صفير سوت قطار. ترمز گوشخراش چرخها و توقف كامل تخت. تا پتو رو زدم كنار، زوزه باد خفه شد، انگار تو گوشم پنبه كرده بودن. ولي راحت ميشنيدم و مشكلي نداشتم. تختم رسيده بود به سكوي ايستگاه. اونجا يه نور خفيف هم ديده ميشد. اين راه آهن گمونم از خيلي وقت پيش تعطيل شده بود. با اين كه انواع و اقسام صداهاي مختلف از تقتق كفش مسافرها گرفته تا خرخر چرخ چمدونها از همه طرف به گوشم ميخورد. ولي اون دور و بر هيچكي نبود و پرنده پر نميزد. راه آهنش بيشتر شبيه ايستگاه ارواح بود
خرید کتاب دفتر یادداشت کانگورو
جستجوی کتاب دفتر یادداشت کانگورو در گودریدز
معرفی کتاب دفتر یادداشت کانگورو از نگاه کاربران
مشاهده لینک اصلی
مشاهده لینک اصلی
مشاهده لینک اصلی
مشاهده لینک اصلی
مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب دفتر یادداشت کانگورو
خرید کتاب دفتر یادداشت کانگورو
جستجوی کتاب دفتر یادداشت کانگورو در گودریدز
مشاهده لینک اصلی
مشاهده لینک اصلی
مشاهده لینک اصلی
مشاهده لینک اصلی
مشاهده لینک اصلی