام واقعی استفاده نکنید؛ توسعه؛ غیر قابل خواندن؛ اضافه کردن این؛ حذف آن). بدیهی است که می تواند از ویرایش استفاده کند، اما کتاب خوبی است. در یادداشت سردبیر ما گفته شد که این نسخه خطی تا سال 1994 (توسط دخترش) منتشر نشده است؛ زیرا دوستان مادرش (همسر Camus) او را با تبرئه کمونیسم به او توصیه کرده بودند، الجزیره چند فرهنگی که الجزایری بومی را به همان اندازه سفیدپوستان اعطا کرد، کامو \"چپ و راست\" را در اختیار داشتند. \"شاید\" در حالی که منابع گوناگونی به سیاست، استعمار و درمان اعراب وجود دارد، من قطعا این را نمیگویم یک رمان سیاسی. کامو تنش نژادی را یادآوری می کند: اگر یک فرار از یک فرانسوی و یک عرب بوجود آمد، آن چیزی نیست که جنگ میان دو عرب یا دو فرانسوی باشد. و حادثه ای رخ می دهد که یک بمب تروریستی در خیابان می رود. زندگینامه در یک داستان پوسته بسیار توسعه ناپذیر از یک مرد مسن تر به الجزایر از فرانسه باز می گردد تا از ریشه هایش، خصوصا پدرش که در WW I درگذشته، قبل از اینکه پسر او را می شناخت، درگیر شود. پدر کامواس مردی بود که هیچ چیز از فرانسه نمی دانست و هنوز مجبور بود برای رفتن به آن کشور بمیرد. مادرش به والدین اروپایی متولد شد، اما با مرگ زودهنگام پدرش، فقر را در یک مخلوط سفید محله عرب خانه اش کتاب، روزنامه یا رادیو نبود. هیچ بیگانگان، فقط خویشاوندان، همیشه بازدید کرده اند. این یک محله قومی منحصر به فرد بود: البته اعراب وجود داشتند، اما همچنین مأموریت (یک گروه بنیادگرای اسلامی غیر عرب بربری)، مالتی، ایتالیایی و دیگران بود. کامو دارای نیمه ناشنوا بود، بسیار دور، مادر که خدمتکار بود. مادر پدرش خانواده را می زد و کامو و برادرش را به شدت نظارت می داد - آنها می فهمیدند که فوتبال را در کفش های خود می بینند. یک عموی ناشنوا، برادر پدرش نیز با آنها زندگی می کرد. اجداد کاموآسا هنگامی که آلمانیها بر سر الساعه بروند و فرانسه را بیرون آوردند، به الجزایر آمده بودند. اگرچه کامو به طور اسمی کاتولیک بود (همانطور که می گفت، خانواده اش تنها زمانی به کرسی می رفت که کسی از او جدا شده، هماهنگ شده یا فرستاده شود)، او هرگز کلمه خدا را در خانه اش نمی شنود. حتی زمانی که کسی درگذشت، بیشتر مادربزرگش گفت: «اوه، او بیشتر نخواهد زد». این کار به یک معلم خاصی که با کامو مبارزه می کرد، به او محکوم شد، به او کتاب ها داد، تحصیلاتش را دریافت کرد، و وقتی که آنها می خواستند او را به کار بریزند، با خانواده اش مداخله کردند. این ضمیمه شامل یک نامه پردیس به این معلم در هنگام قدردانی در زمانی که کامو دریافت جایزه نوبل را نوشت. شما تصور می کنید این کتاب کار عاشق کامو بود. او با جزئیات و چند صفحه ای از شکار با عمو و دوستانش به ما می دهد؛ فعالیت در کباب کردن که در آن عمه او کار می کرد؛ بازدید از اصطبل؛ توضیحات ساخت کیک، اسباب بازی محلی سگ، بازار محلی، عملیات ترابری، کمک به مادربزرگش مرغ، مدرسه و یک پارک محلی را که با دوستانش آویزان بود، می کشند. چیزهای جذاب از طریق چشم جوان پسر. کامو در زمانی که در آخرین صفحه بود پیش بینی می شد، او از شخصیت اصلی می گوید: \"مثل یک تیغه انحصاری و همیشه درخشان از یک شمشیر، هدف قرار دادن یک ضربه واحد و برای همیشه\" € سقوط اتومبیل؟ اگر چه این کتاب فلسفی را که سایر آثار او دارد ندارد، من آن را خواندن خوب دیدم که علاقه من را حفظ کرد.

مشاهده لینک اصلی
این کتاب چیزی نبود که من انتظار داشتم. با توجه به ماهیت فلسفی و ماندگاری دو کتاب اول کامو که در آن خوانده می شود (غریبه و طاعون)، این کتاب را بیشتر آکادمیک انتظار داشتم، اما از آن دور بود؛ این یک کتاب شخصی تر است، دلتنگی، پر از احساسات و خاطرات است. این کتاب به عنوان یک رمان شناخته شده است و دستنوشته ای که در آن نگارش نشده است، در انفجار ماشین که در آن کامو کشته شد، یافت شد. حتی برای قطعه ای از کارهای غیر مجاز، این است که به سادگی یک شاهکار است. جالب بود که حاشیه نویسی های کامو را بخواند، و \"روند فکر\" در نوشتنش جالب بود. علامت گذاری و یادداشت قطعا کامو بیشتر @ human @ ظاهر می شود، به نظر می رسد در کتاب های دیگرش باشد. یكی از كتابهای دیگرش به طور فزایندهای فلسفی از دست رفته است. جوك كرمری (كامو)، كودك فرانسوی ضعیف و باهوش، در الجزایر توسط مادر نیمه ناشنوا و مادربزرگ سلطنتی متولد شده و بزرگ شده است. به عنوان یک بزرگسال (40 ساله)، او بیشتر نسبت به پدرش، هنری، که در طول جنگ در سن 29 سالگی فوت کرده، کنجکاو می شود. نمی دانست که پدرش آشکارا تحت تاثیر کرمری قرار گرفته است: \"چیزی در اینجا در نظم طبیعی نبود و در حقیقت، نظم وجود ندارد اما هرج و مرج زمانی که پسر بزرگتر از پدر بود. متاسفانه هیچ کس در خانواده اش واقعا او را در تلاش او کمک: â € œ در یک خانواده که در آن آنها کمی صحبت کرد، که در آن هیچ کس نمی خواند یا مادر نوپای ناراضی را می نویسد، که او را در مورد پدر و مادر جوانش خویش آگاه می کند؟ »اما با وجود سرخوردگی او، کرمری (کامو) وضعیت را درک می کند؛ او فقر و تأثیر آن بر مردم را درک می کند: «ابتدا، حافظه فقیران کمتر از ثروتمندان تغذیه می شود؛ مکان های کمتری در فضا وجود دارد زیرا آنها به ندرت محل زندگی خود را ترک می کنند و نقاط مرجع کمتری در طول زندگی دارند که خاکستری و بی نظیر هستند. مطمئنا حافظه قلب وجود دارد که می گویند نوعی قشنگ تر از آن است، اما قلب با غم و اندوه تلف می شود، آن را خیلی زود زیر وزن خستگی فراموش می کند. یادآوری چیزهای گذشته فقط برای ثروتمندان است. برای فقرا، تنها نشانه های ضعف در مسیر مرگ است. »من با یک گزیده ای از نامه ای که لوئیس جرمن (معلم کامو، مردی که مسئول کمینه کردن بیسوادی کامو است) به کامو نوشت: ؟ من تصور می کنم که کسانی که سعی در نفوذ به طبیعت خود دارند، کاملا موفق نیستند. شما همیشه در مورد آشکار سازی طبیعت، احساسات خود، غرور غریزی نشان داده اید. شما هرچه بیشتر برای اینکه تحت تاثیر قرار نگیرید، به طور مستقیم عمل کنید. @ من به شدت به همه طرفداران کامو توصیه می کنم. این نوع کتاب است که برای خواننده به مدت زمان بسیار طولانی باقی خواهد ماند.

مشاهده لینک اصلی
چه کسی می دانست که من رمان قبلی کامو را می خوانم، همانطور که اولین بار بود؟ در این دنیا که فرانسوی و الجزایر از بین رفته است، حال و گذشته تمیز است، به عنوان یک مرد به دوران کودکی خود را یاد می دهد، و صدای راوی شخص ثالث خیلی نزدیک است، این نیز ممکن است فرد اول باشد. این گزارش هولناک از یک پسر بدون فرزند که در فقر زندگی می کند بسیار خالص است و آن را در تحریک خود کامل می کند. چگونه می توان نویسنده ای که به خاطر ویژگی های ساختاری اش در The Stranger چنان محبوب به نظر می رسید، ما را به این سبک کاملا متفاوت و در عین حال به همان اندازه استثنایی و قابل تحسین به ارمغان می آورد؟ سرگردان از شب های سال در سرزمین فراموشی است که هر کدام یک مرد اول است، جایی که او مجبور بود خودش را بدون پدرش بشناسد، آن لحظه ای که پدرش پسر او را پس از انتظار برای او نمی شناخت رسیدن به سن گوش دادن، به او بگویید راز فامیل، و یا غم و اندوه از مدتها قبل و یا تجربه زندگی خود را از همه مردان متولد در این کشور است که، یک به یک، سعی کنید یاد بگیرند که بدون ریشه زندگی می کنند و بدون ایمان، و امروز همه آنها با ناشناس بودن ابدی تهدید می شوند\nمسیر این رمان، یادآور رمان ماورکوز و جملات پیچیده و کاما در مورد استفاده است، اما به جای واقعیت تقلید و جادویی (همانطور که میراکوز آن را بیان می کند)، این رمانی است از صداهای جدی و پروسس معرق . الجزایر پس از جنگ الجزایر از فرانسه جدا شد، در نتیجه بسیاری از مردان جوان، مردان ابتدایی، @ پدران خود را به جنگ انداختند. آلبر کامو یکی از آنها بود، و این داستان او می گوید شخصی تر از دیگران است. کامو در یک الجزایری چند فرهنگی اعتقاد داشت، که در آن الجزایر اروپایی، الجزایر و الجزایر آفریقایی می توانستند با هم متحد شوند و حقوق مشابهی داشته باشند. هنگامی که جنگ آغاز شد، او نمی خواست از الجزایری های اروپایی خود حمایت کند، بنابراین او توسط ادبیات فرانسوی فراموش شد و او نمی خواست از طرف الجزایر آفریقایی سخن بگوید؛ زیرا آنها شورشی ایدئولوژیک بودند. بنابراین او تصمیم گرفت آرام باقی بماند. اکنون می دانم که من نه تنها نویسنده کامو را دوست دارم، بلکه به کامو هم احترام می گذارم. کوموس قبل از اینکه این نسخه از این نسخه را منتشر کند، در یک کراچی کشته شد، و نسخه غیر ارادی از ماشینش بازیابی شد. هنگامی که او درگذشت، او به ایزوله شدن و مورد حملات همه طرف ها قرار گرفت که برای نابودی انسان و هنرمند طراحی شده بود تا ایده هایش هیچ تاثیری نداشته باشد. آیا آزادی اقتصادی و مزایای همه برنامه هایی است که برای مبارزه با آن اهمیت دارد؟ کامو قطعا یکی از طرفداران فقرا و کم سواد بود، همانطور که از پرتره هایی که در این رمان یک جامعه از فرانسوی ها - اعراب و اروپایی ها گرفته شده است - روشن است. پیچیدگی ها و پوچ بودن جنگ فرهنگی و قومی را می توان در گفتگوی مختصر مانند این چنین یافت: اوه، من، من ماندن و پایان. هر چه اتفاق می افتد، من باقی می ماند من خانواده ام را به الجزیره فرستادم آنها در پاریس درک نمی کنند. علاوه بر ما، شما فاحشه را تنها می دانید که می تواند آن را درک کند؟ اعراب. دقیقا. ما ساخته شده بودیم که یکدیگر را درک کنیم. احمق ها و عجیب و غریب مثل ما هستند، اما با همان خون مردم. خب، یکدیگر را کمی طولانی تر بکشید، توپ ها را از هم جدا کنید و کمی یکدیگر را شکنجه کنید. و پس از آن به خوبی به عنوان مردان با هم زندگی می کنند. این کشور آن را می خواهد.\nپدر من هرگز این دست نوشته را منتشر نکرده بود، @ دخترش نوشت: @ چون او یک مرد بسیار محرمانه بود و بدون شک احساسات خود را در نسخه نهایی خود به مراتب بیشتر پنهان کرده بود. @ Jacques Cormery Camus، این روشن است: a مردی که عاشق کشف و کتاب است، مردی که مادرش کمی ناشنوا و بی تحصیلکرده را عمیقا دوست دارد و دلش برای او مهربان است. یک مرد جوان که توسط دو زن کار سخت کار می کند: مادربزرگ و مادر؛ مردی که هرگز پدرش را نفهمد؛ یک مرد که به خاطر جنگ به فرانسه فرار کرد و خانه دوران کودکی اش را از دست می دهد (الجزایر). من از احترام نسبت به زنان در این رمان لذت بردم. من رمانی را شروع کردم که فکر می کند بافت سوئیت فرانسیس مثل یک بافت مشابه باشد، اما در حالی که هر دو آنها در نسخه های ناتمام منتشر شده بودند، این کار از لحاظ رمان کامل است. شما زمانی که به عنوان چهل ساله احساس می کنید حس گرایی ژاک را نفهمید، او کتاب را شروع می کند، به دنبال اطلاعات در مورد پدربزرگش است، و شما احساس پایان دادن به او را نمی دانید، اما تصویری روشن از ذهن او دریافت می کنید چشم: می بینید او خود و کشورش را از طریق تاریخ تحقیر می کند و این خودآگاهی به عنوان یک پایان همیشه چشمگیر است. در اینجا درد و ناراحتی وجود دارد و هنوز زیبایی وارونگی وجود دارد. همانطور که اگر تاریخچه مردان، آن تاریخ که در یکی از قدیمی ترین سرزمین های خود نگهداری می شد، در حالی که عبارات بسیار کمی از آن به نمایش گذاشته می شد، تحت خورشید ثابت با حافظه کسانی که آن را ساخته اند تبخیر می شود، به پراکسیسم خشونت و قتل کاهش می یابد، به طغیان نفرت، خونریزی های خون، به سرعت متورم شده و به سرعت خشک می شود، مانند جریان های فصلی کشور. در حال حاضر شب از سرزمین خود در حال افزایش بود و همه چیز را، مرده و زندگی، تحت آسمان شگفت انگیز و همیشه در حال حاضر، فرو برده بود.

مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب مرد اول


 کتاب چاپ آخر زندگی
 کتاب ابرهای دانیال
 کتاب حاشیه ی باغ متروک
 کتاب یک آیه یک حکایت
 کتاب قصه عشق لیلی و مجنون
 کتاب خفاش کوچولو و دوستان مهربانش