کتاب قدرت و جلال

اثر گراهام گرین از انتشارات نشر چشمه - مترجم: هرمز عبداللهی-بهترین رمان ها

چگونه خوب خراب می شود و چگونه می توان بد بازخرید کرد؟ گراهام گرین در رمان نفوذ خود، قدرت و افتخار ، فساد و ختنه را از طریق یک کشیش و افرادی که با آن مواجه هستند، بررسی می کند. در دهه 1930، یک دولت مکزیک کلیسا را ​​مجازات کرد و آن را یک منبع حرص و طغیان نامید. کشیش ها گرد هم آمده اند و توسط سربازان شلیک شده اند - صرف نظر از یک کشیش ویسکی. در اجرای، و در تاری از الکل و ترس، این اخراج با دندانپزشک، کشاورز موز و یک زن روستایی که او شش سال پیش می دانستند، ملاقات می کند. برای مدتی، او با یک مرد بدون بیسو همراه است - او به عنوان یهودا خود را اشاره می کند و بهترین کار را برای گود می کند. همیشه یک سرباز آهنی تنها چند ساعت پشت سر است، قصد دارد کشور خود را از شر ویرانی کلیسا آزاد کند.

در آستانه رسیدن به یک منطقه امن، کشیش ویسکین بارها و بارها توسط حرفه اش برگزار شده است، دیگر احساس نمی کند برای انجام روال خود: "هنگامی که او رفته بود به نظر می رسد که خدا در تمام این فضای بین دریا و کوه ها متوقف وجود داشته باشد. وظیفه او ماندن بود، حتی اگر او او را نفرت، حتی اگر برای او به قتل رسیده بود، حتی اگر با نمونه او خراب شد؟

همانطور که گناهان و خطرات او افزایش می یابد، کشیش شکسته می آید تا با ماهیت تقوا و عشق مبارزه کند. با این حال، هنگامی که به او تجدید نظر می شود، او احساس می کند که خود را به سوگند قدیم کشانده، و آن را مانند دستکش های سیاه پوش که آن را پوشانده است، لغزش می کند. گرین این مرد را به تصویر کشیده است - و همه او روبرو می شود - به وضوح و بصری. او ممکن است گفته باشد قدرت و افتخار "به پایان نامه نوشته شده است"، اما این هیجان انگیز خالق الهیات دارای رمز و رازهای فراوانی است - و آرمان های مضطرب - نسبت به حقیقت. - Joannie Kervran Stangel


خرید کتاب قدرت و جلال
جستجوی کتاب قدرت و جلال در گودریدز

معرفی کتاب قدرت و جلال از نگاه کاربران
** هشدار اسپویلر ** با استفاده از این کتاب، من چیزی را انجام دادم که تقریبا هیچ وقت انجام نمی دادم و آن را بدون هیچ دلیلی در مورد آنچه در مورد آن بود، آغاز کردم. این یک تجربه عجیب و غریب و باارزش بود. آن را به آرامی شروع کردیم، با شخصیت های عجیب و غریب و افسرده معرفی شده بود که هیچ نشانه ای از آن چیزی نیست که داستان آن کتاب باشد (همه آنها دارای پتانسیل بودند). من آن را ناامید کننده و کمی کسل کننده دیدم. برخی از دستگاه های ناامید کننده، برخی از کلیشه ها، شخصیت های سهام، اما همه زیبایی های تصویری، کشیده شده با کمال بود که آنها را متقاعد کننده وجود دارد. اما پس از آن من به بخش دوم رسیدم و چیز زیبا برای تماشای همه موضوعات از مرتب سازی خود در طرح و untangling به یک ترتیب کامل، تبدیل شد، به عنوان یک موضوع شروع به شعله زدن تا زمانی که آن را همه چیز دیگر، و این موضوع بود که شما هرگز انتظار می رود - که از آن مرد متواضع عجیب و غریب است که تنها به نظر می رسید آنجا مکالمه ای را برای دندانپزشک ارائه می داد. کسی که تصمیم خود را برای دیدن مردی که در حال مرگ است، به نظر می رسد عجیب و غریب و غیر منطقی است که با هر یک از معیارهایی که من اعمال می شود، قضاوت می شود. سپس همه ناگهان (و به طور کلی به طور ناگهانی) یک صفحه را تبدیل کردم و آنجا بود: کمال. این مرد یک کشیش مورد آزار و اذیت بود، و سرگردان بی هدف او در مورد کشور، تلاش او برای جلوگیری از دستگیری پلیس بود. و من کاملا درک خود را درک کردم. بنابراین کاملا که من هنوز شماره صفحه را به یاد داشته باشید: 68، و من فکر نمی کنم که هرگز آن را فراموش کرده ام. به خاطر گناهان او دیگر نمیتواند خود را کشیشی کند. بنابراین او مجبور شد از خود بپرسد که چرا او ناراحت شده است. برای همیشه در حال اجرا است، هرگز به اندازه کافی برای خوردن یا نوشیدن یا جای خالی برای خواب یا زمان خواب یا هر جا برای انجام دین خود و یا هر کسی برای تمرین آن با. برای اجرا، اما برای چه؟ برای یک اصل که او ارزشش را نداشت؟ به چه کسی این کار را می کند؟ درک کامل من از وضعیت او و وضعیت ذهنی او به سر من به طور کامل شکل گرفت، بدون فانی، هیچ آمادگی، و ظاهرا بدون هیچ تلاشی از طرف من و یا نویسندگان. من نمی فهمم چگونه او آن را انجام داد. مدرسه متوسطه ای که من به آن رفتم، به طور اساسی مذهبی بود و در سال 2014 من یکشنبه کلاس RE بودیم که یک بار گفته شد که چیزی در مورد مفهوم فیض بنویسیم. من فکر کردم که من فضل را می دانستم با توجه به چخوف، اگر کسی حداقل تعداد حرکات را در یک اقدام خاصی صرف کند، این فضیلت است. @ چخوف برای من چاره بود. گریس اموال یک فعل بود، نه یک شخص. اما معنای مذهبی این کلمه چیزی بود که من قبلا هرگز آن را ندیده بودم. ما در کلاس درس آن را مورد بحث قرار دادیم و درک من این بود که آن چیزی بود که می توانست مردم را که مرتکب اشتباه کرده اند را ببخشند و مهربان و عاشقانه دوست داشته باشند و با خدای خود قدم بزنند. من چیزی نوشتم که درک نکردن آن را داشته باشم، زیرا مطمئن نبودم که باور کنم که بخشش کامل یک چیز خوب یا درست بود. خنده دار، من A + دریافت کردم، و آخرین چیزی بود که من در مورد آن فکر کردم. نوشتن این کتاب مرا به یاد مفهوم فریبنده گریخت. من یک تربیت نسبتا مذهبی داشته ام، اما بیشتر احساسات مذهبی به من رسیده است. این کتاب اولین بار بود که من تا به حال با تصویری از چیزی مذهبی مواجه بودم که قانع کننده بود. کشیش تلاش می کند تا جهت گیری اخلاقی را در پشت اعمال خود، به دست آوردن مفاهیم گناهان گذشته و حال خود، تلاش کند، همه چیز کاملا جذاب و عمیق و کاملا واقعی است. در نهایت، حساسیت مذهبی من میتوانستم باور کنم! بیش از حد بسیاری از افراد مذهبی که من می دانم به نظر می رسد به طور کامل در اعتقادات خود و در اقدامات خود را امن، اما این غرق دروغ از یک مرد، اساسا بی ارزش از هر دیدگاه غیر مذهبی، همیشه سوال، همیشه به دنبال حق. او با اصول دین خود زندگی کرد، نه فقط زمانی که راحت بود، بلکه تمام وقت، حتی زمانی که به معنای ریسک زندگی او بود. و چیزی به من افتخار کرد و تشخیص داد. در نهایت - این است که چگونه باید آن را داشته باشد. احساس مبهم و نامفهوم است، اما فضیلت است. اشک او بیش از بطری خالی شراب مخلوط، فضل بود. عشق او به فرزند نامشروع او، فیض است. پذیرش او از ترس او برای مرگ در میان مردم در سلول زندان پرجمعیت و فاسدش، فضل بود. ناتوانی او در توبه، فضل بود. درک او از گناه فضل بود فهم او این بود که ستوان یک مرد خوب بود. او از لس کاساس دور شد و به خاطر یک متیسی که می خواست او را به قتل برساند و یک قاتل یانکی را به او خیانت کرد، فضل بود. فضل، فیض، فضل! من هم اکنون می فهمم. این کل کتاب لعنتی فضل است

مشاهده لینک اصلی
قانون اساسی مکزیک در سال 1917، که باید برخی از زنگ های مربوط به رویدادهای دیگر در سال 1917 را به صدا درآورد، یک سند افراطی بود که بخشی از آن برای از بین بردن مکزیک کلیسای کاتولیک رومی بود. قانون اساسی مکزیک در سال 1917 حاوی مقررات ضد تعزیه بود. ماده 3 برای آموزش سکولار در مدارس و ممنوع نمودن کلیسا از مشارکت در تحصیلات ابتدایی؛ ماده 5 دستورات مسیحی را ممنوع کرده است ماده 24 ممنوعیت عمومی عبادت در خارج از محدوده کلیساها؛ و ماده 27 محدودیت حق سازمان های مذهبی برای نگهداری اموال را در بر می گیرد. بیشترین نارضایتی نسبت به کاتولیک ها، ماده 130 بود که اعضای روحانیون از حقوق اساسی سیاسی محروم شد. بسیاری از این قوانین مخالف بودند، که منجر به قیام Cristero از 1927 - 1929 شد. سرکوب کلیسا شامل بستن بسیاری از کلیساها و از بین رفتن قتل و اجباری از کشیشان بود. آزار و شکنجه در Tabasco شدید ترین تحت عنوان توحس Garrido Canabal فرمانده خیالی بودایی بود. اثرات جنگ به کلیسا عمیق بود. بین 1926 و 1934، حداقل 40 کشیش کشته شدند. در جایی که 4500 کاهنان خدمت به مردم قبل از شورش بودند، در سال 1934 تنها 334 کشیش مجرم شناخته شده توسط دولت برای خدمت به پانزده میلیون نفر وجود داشت، بقیه آنها توسط مهاجرت، اخراج و ترور از بین رفته است. به نظر می رسد که 10 ایالت بدون هیچ کشیش باقی مانده اند. WikipediaI معتقدند که یک کتاب نمی تواند خارج از زمینه تاریخی باشد که نویسنده را مجبور به نوشتن کرد. گراهام گرین یک کاتولیک رومی بود و تصاویر زیر باید به ما کمک کنند که درک کنند چه گرین در مقابل واکنش نشان داد و برای هر دو پدر و مادر خدشه دار بود. خوزه، و کشیش ویسکی. همه این گفتند، من از کتاب لذت بردم، هرچند که یک دوره غم انگیز تاریخ بود. کشیش ویسکی تا آنجا پیش رفت که نه تنها وی شخصیت ادبی واقعی بود، بلکه در واقع یک مسیحی واقعی بود. آنچه که هارمونی به او آموخت، زندگی او مانند زمانی بود که او را در آغوش گرفت، با دست های نرم، و فرآیند در حال اجرا برای سال ها ... هر چند که او پدر یک کودک بود، او را از یک عروسک یک کلیسا نسبتا سفت و سخت به یک کشیش واقعی از ایمان مسیحی است. شک و تردید همه بخشی از ایمان و سفر ایمان است. کشیش ویسکی شکایات زیادی داشت، اما چرا او چمدان را با او نگه داشت، اگر به دلایلی نبود: هر زمان که او می توانست توده ای بگوید. تمام شیوه های تقوا در کنار راه افتاده بود، تمام نگرانی های سریع و جشن نیز کاهش یافت، همانطور که بر روی یک چیز متمرکز بود، همچنان حتی در صدمه دیده و یا حداقل همانطور که مشاهده کرد، آسیب دیده، مقررات ایمان نگاهی به چقدر طول می کشید تا اعترافات را بشنوید، چندین تعمید که او مجبور بود انجام دهد. به همین دلیل است که او باقی مانده است. آنتی-روحانیون به عنوان روحانیونی که آن را به ارمغان می آورد، احمقانه است. به یاد داشته باشید، تنها سی سال بعد، پاپ یوحنا XXIII، شورای دوم واتیکان را دعوت می کند، و هیچ چیز دیگر هم نخواهد بود. واضح است که کشیش ویسکی شخصیت اصلی کتاب است. گرین شخصیت های دیگر خود را به اندازه زیادی توسعه نمی دهد، به اعتقاد من، او می خواست به ایجاد احساس عدم قطع ارتباط که کشیش ویستا با هر روز زندگی می کنند.

مشاهده لینک اصلی
من فقط این را در صوتی به پایان بردم. من خیلی خوشحالم که از صدا استفاده می کنم، به این معنی است که بخش هایی از آن که مدت طولانی را پیدا کردم، قادر به انجام آن نبودم. این به این معنا بود که من مجبور بودم آن را به سرعت در حال برداشتن، و من فکر می کنم کتاب واقعا از این بهره مند شد. همچنین در مورد وضعیت مکزیک که بر اساس این کتاب بود، بسیار جالب بود. اندرو ساکس یک راوی فوق العاده بود. از آنجا که او از کتاب چهار ستاره به دست آورده است، بدون اینکه احتمالا سه بار آن را داده ام. قطعا کتاب گراهام گرین مورد علاقه من، که Comedians نیست. من خوشحالم که من آن را خواندم، زیرا آن را به طیف وسیعی از کتاب های گرین اضافه می کند که Ive خواند.

مشاهده لینک اصلی
این خیلی شیرین پیچ خورده بود. من بعضی از نسبیت اخلاقی را دوست دارم من فکر می کنم دین (به ویژه دین قهرمان مانند کاتولیک) می تواند یک کار عالی برای پیچیدگی چیزها و ایجاد برخی معضلات اخلاقی واقعا غیر ضروری انجام دهد. درThe Power and Glory @ ما یک کشیش داریم که بسیار دردناک است و انسانی که در سالهای 1930 میلادی مکزیک بود کاملا ناخوشایند بود. من می ترسم اگر در این کتاب بودم می توانستم ستوان که در اطراف ماجرا خوشحال بود @ shootem همه! کلیسای ریشه همه شرارت! از آنجا که همه چیز خیلی بهتر است زمانی که آنها سیاه یا سفید است. کتاب تا به حال قطعا آمریکای لاتین پیچ و تاب و به آن. من به برخی از کارهای ماریو ورگاس لوساس یادآوری کردم. این فضای خاصی را با شخصیت های جدا از واقعیت داشت.

مشاهده لینک اصلی
در ابتدا، به نظر می رسد کاملا واضح است: قدرت متعلق به ارتش مکزیک در زمان Calles است، که سعی دارد غرور افتخار که متعلق به خدا توسط شکار کشیشان در سراسر کشور، بستن کلیساها و اغلب توسط مجازات توسط مرگ کسانی که جرات بیان اعتقادات آنها و یا محافظت از کارفرمایان فراری. بین قدرت قدرت و افتخار خداوند، یک شخصیت نامعلوم بلند می شود، حتی زمانی که او با کمبودهای خود در کنار هم قرار گرفته است. او دارای تمام صفات است که باید آنتی هروئین را نشان دهد: شما دلسوز و دلسوز هستید که خود را تحسین می کنید و شراب های شراب را نوشیدنی نیستید، اغلب یک بزدل است که به دیگران اجازه می دهد از او محافظت کند در حالی که می داند که زندگی خود را در معرض خطر قرار می دهد، او یک گناه غیر قابل تقدیر را برای یک کشیش کاتولیک مرتکب شده است تصور کردن یک کودک، در یک کلمه به نظر می رسد (و خود را در نظر گرفته) غیر قابل قبول، مانند شخصیت Dostoievskian بدون فرسودگی بی پایان، بسته به دیگران برای نجات و anaemically تلاش برای مبارزه با خواسته های اولیه خود را بدون موفقیت بزرگ است. بنابراین او معتقد به ضعف خودش است، بنابراین استعفا داده است، که حتی رستگاری او در ابتدا هیچ تماشایی ندارد: او به زودی پذیرای بازدید از یک زن بیمار است که او می داند که او واقعا نمی تواند کمک کند (اما او راه خود را برای ایمنی را قطع می کند بنابراین او برای پدر شدن فرزند (و اما کسی که او نمی تواند به دوست داشتن کمک کند) از او متنفر است، او قبول می کند که در یک روستا برای یک بار تعمید بخشد (اما تقریبا تمام پول را برای کمک به روستاییان اهدا می کند) و در نهایت او را می پذیرد برای بازگشت به آمریکا از ایمنی برای کمک به یک آمریکایی میمیرد (اما او می داند که او به تله پلیس سقوط خواهد کرد). این پرانتز های کوچک، این ها کمی \"افتخار\" خود را تشکیل می دهند، ضعف او قدرت اوست. مثل یک بیلدونزورامن (اگرچه او دیگر نوجوان نیست)، شخصیت او را کمی کمرنگ میکند، مثل یک راهب نابینا از روستا به روستا، گول زدن برای شراب، مبارزه با یک سگ فلج شده برای استخوان، سرقت یک توده شکر از لب های نوزاد مرده، رفتن به زندان، فرار از پیروانش و به ویژه یهودا شخصی او، نیم کاسست که نقشش دقیقا همان است: به طور آگاهانه به مرگ او منجر شود: زیرا این عمل نهایی او است که نه تنها خود، اما تمام شرایط انسانی - قدرت خود را با اراده آزاد خود قربانی می کند، به همین دلیل است که او می خواست، زیرا او تصمیم به ارائه کمک حتی زمانی که می دانست که او به مرگ منجر شده است. حرمت سکوت، بدون حرکات بزرگ، با ضعف های معمول خود در نمایش، با نوشیدن به او شجاعت، ترس از مرگ، اما درد و رنج، آخرین کلمه که بهانه ای است. بر خلاف قدرت استبدادی که فکر می کند بداند برای همه چه بهتر است، جلال بشری لزوما یک قهرمانی قوی نیست، همانطور که یک قهرمان یک مفهوم نیست، یک مدل از یک اسطوره بیرون می آید (مثل شهید جوان در داستان مادر به فرزندانش گفته می شود) اما یک مرد ناقص، بسیار زیبا و غم انگیز است و در ضعف، فروتنی و ناکامی خود افتخار می کند.

مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب قدرت و جلال


 کتاب معشوقه آخر
 کتاب یلداترین شب
 کتاب چیزی شبیه معجزه
 کتاب آتش سوران
 کتاب دل شکسته
 کتاب همه زن بودنم پیشکش