کتاب لیدی ال

اثر رومن گاری از انتشارات ناهید - مترجم: مهدی غبرایی-بهترین رمان ها

Gary wrote the book in English and translated it to French himself in 1963. The tale is told by a Grande Dame who was born in France and now lives a much-honored 80-year-old widow in England. Lady Diana was actually born Annette Boudin in a Paris slum, the daughter of an anarchist. She runs away when he tries to convince her to commit incest with him. Since she is familiar with the anarchist cause, she takes up with a handsome young anarchist name Armand Denis and becomes active in his acts of political terrorism.


خرید کتاب لیدی ال
جستجوی کتاب لیدی ال در گودریدز

معرفی کتاب لیدی ال از نگاه کاربران
دوست ندارم اولین برخوردم با یک مکتب از دیدگاه مخالفش باشد، مخصوصا کسی با نگاه طنزآمیز رومن گاری، چون طنز صریحش بی‌نظیر است و من این توان را در خودم نمی¬بینم که بعد از این با نیشخند نگاه نکنم.؛

@ آزادی و برابری باز هم آمده‌اند تا بابا را ببرند. برادری لابد مست کرده و تو خیابان افتاده@

گاری مسیو بودِن پدر آنت را این طوری معرفی می‌کند:

@با آن ریش و سبیل شبیه به ناپلئون سوم آنجا می‌نشست و به نقطه‌ای نامعلوم خیره می‌شد و در آرزوی چیزی می‌سوخت که بعدا همیشه به یک بطری مشروب مبدل می‌شد.@


@گاهی اوقات موسیو بودِن چند دوست را به خانه می‌آورد و بینشان بحث و گفگویی طولانی بر سر اخطار دادن به جامعه به وسیله انداختن بمبی در پارلمان در می‌گرفت. اگر عوض این کار به حیاط می‌آمدند و دستی زیر بال مادرش می‌کردند، آنت نظریات شریف و نابشان را بهتر می‌فهمید@


یا آرمان دنی را با اینکه ، می‌شود گفت، که قهرمان مکمل(؟) داستان است @خام و ساده‌اندیش@ توصیف می‌کند و حتی تا حدی احمق، البته تمام ایده‌آلیست‌ها را همین‌طور توصیف می‌کند و من چندان مخالفتی ندارم. البته شاید داشته باشم، بیشتر به این برمی‌گردد که این ایده‌آلیست برای خودش، خیالپرداز است یا رویای مشترکی برای تمام بشر می‌خواهد، چون اولی را تقدیس می‌کنم و به دومی می‌گم احمق، بیشتر دیکتاتور. و من از این نوع دیکتاتوری بیشتر از همه بدم می‌آید، دیکتاتوری که صلاحت را می‌خواهد و صلاحت را بهتر از خودت می‌داند. لیبرالیسم را کلا ترجیح می‌دهم فکر می‌کنم وقتی کسی لیاقتش را دارد که بیشتر پول در بیاورد بگذار در بیاورد، تکامل را باور دارم و فرزند خلف شاملو‌ام که می¬گوید:

@آن افسون‌کار به تو می‌آموزد که عدالت از عشق والاتر است.
دریغا که اگر عشق به کار می‌بود هرگز ستمی در وجود نمی‌آمد تا به عدالتی نابکارانه از آن دست نیازی پدید افتد.
...
اینک گورستانی که آسمان از عدالت ساخته است!
دریغا! ویران بی‌حاصلی که من‌ام!@


تازه کی گفته این آدم هایی که تو سنگشان را به سینه می‌زنی آن چیزی را می‌خواهند که تو برایشان می خواهی؟ دیکی را دوست دارم گاری می خواست سمبل خرد شود و برای من شد. مردی از طبقه‌ی اشراف که با یک زن کولی ازدواج می‌کند تا این جاش شبیه داستان‌های هالیوود است و تکراری ولی دیکی قصد ندارد دنیا را نجات بدهد یا آنطوری که آرمان دنی سعی در نجانش دارد، با بمب، به دادخواهی عدالت برخیزد، صرفا زیبایی را دوست دارد و این برای من کافی است.
همانطوری که خودش وقتی دارد آرمان را فراری می‌دهد می‌گوید:

@مسیو، شما تصور خیلی نادرستی از مردم دارید. من خودم، گرچه یک اشرافی هستم و خیلی منحط، اما نظریات درست‌تر و عالی‌تری از مردم دارم. آنها دوست ندارند که به ضرب مشت و لگد به سوی انقلاب رانده شوند. پس از سالها نظاره‌ی طرز زندگی من لحظه‌ایی خواهد رسید که آنها هم آرزو کنند در خوشی های من سهیم باشند@


آخ عدالت چه سوال بی‌جوابی. می‌دانم گفتنش برای من راحت است و اصلا در مقام قضاوت نیستم ولی بر این باورم که مردم اصلا در جایگاهی نیستند که بفهمند این عدالت را. و شایسته‌اش باشند. اول باید آشناشان کرد با این زبان. یکی از قسمت‌هایی کتاب من را یاد فیلم @هیچ@ کاهانی می‌اندازد، وقتی که آرمان جواهرات آنت را به پیرزن گدا می‌دهد؛

@اینها را بگیر و برای خودت نگه‌دار! اینها را از مردم دزدیده‌اند و حالا دارد به صاحبش برمی‌گردد! اینها مال توست.@
دستهای پیرزن در زیر سنگینی زمرد ها و طلاها آهسته در دامنش افتاد. همان‌جا نشست و با چشمهایی که از حدقه درآمده بود نفس‌نفس زنان به آرمان خیره شد.
در حرکات پیرزن حالتی بود که انت یکدفعه از آن جا خورد. قدمی جلو گذاشت و رویش خم شد.از دهان پیرزن هنوز هم نفسهای تند بیرون می‌آمد و چشمانش از تعجب گشاد شده بود. پیرزن گدا از آن ضربه‌ی ناگهانی قالب تهی کرده بود.@


اَه گندش بزنند دیگر هیچ‌وقت نمی‌توانم بدون نیشخند به آنارشیست‌ها نگاه کنم.


مشاهده لینک اصلی
خوندن این کتاب که بر اساس زندگی آرمان دنی آنارشیست فرانسوی نوشته شده، بعد از بانکدار آنارشیست پسوآ داره منو کم کم به سمت آنارشیست شدن سوق میده،اگر دیدین مجلس ر چند روز آینده منفجر شد، بدونید کار من بوده

مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب لیدی ال


 کتاب برگزیده
 کتاب وان پیس: داستان ایس (2)
 کتاب وان پیس: داستان ایس (1)
 کتاب بامگارتنر
 کتاب سکوت باران
 کتاب هیچ چیز سیاه نیست