کتاب دید و بازدید

اثر جلال آل احمد از انتشارات فردوس-بهترین رمان ها




خرید کتاب دید و بازدید
جستجوی کتاب دید و بازدید در گودریدز

معرفی کتاب دید و بازدید از نگاه کاربران
بیشتر کتاب، مضمون مذهبی داشت. در حقیقت @ضد مذهبی@ یعنی رفتارهای مذهبی ایرانی ها رو مرکز توجه و انتقاد خودش قرار داده بود.

می دونم که جلال به کمونیسم بیشتر نزدیکه تا به اسلام. اما نمی دونم که آیا منظورش از انتقادهای این کتاب، نفس مذهبه، یا خرافه هاییه که با مذهب مخلوط شده. چون خیلی از رفتارهایی که توصیف می کنه و مورد انتقاد قرار می ده، در حقیقت از چیزهاییه که به مذهب اضافه شده و خرافه است. اما یه سری از چیزهایی که مورد تمسخر قرار می ده هم چیزهاییه که خود مذهبه و ساخت مردم یا آخوندها نیست. مثل زیارت امام حسین (ع).

روایت داستان ها بعضی جاها یه خللی داشت. خیلی خیلی کم. این که نویسنده شروع می کرد پند اخلاقی و حکم کلی صادر کردن که خیلی از جلال بعید بود. جلال معمولاً به عینیات و وقایع توجه می کنه و مثل صادق هدایت شروع نمی کنه عقاید خودش رو مستقیماً بیاره روی کاغذ و پند بده که مثلاً @مردمی که نگذاشته اند افق کوتاه فکرشان از چهار دیواری خانه و دکانشان فراتر برود الخ...@
این طور توصیف ها که صریحاً خط مشی فکری نویسنده را لو می دهد، بیشتر به صادق هدایت می خورد، نه به جلال که معمولاً اصرار دارد به توصیه ی معروف نویسنده ها که می گویند @نگو، نشان بده@ عمل کند. البته تعداد این موارد زیاد نبود، ولی توی ذوق می زد.

مشاهده لینک اصلی
مواجهه با آثار آل‌احمد این جذابیت را دارد که این کلیشه‌ را که «وقتی کتاب می‌خوانید نویسنده با شما صحبت می‌کند» تقویت می‌کند. «دید و بازدید» از این حیث نسبت به دیگر داستان‌هایی که تاکنون از جلال خوانده‌ام (مدیر مدرسه، سرگذشت کندوها، از رنجی که می‌بریم، سنگی بر گوری) برتری دارد. شاید وجه برتری‌اش حجمی بیشتر با داستان‌های بیشتر است. داستان‌هایی که بیشتراش از عینک نقادِ نویسنده روایت می‌شود. این را نیز در نظر داشته باشید که وقتی آثار او را می‌خوانیم کم مانده است عقاید سیاسی، اجتماعی، مذهبی و فرهنگی‌اش به ما سیلی بزند. دید و بازدید از اولین‌های جلال است؛ حین خواندن به این می‌اندیشیدم که هنوز او بچه‌آخوندی است که هر چه قدر هم سعی می‌کند خودش را از سنتِ خرافیِ پیرامون‌اش بکند باز نمی‌تواند به اصلْ خدشه وارد کند. [نمونه جایی که به زندگی پس از مرگ خرده می‌گیرد اما فوراً تعبداً می‌پذیرد] گویی سنتی می‌شناسد که این خرافه‌ها لایه‌ی روییِ آن‌اند؛ گرچه برداشت‌ام این بود که از عینکِ نویسنده این خرافات نه لایه‌ی رو بلکه کلِ پیکر را در برگرفته‌اند.
اما چیزی که در دید و بازدید قابل توجه بود «مرگ‌اندیشی» آل‌احمد است. مرگ‌اندیشی‌ای که خود را اجتماعی می‌نمایاند. و به نظر صورت ساده‌ای دارد: با مرگِ شخص مردم همچنان درگیر تعارفاتِ زمانِ حیات متوفی هستند؛ حال آنکه توجه ندارند که مرگ برای همه یکسان است. شاید خرده بگیرید که این چه برداشتی است؛ چه بسا به علت احوالاتِ شخصی این برداشت اولویت دارد اما با اشاراتی که جلال به مرگ می‌کند –چه از حیث تعداد چه از حیث پرداخت- شک دارم که «مرگ» مساله‌ی اولِ جلالِ آن زمان نبوده باشد. جالب است که داستان دوازدهم –داستان که نه، تکه‌ی آخرِ این داستان‌ها- مرگ است.
زبانِ آل‌احمد به تندیِ مدیر مدرسه یا سنگی بر گوری نیست، گرچه توصیف‌هایش همچنان خوانا و در بعضی موارد جذاب است. شاید «زیاد تند نبودنِ زبان‎اش» به علتِ این است که خرافه را از اصل بازشناخته؛ و هوشیار است که عوام قدرتِ تشخیص خرافه از اصل را ندارد.


مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب دید و بازدید


 کتاب چاپ آخر زندگی
 کتاب ابرهای دانیال
 کتاب حاشیه ی باغ متروک
 کتاب یک آیه یک حکایت
 کتاب قصه عشق لیلی و مجنون
 کتاب خفاش کوچولو و دوستان مهربانش