کتاب قلبی به این سپیدی

اثر خابیر ماریاس از انتشارات نشر چشمه - مترجم: مهسا ملک مرزبان-بهترین رمان ها

برنده جایزه IMPAC دوبلین و به طور گسترده ای به عنوان شاهکار خاویر ماریاس، A Heart So White یک رمان نفس گیر در مورد اسرار خانوادگی است که قدرت بی رحم گذشته را ثبت می کند. خوان کمی از زندگی داخلی پدرش رانز را می داند. اما هنگامی که خوان ازدواج می کند، او شروع به بررسی گذشته گذشته می کند و شروع به درک آنچه او واقعا نمی خواهد بداند. محرمانگی - امکان راحتی آن، قیمت آن و حتی گرایشات آن در سراسر رمان است. قلب سفید سفید می شود یک نوع داستان ضد خشونت آمیز از طبیعت بشر است. فتنه گناهان پدر؛ جعلی و واقعی؛ ازدواج و تکرار عجیب و غریب خشونت آمیز: مار، به شکل ظریف، شات نور نوروزی را به سایه ها و به هزینه های دوبعدی می فرستد.


خرید کتاب قلبی به این سپیدی
جستجوی کتاب قلبی به این سپیدی در گودریدز

معرفی کتاب قلبی به این سپیدی از نگاه کاربران
از بعد دوران کنکور خواندن داستان کوتاه و داستانک و داستان مینیمال رو به رمان و داستان های مجموعه ای ترجیح میدادم، این کتاب رو برای اینکه در صفحه اینستاگرام نشر چشمه ازش تعریف زیادی شده بو و بعد از دیدن امتیاز و نظر مردم درباره این کتاب تو اینجا تهیه اش کردم و شروع کردم به خوندنش ولی به نظر من کتاب خاص و ویژه ای نبود، شاید ترجمه اش کشش و زیبایی که متن اصلی داشت رو نداشت یا شاید اصلا با سلیقه من جور در نمیومد، خیلی از قسمت های توصیفی و غیر مهم از نظر خودم رو نخوندم و از روش پریدم، یکم بعد از اوایل کتاب میتونم بگم که اتفاقایی که قرار بود بیوفته و جواب معما ها قابل تشخیص دادن بود.

مشاهده لینک اصلی
â € œ من نمی خواستم بدانم، اما من از آن زمان می دانم که یکی از دختران، زمانی که او دختر بود و هرگز بیشتر از ماه عسل او بود، به حمام رفت، جلو ایستاد از آینه، پیراهن او را باز کرد، سینه بند خود را برداشت و با قلب پدر خود را هدف قرار داد، پدرش در آن زمان در اتاق نشیمن با دیگر اعضای خانواده و سه مهمان بود. اولین جمله ما به عمق ناشناخته فرو می ریزیم. عنوان کتاب از مکبث است، در صحنه ای که مکبث به همسرش بازگشت، پس از کشتن دانکن (\"این عمل\" انجام می شود). این هسته کتاب، شاخدار است. â € œListening چیز خطرناک ترین از همه است، گوش دادن به معنی دانستن، پیدا کردن در مورد چیزی و دانستن آنچه که در حال انجام است، گوش خود را ندارد دم، که می تواند به طور غریزی در برابر کلمات به پایان می رسد، آنها نمی توانند پنهان کردن از آنچه که آنها احساس می کنند در مورد شنیدن، آن هم همیشه دیر است. این فقط این نیست که خانم مکبث مکبث را متقاعد می کند، بیشتر از همه این است که او متوجه شده است که او از زمانی که او این کار را کرده است، قتل را انجام داده است، از شوهرش شنیدنی است لب های خود را در بازگشت او: \"من این عمل را انجام داده است.\" او بازگشت با چهره خدمتکاران را با خون مرد مرده (@ اگر خونریزی ... @) آنها به نظر می رسد احزاب جنائی: @ من دست از رنگ شما است، @ او به مکبث می گوید، اما من شرم آور قلم به طوری سفید، @ به نظر می رسد که او می خواست او را آلوده خود را در معرض خطر خود را در معرض آلوده خود را با خونریزی شده توسط دانکن، مگر اینکه @ white @ در اینجا به معنایparle و ترس @ یاcowardly @. من مقایسه خواندن ماریا به شناور در آب. به عقب بر روی آب، احساس آن را با فشار دادن بر روی پشت، بر روی شانه ها، مانند یک دست در شانه، از ما حمایت می کند، ما را نگه می دارد و ما را آرام می کند. برای غلبه بر غلبه بر غلظت، به طوری که غوطه وری شما را در کنار هم قرار می دهد، بی نظیر، آشنا و جدید، به صورت کورکورانه اما بی رحمانه نسبت به دانستن، در عین حال دانستن اینکه اگر تمرکز را متوقف کنی، فوکوس را تغییر خواهد داد و سپس راه خود را از دست خواهی داد دوباره تمرکز خود را بر روی تمرکز کردن برای به دست آوردن موقعیت خود، احساس دوباره با فشار دادن پشت خود را، حمایت از شما، آرامش شما، مانند دست بر روی شانه. در این، دومین رمان من ماریا، من آماده شد برای غرق شدن، برای جستجو هواپیما راست، و برای گوش دادن به صداقت. â € œ همیشه سینه شخص دیگری است که ما پشت در برابر حمایت حمایت می کنیم، ما فقط واقعا احساس پشتیبانی و یا حمایت، زمانی که، همانطور که فعل فعلی خود نشان می دهد، کسی که پشت ما وجود دارد، کسی که ما شاید نمی توانیم ببینیم و چه کسی پشت ما را پوشش می دهد با سینه خود، نزدیک آن را نزدیک تقریبا براش پشت ما و در پایان همیشه می کند، و در برخی موارد، که کسی قرار دادن دست بر روی شانه ما، یک دست برای آرامش ما و همچنین نگه داشتن ما. \"این یک تکرار معمول بود، یک تنوع، که در هر رمان در هر زمان مشابه، اما کمی متفاوت است. \"تصویر بر روی شانه\" تصویر تعریف شده بود، همیشه با همان اهمیت اطمینان، آرامش، حمایت. اما پدر پدر رانز (شوهر زن خودکشی در بند باز) هیچ وقت احساس نمی کند که دستش روی شانه اش باشد. در عوض، چند بار وجود دارد که او کت خود را بر روی شانه خود قرار می دهد، هرگز سلاح خود را در آستین قرار نمی دهد، راوی بخواهد توضیح دهد این است که چگونه او معمولا کت را می پوشد. او باید شانه خود را پوشش دهد، از پشت، او تنها است، هیچ کس پشت خود را پوشش نمی دهد. â € œhand در شانه € â € | آن را به طور گسترده در طول داستان، تحریک پذیرش و هشدار شدید هر بار که من در سراسر action.The ریتم خواندن متفاوت از رمان های معمولی است که در آن است که عمدتا به دوزخ در دو هواپیما . یکی از روایات مختصر توصیفی است که هنوز هم معمولا توسط حلقه ها و توالی های توخالی ایجاد می شود و سپس دیگر بازتاب های بازتابنده ای است که در سراسر کتاب تکرار می شوند، اما کمی در گفتن آنها متفاوت است، اما اشاره به عقب و جلو، به تدریج طولانی تر و مستمر تر تا زمانی که با ادغام و تبدیل شدن به روایت غالب است. این امر مربوط به گوش دادن، اسرار، تعهدات، سوء ظنها، داستان دادن، پنهان کردن داستانها است. اقامت در هواپیما، فقط در آن هواپیما، تمرکز خود را حفظ کنید، و این همانند بودن در قطعات پازل است که به نحوی در همه جا قرار دارد.

مشاهده لینک اصلی
Listening چیز خطرناکی است. @ یکی از مزایای یک تولد تابستانی، فرصتی است که در آن روز در معرض خطر قرار گرفته است. البته، به عنوان سن ما، روز همواره دوام می آورد. امروز من خودم را فراتر از آمادگی بیمارم. این یک هفته خشن بود و ویروس ها در حال کار بر روی زمین هستند و سینوس های خودم خودنمایی می کنند. گفتم، من امیدوار بودم امروز را ترک کنم. این اتفاق نمی افتد. در عوض همسر من و من در اتاق نشیمن ما ایستاده و خواندن. هنر تاتوم و اریک دلفی به شدت کمک کردند. من بخش عمده ای از هفته را صرف مطالعه کارهای ماریا کرده ام. ناامیدی در اینجا وجود نداشت. قلب تا سفید همچنان بازجویی از گوش دادن است که ماریان دیگر ملودی ها را متقاعد می کند اشاره شده است که چگونه یک نفر نمی شنود، بر خلاف چشم های بسته شدن. این هم صمیمی است و جنبه های جنسی و شوم را برانگیخته است. شخصیت های اصلی مترجم و مترجم هستند. این مکان ها دوباره جهانی هستند: مادرید، نیویورک، هاوانا و ژنو. این وسیله نقلیه شگفت انگیز بود و حتی تلاش های نویسندگان برای ترکیب سمفونی مشتریان در 30 صفحه بسته، نمی توانستند این پروژه شگفت انگیز را از بین ببرند.

مشاهده لینک اصلی
کتاب جذاب این غیرممکن است که شما با سرعت معمولی بخوانید، شما مجبور به کاهش سرعت هستید زیرا ایده هایی مانند تقریبا هر جمله ای مانند بالن های کارتونی کم می شوند. شما باید آنها را بازتاب دهید، زیرا آنها به نظر میرسد که در بالای کتاب قرار دارند و تنها به آرامی حرکت میکنند. این کتاب دیالوگ زیادی ندارد و در صدای نفس گیر نوشته شده است. من حتی نمی توانم بگویم که اگر این تن را جذاب یا نه، نه اگر من این کتاب را خیلی دوست دارم. این کتاب در مورد اسرار است؛ اسرار نگه داشته شده و اسرار نشان داده شده است. اسرار که می تواند بسیار خطرناک و حتی مرگبار زمانی که صحبت با صدای بلند. من نمی خواهم در مورد کتاب بیشتر توضیح دهم. در حقیقت این داستان نسبتا ساده است، اما مطمئن هستم که تفسیر آن برای هر خواننده متفاوت است.

مشاهده لینک اصلی
نوای به پدر و مادر رواقیون دلا € ™ Javier.Certo نوزاد است که Marìas از کوچک، € ™ ثانیه من می خواستم conoscere.Mettiamo مورد که ممکن است به دفعات مشاهده شده 5 دقیقه و ماشین زمان برای رفتن به عقب آلا € ™ دوران کودکی کوچک Javier.Eccolo وجود دارد، با شورت کوتاه، که در انتظار در آستان © چون شما در حال حمل آن را به parco.Osservatelo با اعتماد به نفس در حالی که شما با دادن دست و ما شروع به راه رفتن با هم. مسیر اجرا می شود آهسته و بی سر و صدا (به خاویر کوچک کم حرف است، اما من به شما اطمینان دهم، تضمین صلح نیست، بیشتر شبیه به آرام از پرندگان کوچک قبل از باران سیل آسا) .Arrivate به تازه و پارک استراحت، و چرا که ما به از بین بردن کودکان، شما را با مطیع خاویر gelataio.Ignari سر از بسیاری خود را، شما به کودک به نوبه خود و پرسید:؟ â € œTesoro که بستنی را دوست دارید â € و از اینجا .. € ™ ثانیه شروع fine.Il خاویر کودک صبر و حوصله آغاز می شود: â € پسته œPrenderei، به جز که سبز است که همان سایه سبز پسته فروش بستنی در خانه نیست، آن را به من یاد چمن که در آن یک یکشنبه دو ماه پیش، من سقوط کرد شلاق زدن من شلاق زدن و در آنجا، CA € ™ یک دختر کوچک که به من با چشم مراقب است که شاید کسانی که از یک کودک تماس بودند، که در حال حاضر برادران کوچکتر و در نتیجه یک غریزه طبیعی است برای او به craftman € ™ زیاده روی در چشم نگاه کرد بود، که پس از آن همانند مادران است، استعداد است که شاید ما باید تمام زنان را، هر چند در عصر منسجم، تشخیص دهیم؛ و یا به آن نبود چشم مضطرب بودند چشمان کنجکاو، مانند زمانی که یک حادثه رخ می دهد و میل به دانستن است که CA € ™ بر روی زمین است، از آن قوی تر از مدنی است، برای کمک تماس بگیرید. یا شاید آن را فقط بیشتر از یک نگاه التماس بود، به عنوان اگر دختر کمی از چشم مراقب آرزو به جای من باشد، چرا که او © مردیا بچه زن صفت چرا که او نمی تواند کثیف به راحتی به عنوان ما به پسران. © همین دلیل است که، من می پسته می گویند، اما به تسلیم شدن به خاطرات نیست، من به جای توت فرنگی را انتخاب کنید، با کسانی که تکه های قرمز که اگر شما به دقت نگاه شما خیلی بیشتر از صورتی روشن از کل توپ، که قندیل یخ صورتی تکان دهنده نیست دعوت FIOR توت فرنگی که خوردند پدر و مادرم quandâ € ™ کوچک بودند، آن را بیشتر یک گل سرخ خوش منظره و زیبا است که در پس زمینه به کسانی که بیت کوچک توت فرنگی آبدار، و شاید نمی خواهد تا آبدار اگر ما به عنوان خوانده شده لیست مواد تشکیل دهنده و استالمن در رنگ، اما هنوز هم نمی شد و خواندن، چون © کودکان می دانند، توجه € ™ ثانیه به کارگردانی جاهای دیگر است، که به هیچ وجه یک سطح جایی دیگر است، اما این فقط یکی دیگر از موازی جای با آن از بزرگسالان، و اساسا به صورتی پانوراما مرتبط به دلیل ..A € © در این نقطه، شما احتمالا در حال حاضر پس از برافروخته شود، که در عین حال وجود خواهد داشت خودکشی buttandovi متعهد در پردازنده مواد غذایی از گرانیت، و یا شما را به یک نرخ بالا دارند اما lmenato صاحب یک سگ، حیوانات منتشر حسادت از عدم توانایی خود را به درک گفتار انسان، و پس از آن در اختیار گرفته از دسته سه تایی، شما در حال حاضر خاویر کمی به یک قطب گره خورده است، می روم او را به سرنوشت کودک logorroico.Invece خود، خدا را شکر ما پدر و مادر Marças، و نه بچه های او بودند. Marìas، دوباره به لطف خدا، فرار کرده است اختلال روانی والدین، بسیاری از اقدام به قتل، و رشد سالم و مشتاق برای گفتن دارد. البته این یک نویسنده عالی خواهد بود. نویسنده کتاب های زیبا، و شاید در لحظات آرام و دلپذیر. اما شما می خواهید برای قرار دادن یک کمی تلاش اضافی برای نشستن با او در تاملات نیمکت، در مقایسه با پدر و مادر تلاش به جلو و در یک شکل از پیش فرض عزیزم؟ اجازه بدهید در مورد کتاب در جمع صحبت کنید، زیرا © اولین بار است که من نیستند چیزی Marças. ما قبلا برای دیدار فردا در نبرد فکر می کنم در مورد من. و اگر من صادق هستم، قلب سفید تا من هم دوست داشتم شاید چرت زدن چون più.Forse © camaleontico.Leggendo یک کتاب از این قلب قهوهای مایل به زرد بلانکو است، شما روش فکر کردن در مورد شما را به یک داستان معمولی آینده، پس از آن شما را درک این است که تاریخ وجود دارد، اما این داستان افکار است، نه افرادی که به فرآیندهای ذهنی ثانویه تبدیل می شوند. اما چشم: این یک فریب است؛ پس از چند فصل شما فکر می کنید که اشتباه کرده اید و در یک زرد غوطه ور شده اید؛ و پس از آن، شما را شگفت زده می شود و من زمانی که کسی از شما خواهد خواست، پاسخ به با یک رساله در روانشناسی تلاش شود، و در نهایت شما را به این نتیجه رسیدند که آن را به یک نوار روانی بود برسد. یک ابر خفیف، که در آن مشکوک هستند، لحظات شتابزده بین تفکر و عمل است، جایی که کل بازی در خطر دانستن یا دانستن نیست. برای گفتن یا نه گفتن، آگاه باشید که هر انتخابی که می خواهید، تن قلب سفید ممکن است متفاوت باشد، و نه گفته شده است که تنها مقایسه با سفید، خلوص است. نزدیک به 300 صفحه برای گرفتن عکس از ثانیه، یک idee.Indi فلش، من sfiancarvi نیست، حتی قبل از اینکه شما به عنوان خوانده شده Marìas، نتیجه گیری دو بخش هستند: 1) ridondanz ...

مشاهده لینک اصلی
آن را دوست داشتم، واقعا دوستش نداشتم واقعا واقعا دوست داشتم، @ خودم را اغلب با صدای بلند به سمت انتها نگاه کردم - فقط می گویید که چطور گننا می گوید و توقف آن را به مدت هشتاد بار در یک ردیف - اما بدون شک ماریا است یک نویسنده بسیار با استعداد، بالاتر از همه یک نویسنده عالی از صحنه ها ... صحنه هایی در این کتاب وجود دارد - بسیاری، صحنه های بسیاری - که احتمالا به خاطر تمام عمر من (حمام، بالکن، جلسات مترجم، پست، موزه گارد، وای که خیلی زیاد هست ...) فقط صدای روایت که میتونه خیلی دیوانه ... همیشه چرخش، تفکر، و چیزهای بازنویسی، اما هرگز خیلی عمیق ... اغلب احساس می شود که در سر یک عادی پسر که فکر می کند نابغه سنین ... اما بدون داشتن اتاق تنفس به اندازه کافی اجازه می دهد که آن را خنده دار ... و من حدس می زنم این واقعا مشکل من با کتاب، آن را فقط به طوری کاملا جدی ... هرگز ترک لبخند یک بار تمام راه را از طریق ... هیچ حس لذت و یا هیجان (و یا حتی اضطراب و یا ترس) ... مردم اشاره henry james و w.g. (البته همه ی آنها برای استفاده از پرونده های طولانی)) ... بیشتر به من یادآوری می کند که میلان کوندرا (هرچند من خیلی بیشتر از کوندرا دوست دارم) ... نوعی از اهلی اهلی اهلی، خستگی قرنها، چیزهای خوب و بد و خوب ... من نمی دانم. این یک کتاب عجیب است. حداقل قابل خواندن است، حداقل از راه. بسیار جذاب در سطح ساختاری. فقط خیلی عاطفی درگیر نیست مردم روحانی این چیزی است که دارد. همه این افراد در حال سوختن هستند. اما هر دو، ماریاهای دوم من است، و آن را نمی خواهد آخرین. (من دوست داشتم نوشته شده زندگی می کند خیلی بهتر، که یک حس شوخ طبعی داشت.)

مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب قلبی به این سپیدی


 کتاب گروگانگرفتگی
 کتاب گروگانکشتگی
 کتاب صبر کن تا هلن بیاد
 کتاب همسایه بغلی 2
 کتاب مجموعه پائولو کوئلیو (7 جلدی با قاب)
 کتاب هرگز به سنجاب اعتماد نکن