به طور کلی اعتبار و شهرت اورول به عنوان یک نویسنده و روزنامه‌نگار به خاطر توجه‌اش به فقر و محرومیت‌ها بود. تجربه‌ها و هم‌چنین گزارش‌های متقاعدکننده‌اش به او هویتی ویژه در دنیای ادبیات بخشیده است. آن چه که او با خود به یک فرهنگ آگاه آورد گزارش‌هایی بود از محیطی سرشار از فقر و محرومیت عمومی. بیشتر نوشته‌های اورول درباره‌ی انگلستان ملموس و با جزئیات دقیق است... اورول در رمان «دختر کشیش» نظام آموزشی انگلستان را به باد انتقاد می‌گیرد و با قلمی موشکافانه چگونگی تاسیس و اداره‌ی مدارس خصوصی را افشا می‌کند؛
خرید کتاب دختر کشیش
جستجوی کتاب دختر کشیش در گودریدز
معرفی کتاب دختر کشیش از نگاه کاربران
بسم الله.
کتاب دختر کشیش نوشته ی جرج اورول نمایش سختی های ناگهانی به وجود آمده در زندگی دختر کشیشی ست که تا قبل از آن بزرگترین نگرانی ها و دغدغه های زندگی اش مشکلاتی پیش پا افتاده بود و خداوند را با عمق وجودش پرستش می کرده. اما بعد از افتادن در دام فقر می فهمد که در جامعه ی انگلستان @پول@ است که خدایی می کند. خدا و ایمان و هر آنچه از اعتقاد در وجودش بوده به یک باره از او دور می شود و دوروتی نمی داند که چه اتفاقی افتاده است.
کتاب خلاء های زیاد و بزرگی داشت. باور کردن این که نویسنده ی این کتاب همان نویسنده ی 1984 یا مزرعه ی حیوانات است کار سختی ست. اما خواندن این کتاب باز هم این فکر را در سرت می آورد که اورول واقعا چه کسی بوده؟ یک پرستنده ی نظام بی خدایی و کمونیستی؟ یا یک پروتستان و یا حتی کاتولیک؟ شاید هم یک آتئیست! احساس می کنم که نویسنده در رساندن مفهوم مورد نظرش از نوشتن داستان موفقیت خوبی کسب نکرده است و شخصیت های داستان پردازش کمرنگی دارند.
پردازش هر شخص به مقدار و میزان استفاده ی او در داستان است. احساسم اینگونه است که خواننده نمی تواند به خوبی خود را به جای شخصیت اصلی بگذارد و این روایت را از نزدیک حس کند. شاید بهتر است با انصاف باشم و اقرار کنم که توصیف ها و صحنه تا تا حد مطلوبی خوب بودند. اما به راستی طرح این داستان بر چه مبناییست؟ اینکه مشکلات فراوان انقلاب صنعتی و زندگی مردم انگلستان را به یاد بیاورد؟ یا اینکه به خواننده نشان بدهد که اگر پول نداشته باشی خدایت برایت بی معنی می شود؟ شاید هم بخواهد از دوروتی بپرسد خدایی که او را با عشا های ربانی و دعاها و سرود های روزهای یک شنبه می خواندی کجا بودو وقتی یک پنی در جیبت نداشتی؟
مصداق بارز سخن امیر مومنان است که می فرمود اگر فقر از در خانه داخل شود ایمان از در دیگر خارج می شود. اما کار سختیست جدا کردن و شناخت اورول و شخصیت و هدفش از بیان این داستان.
در کل کتابی بود قابل قبول و بار داستانی و روایی مناسبی داشت. اما هدف هرچیزیست که به ان ارزش می دهد.
با تشکر
مشاهده لینک اصلی
اگه بخواهم سرراست بنويسم اينكه عجالتا كتابي از جورج اورول نمي خونم مبادا كه شيريني قلعه حيوانات و هزار و نهصدو هشتاد و چهار زايل بشه
كتاب به شدت خسته كننده و بي رمق پيش ميرم، داستان آبكي، شخصيت هاي سرد و بي روح، فضاي انگليسي راكد، خلاصه هر چقدر كه بد بگم كم گفتم
به غير از خط داستاني گسسته، خواننده جواب مهم ترين سوالش رو نمي گيره، اون يك هفته كه قهرمان داستان حافظه خودش رو از دست داده بود چه شده؟
فكر ميكنم خود جورج اورول هم رمقي براي نوشتن اينداثر نداشته، ضد قهرمان داستان هم كه فرد كافري هست به شدت منفي و كريه تصوير شده، ظاهرا با اين تصور قديمي كه اگر كسي ايمان نداشته باشه اخلاق هم نداره مواجه ميشيم، تصوري كه از كليشه بازاري معامله با خداوند نشات ميگيره، به اين توجيه كه ما خوبي ميكنيم چون از خداوند ميترسيم وگرنه همگي سگ هار هستيم
خلاصه كه خوندن اين اثر رو به هيچ بني البشري توصيه نمي كنم
مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب دختر کشیش
خرید کتاب دختر کشیش
جستجوی کتاب دختر کشیش در گودریدز
کتاب دختر کشیش نوشته ی جرج اورول نمایش سختی های ناگهانی به وجود آمده در زندگی دختر کشیشی ست که تا قبل از آن بزرگترین نگرانی ها و دغدغه های زندگی اش مشکلاتی پیش پا افتاده بود و خداوند را با عمق وجودش پرستش می کرده. اما بعد از افتادن در دام فقر می فهمد که در جامعه ی انگلستان @پول@ است که خدایی می کند. خدا و ایمان و هر آنچه از اعتقاد در وجودش بوده به یک باره از او دور می شود و دوروتی نمی داند که چه اتفاقی افتاده است.
کتاب خلاء های زیاد و بزرگی داشت. باور کردن این که نویسنده ی این کتاب همان نویسنده ی 1984 یا مزرعه ی حیوانات است کار سختی ست. اما خواندن این کتاب باز هم این فکر را در سرت می آورد که اورول واقعا چه کسی بوده؟ یک پرستنده ی نظام بی خدایی و کمونیستی؟ یا یک پروتستان و یا حتی کاتولیک؟ شاید هم یک آتئیست! احساس می کنم که نویسنده در رساندن مفهوم مورد نظرش از نوشتن داستان موفقیت خوبی کسب نکرده است و شخصیت های داستان پردازش کمرنگی دارند.
پردازش هر شخص به مقدار و میزان استفاده ی او در داستان است. احساسم اینگونه است که خواننده نمی تواند به خوبی خود را به جای شخصیت اصلی بگذارد و این روایت را از نزدیک حس کند. شاید بهتر است با انصاف باشم و اقرار کنم که توصیف ها و صحنه تا تا حد مطلوبی خوب بودند. اما به راستی طرح این داستان بر چه مبناییست؟ اینکه مشکلات فراوان انقلاب صنعتی و زندگی مردم انگلستان را به یاد بیاورد؟ یا اینکه به خواننده نشان بدهد که اگر پول نداشته باشی خدایت برایت بی معنی می شود؟ شاید هم بخواهد از دوروتی بپرسد خدایی که او را با عشا های ربانی و دعاها و سرود های روزهای یک شنبه می خواندی کجا بودو وقتی یک پنی در جیبت نداشتی؟
مصداق بارز سخن امیر مومنان است که می فرمود اگر فقر از در خانه داخل شود ایمان از در دیگر خارج می شود. اما کار سختیست جدا کردن و شناخت اورول و شخصیت و هدفش از بیان این داستان.
در کل کتابی بود قابل قبول و بار داستانی و روایی مناسبی داشت. اما هدف هرچیزیست که به ان ارزش می دهد.
با تشکر
مشاهده لینک اصلی
اگه بخواهم سرراست بنويسم اينكه عجالتا كتابي از جورج اورول نمي خونم مبادا كه شيريني قلعه حيوانات و هزار و نهصدو هشتاد و چهار زايل بشه
كتاب به شدت خسته كننده و بي رمق پيش ميرم، داستان آبكي، شخصيت هاي سرد و بي روح، فضاي انگليسي راكد، خلاصه هر چقدر كه بد بگم كم گفتم
به غير از خط داستاني گسسته، خواننده جواب مهم ترين سوالش رو نمي گيره، اون يك هفته كه قهرمان داستان حافظه خودش رو از دست داده بود چه شده؟
فكر ميكنم خود جورج اورول هم رمقي براي نوشتن اينداثر نداشته، ضد قهرمان داستان هم كه فرد كافري هست به شدت منفي و كريه تصوير شده، ظاهرا با اين تصور قديمي كه اگر كسي ايمان نداشته باشه اخلاق هم نداره مواجه ميشيم، تصوري كه از كليشه بازاري معامله با خداوند نشات ميگيره، به اين توجيه كه ما خوبي ميكنيم چون از خداوند ميترسيم وگرنه همگي سگ هار هستيم
خلاصه كه خوندن اين اثر رو به هيچ بني البشري توصيه نمي كنم
مشاهده لینک اصلی