کتاب قصه گو

اثر ماریو وارگاس یوسا از انتشارات نشر چشمه - مترجم: یحیی خوئی-بهترین رمان ها

در یک گالری کوچک در فلورانس، یک نویسنده پرو در عکس یک داستانپرداز قبیله ای اتفاق می افتد. او با حس احمقانه ای که او این مرد را می شناخته است، غلبه می کند .... داستانپرداز نه تنها یک هندو، بلکه یک دوست قدیمی مدرسه نیست. نویسنده شروع به تصور تبدیل زوراتس از مدرن به یک عضو مرکزی از قبیله Machiguenga unculculated.


خرید کتاب قصه گو
جستجوی کتاب قصه گو در گودریدز

معرفی کتاب قصه گو از نگاه کاربران
قصه گو
ترجمه ی یحیی خوئی
نشر چشمه

کتاب مجموعه ای بود از همه ی چیزهایی که بهشون علاقه دارم: زبان شناسی،قوم شناسی، طبیعت، حیوانات و البته بیشتر از هر چیز دیگه ای ادبیات.
به هر حال نمی تونم بگم که این کتاب از لحاظ تکنیکی هم پای گفت و گو در کاتدرال و یا سور بز باشه. به مراتب ساده تر نوشته شده و قطعات پازل بزرگ تری داره که راحت با هم جفت و جور می شن.یه کتاب ساده خوان و عالی.


@من این را از همه ی شما یاد گرفته ام، پیش از اینکه زاده شوم، عادت داشتم که چنین فکر کنم. انسان باید تغییر کند. رسوم را بپذیرد، همین طور تابوها و نیروی خارق العاده ی مردم قدرتمند را. باید خدایان و الهه ها را، شیطان ها و شیطانک ها را از ذهن مردم خردمند بیرون راند. از این راه همه منزه تر و نیز خوشبخت تر خواهند شد.من فکر می کردم اما در اشتباه بودم. حالا می دانم که این طور نیست. من این را از شما آموختم.چه کسی با چشم پوشی از هدف خود، پاک تر یا خوشبخت تر خواهد شد؟ از شما می پرسم؟ هیچ کس.

اگر خودمان باشیم بهترین هستیم. کسی که از انجام وظایف اش دست بکشد برای این که وظیفه ی دیگری را انجام دهد، روح خود را از دست خواهد داد. حتا جسم خود را...

به هر حال این چیزی است که من همیده ام. @

مشاهده لینک اصلی
بخشی از کتاب؛
خشم، نظام جهان را مختل می کند، به نظر می رسد. اگر انسان ها خشمگین نمی شدند، زندگی بهتر از آن بود که اکنون هست.
.
.
می گویند اگر کسی با آرامش زندگی کند، بدون بی تاب شدن، فرصت فکر کردن و به یاد آوردن را خواهد داشت. به این ترتیب، او به مقصد خود خواهد رسید. با خوشنودی زندگی خواهد کرد. آنچه را یاد گرفته است، فراموش نخواهد کرد. اگر انسان بی حوصله شود و برای پیش افتادن از زمان هجوم ببرد، جهان نظم خود را از دست خواهد داد، و روح در تار عنکبوت گل‌آلودی فرو خواهد افتاد. این یک آشفتگی ست. .................... اشتباه همیشه پیامد سراسیمگی ست...

مشاهده لینک اصلی
©Non همیشه می دانم که چرا همه چیز به ما (..) لمس شما یک وتر مخفی حرکت و شما انجام می شود @ پیاده روی را از طریق مرکز فلورانس یک simbatte توریستی پرو در یک نمایشگاه عکاسی کوچک در بومی جنگل آمازون. توقف ضروری است که این عکس نشان می دهد چشم انداز از peruviana.Da جنگل سپس دانته، ماکیاولی و هر برنامه در حال اجرا، به کناری چون حافظه قریب به اتفاق به galla.Tutto cominciò، سال ها پیش تنظیم شده باشد، با یک dallamicizia همدم دانشگاه Saùl Zuratas گفت Mascarita (می تواند به عنوان یک ماسک ترجمه) برای یک خال مادر زادی بزرگ بنفش که نصف صورتش پوشیده شده است. Saùl کسی نیست که مردم بومی رمان machiguenga.Il motivatedfrom از اینجا به تناوب فصل که در آن نویسنده به یاد می آورد بحث های پرشور با Mascarita، به فصل های دیگر که در آن یک راوی ناشناخته غرق خواننده در اساطیر از machiguenga.Questo مردم تناوب سازه آن مفهوم دیگری است که در قلب رمان است و در یک سوال محصور تماس:؟ تا چه حد راست در مورد این افراد چه عواقب ناشی از برخورد بین مدرنیته و توحش که بقای خود را محافظت می کند است مرکزی است تابع راویان (habladores) که برای اولین بار به گوش دادن و سپس بگویید. این، حداقل، آنچه که من را بشناسند می سنگر دور در دفاع از حکمت از خطرات ناشی از فراموش کردن. چیزی اولیه، چیزی که در آن بستگی دارد وجود مردم: آنها اثبات ملموس که داستان سرایی می تواند چیزی بیش از یک سرگرمی صرف هستند.

مشاهده لینک اصلی
این رمان هفتم MVL است که من خوانده ام، و هنوز چنین اصالت انسان است که من هرگز نمی دانم چه انتظار می رود. در این یکی، ما یک راوی بی نام از لیما داریم، که به داستان دوست خود سعل زوراتاس می گوید، که به شدت علاقه مند است و مدافع پرشور قبایل هند آمازون می شود. به ویژه Zuratas در فرهنگ مردم به نام Machiguenga، که در استان پرو از Madre De Dios زندگی می کنند، غوطه ور می شود. تنظیم زمان از دهه 1950 تا 1980 آغاز می شود. روایتگر علاقه خاص خود را به Machiguenga دارد و در یک نقطه ناامیدی خود را در تلاش برای ارائه به یک مخاطب مدرن توصیف می کند: چگونه یک مرد ابتدایی با ذهنیت جغرافیایی مذهبی خواهد رفت در مورد گفتن داستان او. \"این منظره یک قسمت از رمان را که از منظر Machiguenga ارائه می شود محصور می کند. از دیدگاه من MVL کار بسیار خوبی در ارائه دیدگاه جهانی است که کاملا متفاوت از من است. یک مثال، که من در ابتدا گیج کننده بود، این بود که تمام شخصیتهای Machiguenga مردی به عنوان «Tasurinchiâ» شناخته می شوند و گاهی اوقات با توصیف بیشتری از جمله \"blind man\" یا \"دکتر\" گیاه €. تا آنجا که من می توانم این را توضیح دهم این است که Machiguenga اسامی شخصی ندارند. در این رمان، Machiguenga به عنوان یک انسان ترسناک و تا حدودی خوش بینانه ارائه شده است. آنها به طور مداوم نه تنها توسط \"پروتئین\" بلکه با سایر قبایل هند مورد حمله قرار می گیرند و واکنش آنها به این تهدید ها این است که از آنها دور شویم. Machiguenga تبدیل به \"مردم که walkâ €، و عشایر خود را تبدیل به یک بخش مرکزی از هویت خود. با این حال، جهان مدرن به پایان می رسد. در یک لحظه، \"The Storyteller\" می رود به دیدار دوستی که در یک نقطه خاص در یک رودخانه زندگی می کند، تنها برای پیدا کردن آن توسط توزیع کنندگان طلا گرفته شده است. او در نهایت دوست خود را در عمق جنگل می یابد: \"تا حالا در Viracochas رفته اید مطمئنا هرگز اینجا نخواهید آمد.\" â € œTheyâ € ™ خواهید آمد، â € او پاسخ داد. ممکن است مدت زمان کمی طول بکشد، اما آنها نیز در اینجا ظاهر خواهند شد. شما باید یاد بگیرید که، Tasurinchi. آنها همیشه به جایی می رسند که ما در انتها قرار داریم. »از طریق کاراکترهای اصلی، رمان واقعا سوال از اینکه چگونه دنیای مدرن باید تعامل داشته باشد (شاید امروز دقیق تر باشد که بگوییم« باید تعامل داشته باشیم ») با قبیله ای مردم آیا افراد قبیله مجاز به ادامه دادن به شیوه هایی مانند شکار سر، بردگی، چند همسری و کشتار کودکان متولد شده با «موانع» یا مجبور کردن آنها برای تغییر آداب و رسوم آنها، مذهب و زبان ها، یک نوع نسل کشی هستند؟ همانطور که همیشه با MVL، خواننده مجبور است ذهن خود را تشکیل دهد. هویت و تعلق موضوع دیگر این کتاب است. Zuratas یک بیگانه است، نه تنها به خاطر اینکه او عضو کمیته یهودیان پرو است، بلکه همچنین به خاطر داشتن علامت زاد و ولد روبرو است. رمان مورد علاقه او \"کافکا\" و \"ماتومورفوس\" است و رمان حاوی نکات مکرر به آن داستان است. به رغم بسیاری از شایستگی های من، نمی توانم بگویم که این را آسان خواندم و نمی توانم آن را مقایسه کنم MVL بسیار بهترین است. من در جایی بین علامت 3 و 4 ستاره قرار داشتم، اما برای 4 ستاره رفته بودم، زیرا این فکر باعث تحریک خواندن شده است، و من فکر می کنم این است که در طول زمان به من رشد خواهد کرد.

مشاهده لینک اصلی
هر یک از اینها و سپس یک آیتم خبری در مورد کشف بعضی از قبیله های آمازون از راه دور که در یک کشور بی نظیر، نوسنگی زنده ماند، به نظر می رسد. این داستان ها کمتر و کمتر اتفاق می افتد، زیرا قبایل کمتری و کمتری در جهان مدرن باقی می مانند. بیماری و پیشرفت بسیاری را ویران کرده است. در این روند نابودی از بین رفته است؟ آیا این موضوع مهم است که اگر مردم نیلی، کل زبان و فرهنگ خود را از دست داده یا تبدیل شوند؟ آیا چیزی وجود دارد که این افراد، به طوری که توسط خرافات و سوء ظن تفکیک شده اند، می توانند به ما یاد دهند؟ برای خودشان خوب است، آیا ما به تدریج آنها را به جهان و راه هایمان معرفی کنیم یا آنها را در انزوا در جنگل باران قرار دهیم؟ این مسائل ناگزیر به نظر می رسد، همانطور که ماریو وارگاس لولوا را \"The Storyteller\" می خوانید که برای اولین بار در سال 1987 منتشر شد عادل فردوسی پور رمان نویس پیشین برنده جایزه نوبل پیشتر از زمان خود نوشت آنچه ممکن است به عنوان یک رمان اکولوژیکی توصیف شود. برای سوالاتی که او مطرح می کند، در مورد تعادل ظریف یک کل اکوسیستم، یک ملت و محیطی است که آنها را حفظ می کند، جایی که ابزار ضروری برای بقای گروه، دانش است که از طریق داستان قصه ای به دست می آید. وارگاس لوسا به این مسئله پیچیده، روایت شخصی رمان نویس پروین و تولید کننده فیلم مستند که در هنگام سفر به فلورانس ایتالیا بر روی نمایشگاه عکس های قبیله Machiguenga در آمازون سوار می شود. قبیله ای که او از دست اول می داند، و یک عکس به ویژه او را به زمان بازگشت به روز دانشگاهی خود با Saul â € œMascaritaâ € Zuratas. Mascarita، یک پروانه تبار یهودی با یک چهره رنگارنگ با تولد، توسط Machiguenga به عنوان یک دانشجوی علوم انسانی وسواس شد و از سال های زندگی اش از راوی ناپدید شد. در عکس در نمایشگاه، راوی معتقد است او چهره رنگارنگ از دوست قدیمی خود را دیده است، مانند لباس Machiguenga، در مرکز دایره ای که به عنوان داستان قومی قبیله ای کار می کند. آیا او واقعا می تواند باشد؟ وارگاس لوسا همیشه مایل است که با روایت روایت شود. در این رمان او \"جهش کافی در واقعیت\" ایجاد می کند (عبارت Vargas Llosa از هگل برای توصیف این دستگاه روایی در آغازگرش در داستان نگاری، نامه به یک رمان نو جوان) با تغییر بین دو راوی، یکی که رمان نویس در ایتالیا یادآور دوست قدیمی خود در پرو، و دوم داستان نویسی ناشناس است که داستان های Machiguengas را پخش می کند. این یک حرکت جسورانه است و وارگاس للاستا در چالش عظیم ایجاد روایت جادویی و رویائی از ژنتیک Machiguenga موفق می شود. این کتاب ایده هایی است که از دو «کشتی های ارتباطی» استفاده می کند (برای استفاده از اصطلاح دیگر Vargas Llosa) که سعی می کنند برای بالا بردن این ایده ها. اما برای من، او موفق به ارائه یک داستان جذاب نیست. این رمان دارای تنش نیست، زیرا رمان نویس و راوی نشان می دهد که داستان در چند فصل اول اتفاق می افتد و چندین شگفتی یا درگیری وجود دارد. همچنین هیچ شخصیتی قابل توجهی وجود ندارد، اگر چه داستان نویسان ناخوانا به طور خلاقانه خلاقانه، افسانه های Machiguenga را با داستان های کافکا و عهد عتیق تزیین می کنند. همانطور که نوشته شده است، در نهایت این ضعف ها منجر به ناامیدی من شد. در یک نقطه از داستان، رمان نویس و راوی توضیح می دهد که چگونه تلاش کرد کتابی درباره تجربیاتش در آمازون بنویسد، اما به نوعی یادداشت های خود را در ارتباط او با Machiguengas همیشه شکست خوردیم. یکی احساس می کند که وارگاس لواسا مشکل مشابهی با هم داشت. داستان گویی دارای اکوسیستم خاص خود است، و نیاز به تعادل ظریف تنش، توسعه و غیر قابل پیش بینی دارد؛ آن نیاز به بیش از ایده ها، که اغلب بهتر است در یک مقاله ارائه شده است. برای این خواننده، نویسنده در مهمترین وظیفه داستان نویسی - برای خنداندن مخاطبانش شکست خورده است.

مشاهده لینک اصلی
من از خودم خواسته بودم که بخوانم Storyteller، @ این واقعا داستان یا غیر داستانی؟ نویسنده، ماریو وارگاس Llosa، شخصیت در داستان است. در ابتدا ما از شگفتی او با Machighuenga، مردم آمازون از Urubamba بالا، و به طور خاص از نقش داستانگران (habladores) در فرهنگ خود یاد می گیرند. برای اندازه گیری خوب، او شامل چندین بخش بزرگ از اسطوره Machiguenga، که عمدتا شامل ماجراهای یکی از Tasurinchi و بعد از یک داستانپرداز واقعی است که به نظر می رسد با شخصیت Vargas Llosas دوست Saul Zaratas، یهودی پرو، با علامت تولد تاریک در چهره اش و شگفتی مشابه با قبایل آمازون ادغام شده است. او می گوید: سخن گفتن به عنوان یک گفتگوی داستان نویسی به معنای توانایی احساس و زندگی در قلب این فرهنگ است، بدین معنی که ذات خود را نفوذ کرده، به مغز تاریخ و اسطوره اش دسترسی پیدا کرده، با توجه به بدن به تابوها، تصاویر، خواسته های اجدادی، وحشت این بدان معنی است که در بیشترین شیوه ممکن، Machiguenga ریشه دارد .... او در حال بازدید از فلورانس ایتالیا است، که Vargas Llosa یک عکاسی نمایش می دهد که نشان می دهد یک داستانگو Machiguenga است.اگر چه من چند رمان های Vargas Llosa را به تاریخ، به نظر می رسد که در طراحی یک مهره بر روی او مشکل است. هر یک از رمانهایی که خوانده ام به نظر می رسد بسیار متفاوت از همه دیگر است که من نمی توانم مضامین اصلی را ببینم. با این حال هر کتاب عالی بوده است. در سال آینده، قصد دارم چندین مطلب را بخوانم و ببینم کجا من را هدایت می کنند.

مشاهده لینک اصلی
تا حدودی ناراحت کننده و چند لایه بر انسان شناسی و جستجو برای هویت در جهان مدرن. یک کتاب غم انگیز است چرا که تاریخ به دوران پیش از تاریخ تبدیل شده است و تنها در یک جهت حرکت می کند. وارگاس لوسا یک رمان نویس درخشان و واضح است، با این حال سه فصل بلند که داستان را که توسط داستان نویسان گفته می شود، به راحتی قابل خواندن نیست. آنها در یک سبک روایت مناسب به یک قبیله آمازون اولیه هستند و باید آنها را به آرامی بخوانند تا شروع به جمع کردن تمام موضوعات معنی کنند. یهودی قرمز سرخ و زاده که به جنگل ها ناپدید می شود، خلقت فوق العاده ای است، همانطور که او دوست دانشگاه، راوی است که در ابتدای و پایان کتاب خود در فلورانس پیدا می شود. در اینجا باید بسیار مورد توجه قرار گیرد - نابودی بی نظیر جنگل های بارانی و بهره برداری از ساکنان آن، کاستی های کار میدانی مردم شناسی، نظارت بر مشاهدات، مفروضات ویرانگر مبلغان، با وجود شفقت واقعی آنها، و نیروی تقویت کننده داستان های خود، از جمله بسیاری که Vargas Llosa می گوید.

مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب قصه گو


 کتاب زرافه ی سفید
 کتاب آواز دلفین
 کتاب افسانه ی فیل ها
 کتاب آخرین پلنگ
 کتاب عملیات کرگدن
 کتاب علیاحضرت ملکه