کتاب شوخی

اثر میلان کوندرا از انتشارات روشنگران و مطالعات زنان - مترجم: فروغ پوریاوری-بهترین رمان ها

جوک یک رمان از میلان کوندرا است که در مورد یک مرد به نام لودویک Jahn و زندگی او تا سن 37 سالگی است. این رمان رویدادهای زندگی او را از منظرهای مختلف تقریبا از زمان نوجوانی تا زمانی که او 37 سال دارد، پوشش می دهد. اما یک الگوی خطی را دنبال نمی کند. در عوض، رمان تمرکز می کند که چگونه اعمال جانسون دیگران را تحت تاثیر قرار می دهد و بر کسانی که در تماس با او هستند را تحت تاثیر قرار می دهد. اغلب اوقات، این رمان درخشان از عشق و انتقام خنثی شده به دلیل پیامدهای سیاسی آن خوانده شده است. اکنون، یک چهارم قرن پس از جوک، برای اولین بار منتشر شد و چندین سال پس از فروپاشی رژیم جمهوری چک تحمیل شده توسط شوروی، این امر ساده تر می شود تا مفاهیم را به جای ارزش گذاری کتاب (و همه کارهای کاندرا) به عنوان آنچه که واقعا این است: ادبیات عالی و تحریک کننده ای که نور جدیدی را بر روی تم های ابدی وجود انسان می گذارد.


خرید کتاب شوخی
جستجوی کتاب شوخی در گودریدز

معرفی کتاب شوخی از نگاه کاربران
یکی از دلایلی که عاشق این نویسندم اینه که طنز مایه‌ی اصلی همه نوشته‌هاشه... به جزئیات اهمییت میده و یهو میبینی همون موضوع مسخره و پیش‌پا افتاده چه‌ها که نمیکنه و چه ماجراها که نمیسازه... طنز رو تبدیل میکنه به سلاحی در برابر پوچی زندگی... که زندگی ما سراسر یه شوخیه! «شوخى از پيروزى عشق و طنز در مقابل انزجار و جديت مى گويد.»
بیشتر کتاباشو خوندم و دیگه با سبک فلسفوی-رمانی نوشتنش کاملن آشنام و تعجب نمیکنم اگه آخر کتابش ببینم همه‌ی شخصیتا و وقایع رو با چه مهارتی به هم مرتبط میکنه... این هنر غافلگیریش ستودنیه:)
وبه قولی، سبک کوندرا خیلی شباهت داره به کافکا، با این تفاوت که چیزایی که کوندرا مینویسه اتفاق افتاده یا قابل اتفاق افتادنه... و همین واقع‌گرایی آثارشو ملموس‌تر میکنه دیگه!
از اون کتاباییه که دوست دارم بارها و بارها بخونمش... واصن شاید باید به این شعار عمل کنم که «بجای آنکه چندین کتاب بخوانید، کتابهای کوندرا را چندین بار بخوانید.» :دی
« ... ودیدم در محاصره‌ی بازیگران درجه سه‌ای قرار گرفته‌ام که بر چهره‌شان نقاب مردانگی سطحی و توحش متکبرانه را زده‌اند، این فکر که نقابها چهره‌های دیگری (چهره‌های انسانیتری) را هم پنهان میکنند چندان مایه‌ی تسلا نشد، زیرا وحشت واقعی این همه ناشی از این عامل بود که صورتهای نقابدار به بی‌عاطفگی و پستی نقابها علاقه‌مند بودند.»

مشاهده لینک اصلی
شوخي از اولين رمانهاي ميلان كوندراست كه ما با سرخوردگي هاي مردي مواجه مي شويم كه يك شوخي با اصول حزب كمونيست چكسلواكي سالهاي دهه 1960 تمامي زندگي اش زير و رو مي شود.خوش بيني ترياك توده هاست شوخي او با جمله معروف ماركس:دين ترياك توده هاست.روابط آدمها و شي شدگي انسان در برابر توتاليتريسم حزب در بستري از جريانات تاريخي از خصوصيات كوندراست.

مشاهده لینک اصلی
یکی دیگر از Kundera عالی و تجزیه و تحلیل عالی François ریکارد در پایان رمان!

مشاهده لینک اصلی
این کتاب را در اوقات فراغت من در کوتاه مدت که در یک کتابفروشی کار می کند مطالعه می کنم و بلافاصله آن را جرأت می گویم که دائما خود را در فهرست کتاب های محبوبم قرار دهم. چرا این رتبه بندی کتاب زیر چهار ستاره است؟ یک داستان هیجان انگیز و تحریک آمیز از انهدام انسان توسط یک دولت مستبد است. سال 1984 و جهانی شجاع جدید؛ کاندرا همه آنها را دید و بالا رفت.

مشاهده لینک اصلی
خار تو افشانده در باغ از SoulI شگفت آور با عمق، در دسترس و enjoyability این رمان، که کوندرا در سال 1965 نوشت تحت تاثیر قرار گرفت و آن را در سال 1967 .در منتشر شد (و ظاهرا نقش مهمی در بهار پراگ در آن سال بازی) اوایل دهه 1950 چکسلواکی، لودویک جون، دانشجوی دانشگاه با حس شوخ طبعی، طرفدار قوی رژیم کمونیست پس از جنگ جهانی دوم بود. تلاش برای نشان دادن دوست دخترش کمی جذابیت و حس شوخ طبعی در تابستان وقتی که از کلاس جدا می شوند، در یک کارت پستال به او نوشت:Optimism تریاک بشر است! یک روح سالم از حماقت است تروتسکی زنده باد! @ کمدی ها حس شوخ طبعی صفر داشتند، او را از @ حزب اخراج کردند، او را از دانشگاه بیرون کشید و به عنوان یک مخالف، او را مجبور کرد تا دو سال کار سخت در معادن انجام دهد. اگر چه او در نهایت موفقیت حرفه ای خود را در زمینه علمی به دست می آورد، اما او در برابر اعضای حزب که به خاطر سقوط او از فضل مسئول بود، خشمگین بود. لودویک هنگامی که او را می بیند که فرصتی برای انتقام گرفتن از Zemanik که اتهامات را علیه او رهبری می کند، همسر Zemaniks را گمراه می کند و شوخی ممکن است در رابطه با همسرش @ civilian @ تلفات باشد. من ساختار این، رمان اول Kunderas، با سه راوی را دوست دارم. من یک طرفدار بزرگ نیستم، همانطور که در کتاب خنده و فراموشی، خواننده خود را از طریق نوشتنش فهمیده است که فرایندهای مربوط به این امکان را دارد که بخشی از رمان به عنوان @ نویسنده، نه فقط راوی، که توانایی من را از بین می برد به طور موقت disbelief.For من تعلیق، این رمان در آشکار ساختن حقیقت از شرایط انسانی که @ redressibility @ از اشتباهات علیه ما است نه تنها ممکن است، فوق العاده بود و دیگران از جمله مرتکب اشتباه است، خواهد تخلف به هر حال توسط فراموش کرده اند زمان شما فکر می کنید شما به نقطه تلافی رسیدید. بنابراین، همانطور که اسکار وایلد آن را به عنوان یک عادت معمولی در سینه های شیرین @ که هر شب برای کاشت خار ها در باغ روحانیان قرار می گیرد، سم ناامید کننده در اطراف قرار می گیرد. @ برای این و دیگر دلایل، بخشش یکی از بزرگترین کلیدی در زندگی سمفونی صلح و شادی. @ ... [T] زندگی در جهان است که در آن هیچ کس ببخشاید، جایی که همه چیز قابل جبران نیست، همانند زندگی در جهنم است. @ شوخی

مشاهده لینک اصلی
کاندرا و قلم جادویی او! چهار شخصیت متفاوت، چهار نقطه مختلف از دیدگاه، از 20 سال یا بیشتر در یک دنیای سریع تغییر می کنند. لودویک، شخصیت اصلی، خواستار انتقام گرفتن از یک مرد است که او را به دلیل شوخی ای که با وی تحقیر می کرد، به دلیل نداشتن او از حزب، از دست داد. چیزهایی نیست که هرچیزی برنامه ریزی شده باشد و درس سخت تر آموزش داده شود. هراکلیتوس گفت که نمیتواند دو بار به همان رودخانه برسد. همه چیز در حال تغییر است. چیزهایی که یک بار بود، در حال حاضر فقط یک حافظه است. ایده هایی که یک بار قانون اساسی در نظر گرفته شد، اکنون به نظر مسخره است. حالا ما چیزهایی را می گوییم که گویی در آن گریه می کنیم. جداول همیشه به نوبه خود و چیزی شگفت انگیز در تلاش های کوچک ما برای به دست آوردن کرامت از دست رفته ما وجود دارد. این شوخی نهایی است که تاریخ به ما رسیده است. نقطه ساخته شده درس تدریس می شود

مشاهده لینک اصلی
شوخی اولین رمان میلان کاندراس بود. او شروع به نوشتن آن در سال 1962، آن را در سال 1965 تکمیل کرد، اولین بار در سال 1967 به عنوان Žert منتشر شد و برای اولین بار به زبان انگلیسی در سال 1969 ترجمه شد. کاندرا مانند ترجمه انگلیسی به عنوان مترجمان به طور کامل ساختار کتاب را تغییر داد. عجیب آن است که این کتاب در چکسلواکی کمونیستی بدون سانسور منتشر شد، اما زمانی که در غرب منتشر شد، کاملا تغییر و دوباره مرتب شده بود، در کاندرا از بین رفته بود. ترجمهی که من میخوانم توسط مایکل هنری هیم است و توسط کاندرا تایید شد و در سال 1982 منتشر شد. با نگاهی به نوشتار نویسندگان در ترجمه جدیدتر، به نظر میرسد که کاندرا نظر دوم درباره جنبههای این ترجمه داشته و شخصا آن را تغییر داده و آن را دوباره منتشر کرده است 1992. برای من این کتاب دوباره خواندن و دوباره خواندن چیزی است که من انجام داده و لذت بردن از به تازگی و که من قصد دارم برای ادامه انجام است. اگر چه Ive خواندن و خواندن بیشتر کتاب های Kunderas، حداقل به Immortality، جوک بود که من به معنای آن را دوباره خواند، اما هرگز کاملا به آن دور. بخاطر اینکه من از اولین خواندنش خیلی خوشم نمیاد من آن را به یاد می آورم کمی نرم، اما بعد از خواندن کتاب های بعدی او. با این حال، Ive واقعا لذت بردن از آن دوباره خواندن آن و (نسبتا) نظر پایین تر از آن بود کمی عادلانه است. من فکر می کنم اکنون می توانم بگویم که آن را با کارهای دیگرش کنار می آید - هیچ مشکلی وجود ندارد. آنچه که من را در حال خواندن آن بود، اکنون این بود که این بررسی را در ماه نوامبر شرق و جنوب شرقی استرالیا شامل شود. تصمیم گرفتم این کتاب را بخوانم، من تعجب کردم که آیا کاندرا به جای اروپای مرکزی از جمله چکسلواکی در اروپای شرقی متضرر می شود یا اینکه آیا امروزه چک و اسلواکی نیز مخالفت می کنند. شاید این مسئله ای نیست، اما شبیه آن چیزی است که کاندرا در مقدمه ی نسخه ی من ساخته بود؛ غرب به سرعت به چکسلواکی و دیگر کشورهای بلوک شوروی به عنوان بخشی از ایالات متحده آمریکا اشاره کرد در حالیکه ساکنان این کشورها خود را متعلق به یک کشور متمایز می دانستند. این کتاب به هفت قسمت تقسیم می شود و شش قسمت اول با تمرکز بر یکی از شخصیت هایی که رویدادها را از طریق چشم خود می بینیم، تمرکز می کنند. لودویک Jahn شخصیت اصلی است و او سه بخش دارد، در حالی که یاروسلاو، هلنا و کوستکا هر کدام را بخشی می دانند. آخرین بخش ترکیبی از دیدگاه ها است به عنوان تمام شخصیت ها با هم جمع شده اند. در حال حاضر، من همیشه این رویکرد را به یک رمان دوست دارم، زیرا دیدگاه های چندگانه آن را سه بعدی تر و واقع گرایانه تر از یک روایت شخص ثالث یا یکی از روایت اول شخص اول می کند و در اینجا با نوع داستان کار می کند کاندرا میگوید کتاب با لودویک باز میگردد به زادگاهش. او چندین سال است که پشت سرش است و با یک آشنایی قدیمی با نام Kostka آشنا می شود و در صورتی که او می رسد، از مسکن خود برای دیدار با عاشق خود استفاده می کند. روایت به هلنا می رود، که برای سفر او به ملاقات لوودویک آماده می شود، سپس در سال 1948 به لودویک بازگشت. در حال حاضر او عضو جوان خوش بینانه حزب کمونیست بود، گرچه کمی شوخ طبع و بدتر از همه، اغلب متهم به داشتن فردگرایانه است. لودویک یک دوست دختر بسیار جدی به نام Marketa دارد که اغلب از آن لذت می برد چون هرگز هیچ جوابی نمی گیرد. همانطور که ارتباط آنها Marketa تشکیل شده است باید برای یک جلسه آموزشی کوتاه، بنابراین آنها باید به ارسال نامه های دیگر تکیه می کنند. Marketa از جلسه تمرینی لذت می برد و نامه های او پر از شور و شوق و خوش بینی خود از نظم سوسیالیست است. اگرچه لودویک با او موافق است، او حسادت به شادی او را از او دور میکند: بنابراین یک کارت پستال خریدم و (برای آسیب، شوک و اشتباه او) نوشت: خوش بینی تریاک مردم است! فضای سالم از حماقت رنج می برد! تروتسکی زنده بماند! لودویک. مکاتباتش خیلی زود خسته می شود و زمانی که او به پراگ می رسد، تمایلی به تمدید رابطه اش ندارد. او مدتها قبل لودویک پیش از کمیته دانشگاه حزبی نامیده می شد که در رابطه با رابطه او با Marketa و کارت پستالی که او فرستاده بود با او روبرو شد. اگرچه این فقط به معنای شوخی بود، تحت نظر کمیته، کلمات بر روی کارت پستال مانند احساسات ضد کمونیستی ظاهر می شوند و قابل تحمل نیستند. لودویک از دانشگاه و حزب بیرون می آید و به زودی خود را بی رحم می کند. حتی دوستش Zemanek امتناع می کند تا به او کمک کند تا او به زادگاهش بازگردد. او اکنون گزینه های کمی دارد و به همین دلیل او به یک تیپ کار تبدیل می شود و سال ها کار خود را در یک معدن انجام می دهد. لودویک آن را سخت به تنظیم وضعیت جدید خویش بازگرداند، اما به آرامی به شیوه زندگی نظامی تبدیل می شود. تنها نقطه مثبت این است که آنها به اندازه کافی به خوبی پرداخت می شوند و هنگامی که ترک می کنند می توانند موهایشان را کمی کم کنند. لودویک سپس به لوسی می آید: او در جهت من بود، در جهت حیاط. چرا من به سادگی از او گذشته ام؟ آیا این به این دلیل بود که من صرفا به طور ناگهانی رفت و یا به دلیل غیر معمول روشنایی در اواخر بعد از ظهر در حیاط من برگزار شد؟ یا این چیزی بود که او به نظر می رسید؟ اما ظاهرش کاملا بود ...

مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب شوخی


 کتاب چاپ آخر زندگی
 کتاب ابرهای دانیال
 کتاب حاشیه ی باغ متروک
 کتاب یک آیه یک حکایت
 کتاب قصه عشق لیلی و مجنون
 کتاب خفاش کوچولو و دوستان مهربانش