کتاب مالوی

اثر ساموئل بکت از انتشارات نشر ثالث - مترجم: سهیل سمی-بهترین رمان ها

مولوی توسط ساموئل بکت نخست در فرانسه نوشته شده بود؛ فقط بعدا به انگلیسی ترجمه شد. در مدت کوتاهی پس از جنگ جهانی دوم منتشر شد و سبک جدید نوشتن و نوشتن را مشخص کرد که بر روی بقیه عمر بکت استوار بود. Molloy به دو بخش تقسیم می شود. در بخش اول Molloy به جستجوی مادرش می رود. در مرحله دوم، او توسط مورن، یک نماینده دنبال می شود. در این طرح ساده، که در اول شخص صحبت می شود، یک رمان قابل توجه است که پرسش هایی از وجود و یکپارچگی را مطرح می کند که نشان می دهد که بسیاری از بکت ها کار می کنند، و همچنین غرور کمیک است. به زیبایی نوشته شده است، این یکی از شاهکارهای ادبیات ایرلندی است. این ضبط برتر جهان است. نوشته شده توسط استاد دراماتیک، به طور ایده آل برای رسانه های صوتی مناسب است.


خرید کتاب مالوی
جستجوی کتاب مالوی در گودریدز

معرفی کتاب مالوی از نگاه کاربران
کتاب آسونی نیست ولی بعد از یه مدت خوندن و خوندن انگار دیگه عادت می‌کنی به این‌که قرار نیست اتفاق خاصی بیفته. انگار تنیده می‌شی به متن و کلمه‌ها و پاراگراف‌ها مثل یه گیاه رونده کل مغزت رو می‌پوشونن و دیگه نمی‌تونی فکر کنی؛ می‌ذاری راوی توی هیچ بودن کل ماجرا سهیمت کنه. گوش می‌دی به صدای ذهنش و فکر می‌کنی توی کلاف بزرگی درست وسط جمجمه‌ی یه آدم دیگه گرفتار شدی.
توی بخش دوم احساس کردم مالوی شاید اصلا یه آدم به خصوص نیست. انگار مالوی یه وضعیت بود که براساس یه سری شرایط ممکن بود توش گرفتار بشی. مالوی شدن گمونم با درد شدید زانو شروع بشه. مواظب باشید.


مشاهده لینک اصلی
مالوی
ساموئل بکت
سهیل سمی
نشر ثالث
سامویل بکت انچنان مشهور و محبوب است که نیازی به تکرار محسناتش نیست.نثر عجیب و منحصر به فرد او و محتوای اثارش که هنوز پس از گذشت این همه سال اینچنین غریب و تازه مینمایند شاهدی بر نبوغ شدید این نویسنده بزرگ است .بکت علاوه برسه نمایشنامه معروفش (در انتظار گودو ،دست اخر و اخرین نوار کراپ) معمولا با تریلوژی (مالوی،مالون میمیرد،نام ناپذیر)در جهان ادب مشهور است .سه گانه ای که هنوز پس از گذشت شصت سال از زمان نوشته شدنش هنوز تازه و دست نیافتنی جلوه میکند.
مالوی اولین کتاب از این سه گانه و در حقیقت داستانی ترین رمان از این سه کانه است(این سه گانه از مالوی با داستانی نسبتا مشخص ،مالون میمیرد با روایتی تقریبا مخدوش شده و و نام ناپذیر با روایتی کاملا مخدوش و هذیانی تشکیل شده است).کتاب به دو بخش کاملا مساوی از لحاظ صفحات تقسیم شده است.بخش اول حدیث نفس مردی است با عنوان مالوی که با دیدن دو شخصیت aو c که از کنار هم گذر میکنند تصمیم به شروع سفر میگیرد و کتاب اورا تاجایی دنبال میکند.بخش دوم نیز داستانی جدا از بخش اول دارد و مانند درونمایه بیشتر اثار بکت قصه سفر است .در حالی که به نظر می اید این دو فصل هیچ ارتباطی به هم نداشته باشند وجودشخصی به نام مالوی به عنوان فرد ی که راوی بخش دوم به دنبال اوست دلیلی بر یکپارچگی این کتاب میگردد و متنی دایره وار ایجاد میکند .
این حداکثر مطالبی است که میشود در خلاصه کتاب بیان کرد. .کتاب انچنان عجیب و غریب است که صفحه ای نیست که تو را شگفت زده نکند .کتاب از ان دسته کتاب هاست که باید بارها و بارها خوانده شود ،هم به خاطر مضمون و هم به خاطر متن شگفت انگیز منحصر به فردش .
توصیه شخصی ::این کتاب از ان دست کتابهاییست که باید بسیار ارام و به دور از اشفتگی ذهنی خوانده شود .و از نظر اینجانب در ابتدا باید تنها از متنش لذت برد.بکت به عمد تله های بیشماری برای به دام انداختن خواننده در جستجوی مفهوم و معنی در کتاب گذاشته است به طوریکه خواننده ای که در یکی از این دامها بیافتد(به معنی جستجو کردن مفهوم و محتوای بعضی بندها)چنان در دور باطلی میافتد که ادامه مسیر برایش ناممکن میگردد.سعی کنید کتاب را به پایان برسانید و پس از اتمام با دانستن کلیت اثر سعی در چیدن این پازل نمایید و هر گاه لازم بود کتاب را دوباره و سه باره بخوانید.این چنین است که میتوانید نهایت لذت را انچنان که من بردم ،به دست بیاورید.

بخشی از کتاب:
دو میله پنجره ،ماه را به سه قسمت تقسیم کرده بود و از ان بین ،بخش میانی ثابت بود ، اما کم کمک از مساحت تکه سمت چپ کاسته و به مساحت تکه سمت راست اضافه میشد .چون ماه از سمت چپ به راست در حرکت بود ،یا اینکه اتاق از راست به چپ حرکت میکرد ،یا شاید هر دو باهم در حرکت بودند،یا هر دو از چپ به راست میرفتند ،اما حرکت اتاق به اندازه حرکت ماه سزیع نبود .یا از راست به چپ ،اما حرکت ماه به اندازه حرکت اتاق سریع نبود .اما ایا در چنین شرایطی میتوان از چپ وراست حرف زد؟در هر حال ،این که حرکاتی در نهایت پیچیدگی در جریان بود،کاملا محقق بود ،و با این حال چقدر ساده به نظر میرسید.

مشاهده لینک اصلی
4.5 ستاره من این را به پایان رساندم، و هر بار که بخواهم متوقف کنم، به نوعی، مجبور شدم بخوانم. â € œJust یکی بیشتر و Iâ € ™ متر قرار دادن این پایین، â € من به خودم گفتم بیش از یک بار. Molloy (هر دو شخصیت داستانی و کتاب) عجیب و غریب هستند و در اینجا برای کم شمردن تلاش می کنند. بکت اجازه می دهد تا فستیوال ادبی خود را در سراسر کتاب اجرا کند. در مقاله او، هرج و مرج را به زندگی به ارمغان می آورد، و به این ترتیب، خدای بزرگ از Rambling را از طریق توصیف، به جزئیات کوچکتر و \"unapologeticallyâ €\" اتفاقات روزانه است که بسیار رایج است، بنابراین disengaging که در سراسر آنها در یک کتاب نمی شد بسیاری از یک امکان نابغه این کار در تردید بی شرمانه اوست، در پیش فرض خود که هیچ وقت کسی را در خواندن ماجراهای پیچیده نیمی از معلولان، غالبا مبهم، گاه گاه گاه به گاه، مگس خوابیده Molloy (او، او می کند در سنگریزه) با استفاده از زمان کنونی، شخصیت اصلی، خاطرات مختلفی را فرا می خواند که به جای اینکه به عنوان یادآوری یادآوری عمل کنند، به نظر می رسد که اثر عرفانی بر او داشته باشد. ما از این به بعد همیشه مطمئن نیستیم که چه خاطره ای واقعی است و چه نسلی از او وحشی است، حداقل تصورات. آیا ما همیشه باید از همه چیز مطمئن باشیم؟ آیا واقعا تحریف واقعیت و disfiguring بازده آشکار به ایجاد یک رمان، \"عمیق تر در معنای\" و کمتر قابل پیش بینی؟ من واقعا دوست Molloy، و Molloy در کتاب است. شخصیت من چندین بار مزاحم شد، همانطور که فرض می کنم او بسیاری دیگر دارد. او باید به لیست من از شخصیت های داستاننی که ما دوست نداریم آن را دوست نداشته باشیم اضافه کنیم. \"من باید دوباره خواندن Molloy\" که فعالیتی است که من ارزش آن را دارم \"به خاطر درک بهتر [در صورت امکان] . اما در اینجا و در حال حاضر، برای من نیاز به فاصله ای بسیار مورد نیاز از پروزه پیچیده، بخش هایی که باید ویرایش شده اند، و پوشش ناخوشایند ناخوشایند. شاید Molloy شاید یک نمونه بسیار مناسب از هنر هنر باشد، علاوه بر علاقه مند به کانون ادبی، جشن نوشتن به عنوان آزمایش، آزادی از محدودیت های طرح و نیاز به ایجاد معنی. اما در نهایت من این زبان را درک کردم. من آن را درک کردم، من آن را درک می کنم، همه اشتباه است شاید. این مهم نیست این به من گفت گزارش را بنویسید آیا این بدان معنی است که من اکنون آزادتر از آن هستم؟ نمی دانم. من باید یاد بگیرم سپس من به خانه رفتم و نوشتم، نیمه شب است. باران در پنجره ها ضرب و شتم است. نه نیمه شب بود باران نبود (241). آیا این بررسی حتی معنی دارد؟ خوب، این کتاب واقعا نیست، بنابراین من حدس می زنم آن اهمیت ندارد [؟].

مشاهده لینک اصلی
برخی از رمان های بسیار خوبی وجود دارد که شما را در یک شخصیت سرگردان می کند. از بین بردن شما، اجازه می دهد تا هیچ هوا به غیر از آلودگی ناکارآمد از کارهای داخلی شخصیت. فکر می کنم سینون کثیف برف، یا کامو غریبه، یا روح اللی آمریکایی است. اغلب در این آثار، نویسنده اجازه می دهد تا برای برخی از نور، یک شفت کوچک از هوا، برای کمک به خواننده درک خود را، احساس احساس و مکان و واقعیت. هنوز جریان خطی برای داستان یا جزئیات وجود دارد که داستان را در ذهن خوانندگان قرار می دهد. Molloy اجازه می دهد تا برای هیچ کدام از آن. و این ممکن است به همین دلیل است که بسیاری از خوانندگان با این کتاب مبارزه می کنند. یا کاملا از آن نفرت داشته باشید و با این حال، به نوعی، هنوز احساس می کنند مجبور به خواندن هستند. در Molloy، بکت ترس خواننده را درون سر دو راوی جداگانه قرار می دهد. این رمان اسکیزوفرنی را می دهد. در هر نوبت، خواننده انتظار دارد بکت به نحوی دو روایت را با هم ترکیب کند. موران باید در نهایت با Molloy مقابله کند. یا مورن می شود Molloy. یا مولوی، مورانی را قتل عام می کند. بکت آن را نخواهد داشت. تمرکز او بر ذهن درونی و نحوه کارکرد آن، مخصوصا برای کسانی است که از عواطف خود رنج می برند. تقسیم به دو فصل به ظاهر بی پایان، با باز کردن یکی از عمده ترین پاراگراف بی پایان، بکت است هیچ نور از خارج. تنها بخش هایی از دنیای بیرونی که ما از دیدگاه Molloy می بینیم، جزوات هستند. قطعات پراکنده از گذشته و حال خود را. مولوی از جستجوی مادرش سخن می گوید. اما آیا هنوز زنده است؟ آیا او در واقع قصد ورود به قبرش را دارد؟ ما از سفر می گویند، اما هرگز زمان وقوع دقیق آن نیست. و آیا مولوی خودش حتی هنوز زنده است؟ همانطور که اظهار می کند: \"اما این تنها زمانی است که من زندگی را متوقف کردم که من در مورد این چیزها و چیزهای دیگر فکر می کنم. این است که در آرامش تجزیه است که من به یاد احساسات مبهم و مبهم که زندگی من بود. \"این تضاد تا حدودی با Molloys بیانیه ای از افتتاحیه @ چه چیزی مثل این است که صحبت از چیزهایی که باقی مانده است، می گویند خداحافظ من، و پایان مرگ و میر @ بکت دوست داشت که زندگی و مرده ها را به داستان هایش بسپارد (به عنوان نمونه خوبی برای \"استخوان اکو\" را بخوانید)، اما همچنین اشاره به مرگ یک زندگی عادی است. Molloy متوقف شده است که او بود. و در نهایت به پایان داستان ملووی، خواننده هرگز نمی داند که وقایع اول یا آخر چه بوده است. زمان لغزندگی و غیر خطی در لفظ Molloy است. در حالی که خواندن وحشتناک است، شعر بکت را روزه می گیرد. شما به عقب برگردید و خطوط را بخوانید، که توسط پروسۀ زیبای خود مجبور شده اید، بلکه سعی کنید احساس آنچه را که خواندید، بدانید. این پروسه متراکم است. و اغلب یک مبارزه است. دو یا سه صفحه برای هضم 10 دقیقه طول می کشد. اما این یک وسواس می شود. پس از اتمام بخش Molloy، احساس موفقیت می کند. کدام خواننده را به داستان مورانی هدایت می کند. در یک پیچ و تاب جالب، ما ناگهان با یک مرد به ظاهر عادی (که در ابتدا) مواجه هستیم که در مورد خانه اش کم است و کمی نسبت به پسرش بی رحم است. مورن در تنها کتیبه مستقیم فصل قبلی، به ما می گوید که او توسط کارفرمای خود برای یافتن Molloy دستور داده است. آنچه که در ادامه می بینیم، شگفتی ماندگار نیست که خواننده انتظار دارد، بلکه انحلال آهسته بدن مورگان و عقلانیت است. در نهایت، بکت یک معادل بین مولوی و موران را تغذیه می کند. هر دو مردان در حالت فساد جسمی و روانی قرار دارند، هر دو در اطراف عصا هستند. Molloy شروع می شود با گفتن ما او نوشته است. موران با گفتن خواننده شروع به نوشتن می کند. اما بکت هرگز نقاط بین دو نقطه را به آسانی وصل نمی کند. برخی چیزها ارتباطی ندارند گزارش مورن نوشتن ممکن است داستان Molloy به ما در قسمت اول به ما می گوید. اینlong احساسات اشتباه @ ممکن است Morans باشد. اما شرایط زندگی مولوی، از جمله مادرش، متفاوت از مورگان است. بکت ممکن است به سادگی ما تصاویر آینه ای از ذهن شکست خورده را نشان دهد. یا شاید مورن، در گفتن داستان خود به عنوان Molloy، داستان را تغییر داده است. در پایان، مهم نیست. رمان اسکیزوفرنیک در ساخت آن است، بنابراین نیازی به حل و فصل ناسازگاری خود نیست. واقعیت، زمان و حتی شخصیت از همه چیز دور می شود. همه مایع هستند، اغلب قابل تشخیص نیستند. اما همانطور که Molloy خود را در مورد سنگ های مضر سنگین خود می گوید، متوجه شدم که منظور هر بار بهتر یا بدتر نیست: اما در عمق آن همه به همان من بود که آیا من هر بار سنگ چوب و یا هر سنگ همان سنگ، تا زمانی که پایان زمان @ حتی در ارائه چنین چالش هایی به خواننده، Molloy می سازد برای خواندن عجیب و غریب قانع کننده است.

مشاهده لینک اصلی
@ جایی که انسان هم هست، همگانی گسترده ای از تمام پادشاهی طبیعی است، به عنوان تنها و به عنوان محدود. و در آن بلوک طعمه قرار می گیرد و خود را یک موجود جدا می کند. کسی خدمت می کند اما من به دنبال آن هستم. من می رسم، او می آید دور. زندگی او چیزی جز انتظار بودن برای این نیست که خود را ترجیح دهد، خود را فریب دهد، برکت دهد، تا خود را از بین ببرد، بالاتر از همه دیگران. گرما، غم و اندوه، بوی تخت من، چنین تأثیری است که گاهی اوقات بر من تاثیر می گذارد. من بلند می شوم، بیرون می روم و همه چیز تغییر می کند @\nمن می خواهم یک بررسی برای Molloy، اما من می ترسم که برای همه کسانی که آن را بخواند، خدشه دار خواهد بود. من آن را دوست داشتم، نوشتن زیبا است، از لحاظ سبک بسیار نوآورانه است (از لیست ها به Q \u0026 amp؛ As). من فقط احساس می کنم که آن لایه های بسیاری دارد که تظاهر می کند معنای آن هذلولی است. ملوولی دو شخصیت بسیار متفاوت، ملکه بسیار سخت و گنگ، گمشده و فراموش نشدنی، کلیشه ای از مرد سالخورده که زندگی اش را تمام کرده و فراموش شده، و ژاک مورن، کارآگاه انضباطی اجباری نظم و انضباط متهم به پیدا کردن او. مورن از یک مردی که دقیقا می داند دقیقا چه چیزی می خواهد، ارتدکس و سخت، یک مرد عصبانی که با خشم او خشونت می کند، خشونت آمیز با پسرش است، موران به دنبال طرح بسیار مهمی برای Molloys، به طوری که در پایان، فلج و تنها، او دیگر به یاد داشته باشید، و یا قبول، واقعیت خود را. سؤال واقعی من از طریق آخرین ~ 40 صفحه از خودم پرسید:Is Moran Molloy؟ @. جواب؟ بله و خیر.

مشاهده لینک اصلی
من خیلی فکر کردم در حالی که من این را خواندم. من درباره تولد و مرگ، بدن و پیری، پدران و پسران، مادران و طبیعت، وظیفه و آزادی فکر کردم. من باور دارم که یک کتاب که باعث می شود من فکر کنم یک کتاب عالی است. توقف کامل. برخی از نقل قول های جالب: به دقت یکی از معضلات جالب در مورد نوشتن کتاب زندگی نامه: ... که باید دوباره برای من ناشناخته است که دیگر چنین نیست و دوباره به آرامی باور، که پس از آن من به شدت به اعتقاد، در تنظیم من. و اگر من گاهی اوقات این حکومت را شکستن، فقط جزئیات مربوط به اهمیت کمی است. و در اصل من آن را می بینم. و با چنین مشتاقانه که من بیشتر او را پیدا می کنم از او که می گوید آنچه که او پیدا کرده است، در حال حاضر به عنوان پس از آن، اغلب اوقات من اغراق نیست. @ در زنان: @ سوال، آیا زنان روح؟ پاسخ، بله سوال، چرا؟ پاسخ، به طوری که آنها ممکن است لعنتی @ در زمان: @ اما از زمان به زمان. از زمان به زمان چه تندرستی در این کلمات کوچک، چه قحطی. @ در مرگ: @ برای مرگ، شرطی است که من هرگز نتوانسته ام رضایتم را درک کنم و بنابراین نمی توانم در سرازیر سرزنش و وحشت بیفتم. (...) بله، اشتباه از ایده های من در مورد موضوع مرگ بود به طوری که من گاهی اوقات تعجب، اعتقاد دارم یا نه، اگر وضعیت بدتر از زندگی بود. بنابراین من متوجه شدم طبیعی نیست که به آن عجله بیاورم، و وقتی خودم را فراموش کردم تا تلاش کنم، در زمان خود متوقف شود. این تنها بهانه من است. @

مشاهده لینک اصلی
کامل. درخشان اسرار آمیز خنده دار. حاوی واژه های اختراع شده. مناظره با ماهیت روایت. نقل قول های تصادفی به شرح زیر است: من هنوز زنده هستم. ممکن است مفید باشد.نمیخواهم بگویم، نمی دانم چه می خواهم بگویم، نه قادر به گفتن آنچه شما فکر می کنید می خواهید بگوید، و هرگز برای متوقف کردن گفتن، و یا تقریبا هرگز، این است چیزی که باید در ذهن داشته باشی، حتی در گرمای ترکیب.می تواند این باشد که ما آزاد نیستیم؟ ممکن است ارزش جستجو کردن را داشته باشد.... ماه از سمت چپ به راست حرکت کرد، یا اتاق از سمت راست به سمت چپ حرکت می کرد، یا هر دو هم ممکن بود، یا هر دو از سمت چپ به راست حرکت می کردند، اما اتاق خیلی سریع به عنوان ماه، یا از راست به چپ، اما ماه نه چندان سریع به عنوان اتاق. اما در چنین شرایطی می توان گفت که حق و چپ چیست؟آن یک چیز عجیب و غریب است، من مردان را دوست ندارم و من حیوانات را دوست ندارم. برای خدا، او شروع به من نفرت انگیز می کند.خشم من گاهی اوقات منجر به کمرنگ کردن زبان شد. نمی توانم آنها را پشیمان کنم به نظر من همه زبان بیش از زبان بود.هیچ کس در صد نفر نمی داند چگونه ساکت و گوش دهد، نه، و حتی نمی توان تصور کرد که چه چیزی چنین است. با این حال، تنها پس از آن می توانید تشخیص دهید، فراتر از فریب خفیف، سکوت که جهان ساخته شده است. @

مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب مالوی


 کتاب ناخدای بی کلاه
 کتاب موزه عشق مدرن
 کتاب معشوقه آخر
 کتاب یلداترین شب
 کتاب چیزی شبیه معجزه
 کتاب آتش سوران