کتاب قهرمانان و گورها

اثر ارنستو ساباتو از انتشارات نیلوفر - مترجم: مصطفی مفیدی-بهترین رمان ها

در قهرمانان و قبرها داستان الجاندرا، دختر زیبای یک خانواده برجسته آرژانتین، و سه مردی است که زندگی خود را به طرز غم انگیزی درهم پیچیده است. پدرش، فرناندو ویدال، با نابینا، با شر و اغلب با آلخاندرا روبرو شده است. مارتی، عاشق جوان خود است، که تنها رستگاری او تصمیم به ترک عشق خود است. و برونو، فیلسوف، نویسنده، دوست به خانواده الجاندرا، که باید از طریق رابطه او با دختر با عشق خود به مادر روبرو شود، وجود دارد. بر خلاف پیش زمینهی آشفتگی اجتماعی و سیاسی آرژانتین 1950s، این یک کارآموزی است که توسط یکی از استعدادهای تخیلی و اصلی اصلی قرن بیستم است.


خرید کتاب قهرمانان و گورها
جستجوی کتاب قهرمانان و گورها در گودریدز

معرفی کتاب قهرمانان و گورها از نگاه کاربران
و در حالی که برونو به دنبال نسیم از رودخانه بود، مارتین لحظات مشابهی را در همین جا با الجاندرا به یاد می آورد. او واقعا با خوشحالی با سرش دراز کشید. در سکوت از رابطه با آن € ™ غروب او زمزمه آرام از رودخانه شنیده بود به عنوان او تحول ادامه ابرها فکر: سر پیامبر (ص)، کاروان در بیابان، برف، کشتی قایقرانی، خلیج برفی. همه چیز بود (بود) صلح و آرامش: با شهوت آرام، همانطور که در لحظات نامشخص است که به دنبال بیداری، سر riappoggiava در دامان الخاندرو؛ کما € ™ مناقصه و شیرین به احساس بدن او را پشت سر خود، بدن که با توجه به برونو چیزی بود آن را بیشتر از گوشت، پیچیده، واقعیت های ظریف، مبهم آن را بیش از فقط مواد ساخته شده از سلول ها، بافت ها و اعصاب، چون © بود همچنین (در مورد مارتین) در حال حاضر حافظه و، بنابراین، چیزی است که می توان از مرگ و فساد دفاع، چیزی شفاف، نازک مانند برخی از جوهر ابدی و جاودانه: آن لویی آرمسترانگ به نواختن ترومپت در کوشک، آسمان و ابرها بوئنوس آیرس، مجسمه های متوسطی از پارک Lezama آلا € ™ هنگام غروب، یک غریبه بود که بازی چنگ، در شب در رستوران زور ارسال یک شب بارانی پناه در زیر یک سایبان (با خنده)، خیابان های منطقه جنوب، سقف بوینس آیرس دیده شده از نوار طبقه دوازده آسمان خراش Comega. و این همه او آن را از طریق بدن خود، گوشت نرم او احساس و ضرباندار است که اگر چه به مقصد به بین کرم ها و توده زمین مرطوب (معمولا برونو فکر) خراب شود، در حال حاضر به او اجازه گرفتن یک نگاه اجمالی از نوع ابدیت، چون ©، همانطور که بعضی اوقات برونو به او گفته بود، ما مطمئن هستیم که ما فقط باید از ابدیت شکننده و مرگبار دیدن ابدی داشته باشیم. و سپس او آهی کشید و او یک نام بود \"چه CA € ™ است؟ » و او پاسخ داده بود \"nienteÂ\"، ما چگونه پاسخ زمانی که ما فکر یک \"tuttoÂ.\" * همانطور که اگر یک چشمک زدن بزرگ گوش باز بود تاریکی، از لحظه ای که کلمات وحشتناک از الخاندرو Uda به، مارتین احساس را به یک رویای تاریک بسیار زیاد فرو برد، سنگین به عنوان اگر خواب در پایین سرب مایع اقیانوس. برای بسیاری از روزها من در خیابان های بوینس آیرس رویاهایم را تکان دادم. این ناخوشایندی ناشی از ناشناخته ها بود و حالا او به ناشناخته بازگشته است. قورباغه، ناگهان گفت: قلیان. کلمات بی ربط و به ظاهر بی معنی، اما شاید آنها آلا € ™ مرد در تمام وقت اشاره شده است، زمانی که رعد و برق و رعد و برق مصر در تاریکی می شوند، او پناه می برد در گرم خود، در خانواده اش، در سوراخ مناقصه خود. Focolare، آتش، پناهگاه روشن و مناقصه. به همین دلیل است، گفت: برونو، تنهایی آن را بیشتر شدید برای غریبه بود، چرا که © خانه نیز مانند شومینه، مانند آتش و € ™ ثانیه کودکی، و رحم مادر است. زندگی بیگانه مانند غم انگیز بودن زندگی در یک هتل ناشناس و بی نظیر بود؛ بدون خاطرات، هیچ ریشه ای، هیچ زایمان، هیچ ارواح؛ © چرا که میهن € ™ ثانیه دوران کودکی است و به همین دلیل آن را بهتر بود به آن پاسخ سرزمین مادری، چیزی است که محافظت و گرم در لحظات تنهایی و سرد است. اما او، مارتن، احتمالا مادر داشت؟ و پس از آن این کشور به نظر می رسید بسیار بی شرمانه و خصمانه بود. © آنجا که، در کلمات برونو، بدبختی ما این است که ما هنوز ایجاد ملتی که جهان € ™ ثانیه سرچشمه تا شروع به شکوه و شکایت کردن و سپس به سقوط، به طوری که در اینجا ما باید حتی وانموده دلا € ™ ابدی که در اروپا یا مکزیک و یا در کوزکو سنگ های هزاره ای است. از آنجا که در اینجا، او گفت، ما اروپایی یا آمریکا نیستیم، بلکه یک منطقه تقسیم شده، جایگاه ناپایدار، غم انگیز، ابری شکستگی و پاره شدن است. تا کنون پس از آن بیشتر شکننده و ناپایدار است، CA نمی € ™ چیزی جامد برای حفظ است، € ™ ثانیه نظر انسان آن را بیشتر فانی و زودگذر شرایط آن را از آن بیشتر. و مارتین، نیاز به چیزی قوی و تا به حال به نگه بر روی و یک دن گرم به عقب نشینی، او نه خانه و نه © © خانه، اما یک خانه ساخته شده بر روی سرگین و ورشکستگی، و یک افت و کشور مبهم بود. بنابراین، او تنها به تنهایی احساس کرد: تنها کلمه ای که او احساس کرد و با وضوح فکر کرد، اما بدون شک همه این را بیان کردند. و مانند یک خرابکاری در شب، او خود را به الجاندرا پرتاب کرد. اما این مانند پناهگاه در غار بود که در آن نمایشگاه های خوراکی را شکستند. \"\" و شما؟ â € گفت: زن؛ â € \"آیا شما یک پرنیست؟ مارتین جواب نداد. او در شب می رود آسمان تاریک، یخ زده مثل نماد روحش بود. ، گفت که نم نم باران غیر محسوس که از باد جنوب شرقی کشیده سقوط کرد برونو، افزایش می دهد تنهایی و غم و اندوه از ± PorteA ای، که، از پشت پنجره مه گرفته یک قهوه، به دنبال در خیابان، سوفل که زمان گه، اما در عین حال، بیشتر درون او، او فکر می کند: این غم بی نهایت. چه، احساس نم نم باران یخ زده در چهره اش، راه رفتن بی هدف، اخم، خیره وسواس نگاه به آینده © خود، به عنوان اگر در یک پازل گسترده و پیچیده از دست داده، مارتین است ...

مشاهده لینک اصلی
لرزش، شدید، احساسی، تاریخی، فلسفی، عمیقا بدبین، خودکشی، نگران کننده، غم انگیز. کار ساباتو را به بررسی تضادهای پیچیده ای از انسان گالیم © نرو، یک تونل تاریک به confÃn از وجود ما است، پیچ و خم که بدون پیدا کردن یک راه، به انسان به تصویر می کشد است. بنابراین شرایطی که باید در نظر گرفته شود، یک کار بزرگ کتاب مقدس است. من حس کردم که چندین کتاب را بخوانم که در یکی جمع شده. این گزارش در کور (رمان در یک رمان)، از مرگ عمومی لاواله و فرار 175 مرد و یک زن با بقایای او (روایت تاریخی)، هرج و مرج وجودی ساکنان بوینس آیرس از دا © هر یک از 1920 تا 1930، الجاندرا و روابط آنها، مارتین و ویرانی آن؛ حتی دیدم با چشم های بهتر @ تونل @، داستان که در اولین روش من دوست ندارم. این تراژدی های متفاوتی در یک داستان واحد و تبدیل آن به یک \"رمان کامل\" است که بسیاری آن را می نامند. شخصیت های آن با خلط موجودی و بدبینی مشخص شده است. بسیاری از بازتاب هایش (به زیبایی نوشته شده است) دیدگاه من نسبت به جهان مناسبی ندارد. برای این رمان لذت بخش تر نیست برعکس ما میخواهیم با خودمان مقابله کنیم تا نظرات و استدلالهایمان را بررسی کنیم تا بتوانیم ایدههایمان را از بین ببریم. ما خواندن برای کشف احساسات و احساسات که ما معتقدیم در ما وجود ندارد و ما در نهایت کشف آنها هستیم. با توجه به شرایط زندگی انسان ما: پل بین حیوانات کافی است که زندگی کنند و خداوند که آرزو دارد باشد. وجود خواهد داشت بسیاری که با شخصیت ها و زمینه شناسایی می شوند، برای آنها (من خوانده ام) بهترین کتاب در تاریخ آرژانتین است، دیگران با شخصیت ها یا زمینه شناسایی نمی کنند و آن را یک کتاب متوسط ​​می دانند. درآمد گروهی از کسانی که شناسایی نمی کنند؛ با این حال، من این رمان یک کتاب استثنایی را در نظر می گیرم. اگر چه مراجعه به رویدادهای سیاسی و مدنی آرژانتین در دوره های مختلف زمانی که در رمان به تصویر کشیده می شود، به علم و واقعیت من بسیار بی اهمیت است؛ با تشکر از این کتاب من در آن حوادث علاقه مند شدم، به مشورت با منابع دیگر و برای پیدا کردن در مورد آنها. من معیار بسیار محدودی را پیدا می کنم: @ اگر مراجع را از دست بدهم، آن قسمت @ را خسته می کنم. من آن را فرصتی برای تحقیق می دانم. بخشی از ادبیات در آمریکا، با تنظیم روایت ها در قسمت های جنگ های ملی یا حوادث اجتماعی-سیاسی ویرانگر مشخص می شود. این یک محرک برای خواننده است که علاقه مند به تاریخ قاره پر از قتل عام و ظلم و ستم است. به ویژه در کشور من، اکوادور، ادبیات متعهد به این ستمدیده را ارزشمند می دانم و در صفحات آنها رنج اکثریت را نشان می دهد. نمونه های Huasipungo یا لاس Cruces در Agua.Ahora همان یک سری از فیلم های مستند در مورد تاریخ آرژانتین را ببینید، servirán من قاب به خواندن رمان بعدی ساباتو: Abaddón نابودکننده من با نقل قول یک بخش نتیجه گیری میکنم: به خاطر خوشبختی (فکر) انسان نه تنها از ناامیدی بلکه ایمان و امید ساخته شده است؛ نه تنها مرگ، بلکه همچنین آرزو برای زندگی؛ نه تنها از تنهایی، بلکه از لحظات همبستگی و عشق. از آنجا که اگر ناامیدی غلبه داشته باشد، همه ما مجبور به مرگ خواهیم بود و یا ما کشته خواهیم شد، و این به هیچ وجه اتفاق نمی افتد. این، به نظر او، اهمیت کم اهمیت را نشان داد، زیرا منطقی نیست که امیدها در این دنیا که در آن زندگی می کنیم، حفظ شود. دلیل ما، هوش ما، ما دائما در اثبات آنها این دنیای وحشتناک است، به همین دلیل به این دلیل نابودی است و منجر به شک و تردید، بدبینی و در نهایت به نابودی. اما خوشبختانه انسان تقریبا هرگز معقول نیست و به همین دلیل امید دوباره و دوباره در میان فاجعه دوباره متولد می شود. و این تولد دوباره تولد چیزی است که تا کنون، بسیار ظریف و مشتاق است، بنابراین بدون هیچ پایه ای، اثبات آن است که انسان یک موجود منطقی نیست

مشاهده لینک اصلی
اولین کتابی که من از سبت خواند، تونل بود که از چند سال پیش ساخته بود. احتمالا بیش از Héroes و Tumbas آخرین. من به او دقیقا به او رسیدم چون تونل از آن فوق العاده برخوردار بود و فکر کرد که تجربه معادل آن را پیدا خواهد کرد. متاسفانه برای من، این مورد نبود. به نظر می رسید که روایت بسیار پراکنده و ناسازگار بود، به این واقعیت افزوده شد که شخصیت ها تنها در موارد نادر باعث همدلی من شد. من احساس کردم که مقدار زیادی از مواد محیطی وجود دارد که در سراسر داستان صرفه جویی می شود. گفتگو folclóricos که ایجاد پاراگراف © سنتز بیش از حد در داستان زندگی می کردند و بیش از او غنی سازی دور و استناد کنجکاو tedio.Lo است که داستان مرکزی خوب به من به نظر می رسید. من آرمانگرائی عشق را که از صفحات اول ساخته شده بود دوست داشتم: ایده آلیسم که به نظر می رسید تقریبا پیشقدم شده بود و تنها انتظار داشت که فرد حق آزاد باشد. با این حال، هیچ کدام از این ها به اندازه کافی برای تحمل آنچه که گفته شد، نبود. نه، این می رود ... به طور خلاصه، کتاب به نظر می رسد غیر قابل تحمل است.

مشاهده لینک اصلی
** هشدار اسپویلر ** در قهرمانان و مقبره ها تا نیمه اول به هیچ وجه متقاعد نشدم، زیرا فکر کردم این نسخه از تونل تنها پنج برابر طول خواهد کشید. این شباهت تقریبا شرم آور است که رابطه دو شخصیت اصلی در هر دو داستان است. هر دو آنها به طرز شگفت انگیزی، مانند حسادت مارتین و نقاش و شخصیت عجیب و غریب و هیستریک هر دو، الجاندرا و ماریا هستند. تفاوت این است که در بیش از قهرمانان و مقبره، پازل الجاندرا شروع به افشای خود را در وسط کتاب، و زمانی که آن را جالب می شود. وقتی روشن می شود که فرناندو چیست و چه ارتباطی با آلخاندرا دارد. سپس گزارش در مورد کور، که تا حد زیادی بهترین بخش از کتاب است. بسیار جذاب است که هرگز مشخص نیست که بخش جدایی ناپذیر واقعا وجود دارد یا اینکه آیا این همه جنون فرناندو است (در این گزارش، فرناندو می گوید که او از آتش خواهد مرد در نهایت اتفاق می افتد) من دوست دارم چگونه کل کتاب در رابطه بین Alejandra و فرناندو، که تقریبا هرگز ذکر نشده، متضاد است. فراتر از آن جفت صفحات نهایی در چهره های نامرئی که در آن شناخته شده است فرناندو پدر الجاندرا است، ما هیچگاه رابطه و بین پدر و دختر را نمی بینیم و نمی شنویم. و در عین حال این عبرت یک روح است که در اطراف هر صفحه کتاب قرار می گیرد، همه چیز به زبان می آید تا زمینه ای برای آن سرزندگی و آتش صفحه اول باشد. هرگز به جزئیات مربوط به رابطه Alejandra-Fernando بروید و اگر چه ما از صفحه اول می دانیم که Alejandra فرناندو را می کشد و سپس Mirador را در آتش می گذارد، ما دقیقا نمی دانیم چرا. این عالی است. برای سبک، من عاشق مقایسه های ساباتو هستم. او نابغه ای است که احساسات را با نمونه های نادرست نشان می دهد که با این وجود صدا را از موها نمی گیرند. به عنوان مثال: @ کلمات او به شدت غیر قابل تشخیص بود به عنوان کسانی که از نامه ای که می دانیم برای سرنوشت ما تعیین کننده است، اما زمان و رطوبت را از بین برد و ساخته شده آن را غیر قابل خواندن است.

مشاهده لینک اصلی
در اصل من یک نوع عشق آسان هستم من معتقدم که این را می توان با این واقعیت است که احساسات من اغلب دور برای compartmental توضیح داد: فقط یک غیر قابل توضیح خاصی که چرا © من همه چیز را فراموش کنید، برای ارزش مطلق خود، باید به من یک هزار مایل دور توسط عشق نگه می دارد. من در عشق با دخترانی که inesplicabili.Riguardo خاص خود را برای بدترین موسیقی ایتالیایی گوش ... به شخصیت های داستانی، پس از آن، در حال سقوط من در عشق به راحتی فرض معانی پاتولوژیک است. بنابراین یک راز است که من در عشق با الخاندرو رنج می برد، از زمانی که اولین جلسه ما در پارک، در مقابل ژاکت vedendomela و دامن وجود دارد. در جزئیات غیر قابل توضیح اش که آنها بیش از تحمل ... اندازه کافی به من فراموش کرده ام که، به عنوان آن در صفحه اول اعلام کرد چند برابر شده است، این الخاندرو قادر به کشتن پدر و fuoco.Poi CA Martìn با که من بلافاصله یک پیوند عمیق دوستی گره خورده بود. فرناندو، من هرگز ندیدم برونو، که توهین آمیز از کسانی است که خود را در نومیدی شناخته اند. به طور خلاصه، من برخی از افراد عالی را دیدم. رای دادن بین نیمه اول رمان، پنج ستاره و دوم و سوم است. گزارش فرناندو در مورد کور، که سه ماهه سوم کتاب و چیزی بیشتر را اشغال می کند، زیبا و همه چیز است؛ اما من آن را خیلی طولانی یافتم و به بقیه سنگسار کردم. و بسیار کمی در مورد Alejandra.Però محبوب من از آن لذت بردم همه همان، از، و اگر چه این کتاب ناقص، که به زیبایی آغاز می شود و به پایان می رسد کمتر به خوبی است، LHO را دوست داشتم. و پس از آن من تنها می توانم جمله ای را ذکر کنم: سرنوشت کتاب های بزرگ بسیار ناراحت کننده است. آنها اغلب به خاطر گسل هایشان تحسین می شوند.

مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب قهرمانان و گورها


 کتاب شب ها که ما می خوابیم
 کتاب شتر به شرط گربه
 کتاب دوستی خاله خرسه
 کتاب همیشه یکی هست
 کتاب زرافه ی سفید
 کتاب آواز دلفین