کتاب خانم اسمیلا و حس برف

اثر پیتر هوگ از انتشارات فرهنگ نشر نو - مترجم: سام گیس زندی-بهترین رمان ها

این در برف کپنهاگ اتفاق افتاد. یک پسر شش ساله، یک گرینلندر مانند اسمایلا، از بالای آپارتمان خود به مرگ خود افتاد. در حالی که بدن پسرها هنوز گرم است، پلیس مرگ او را تصادف می کند. اما اسمایلا می داند که همسایه ی جوان خود را از پشت بام نمی گذارد. به زودی او مسیری از سرنخ هایی را که برای او به عنوان قدم هایی در برف است، دنبال می کند. برای همسایه مرده خود و برای خودش، او باید یک سفر غم انگیز دروغ، وحی و خشونت که او را به جهان یخ و برف که از آن می آید، بیرون برود، که در آن یک مخفی انفجاری در زیر یخ انتظار می رود ...


خرید کتاب خانم اسمیلا و حس برف
جستجوی کتاب خانم اسمیلا و حس برف در گودریدز

معرفی کتاب خانم اسمیلا و حس برف از نگاه کاربران
این یک خواندن عجیب و غریب است. بله، آن (نوعی) بر خلاف کنوانسیون (شخصیت اصلی آن، اسمایلا جاسپرسن، یک نفس هوای تازه است و این که او چگونه با افسردگی و شیاطین های داخلی در مکان هایی مواجه می شود که به سادگی خود را گمراه می کند! هر دو فشرده و شاعرانه است) دقیقا آن پیش بینی غیر قابل پیش بینی است که با خواندن خواسته ها و خواندن سبک ... تا آنجا که نه همه چیز هماهنگ تا به طور مساوی در پایان. اشباع شعر و متافیزیک در یک داستان که همه شهود در بخشی از شخصیت اصلی نظری است، ناکارآمد هستند. اسمایلا در همه جا با یک شهود پر جنب و جوش که هرگز واقعا از آن دعوت نشده است بخود بیاوریم. این کتاب کاملا حمل می شود. این مکان ها وجود دارد، Arctic در زمین است که ما صحبت می کنیم، و برخی از جمعیت ها وجود دارد، حتی اگر شما هرگز واقعا در مورد آن فکر نمی کنم. مردم تقریبا به طور کامل در سفیدی باشکوه فراموش شده اند و جای تعجب نیست که نقاشی برف به طور کامل در اینجا تاثیر می گذارد. جنبه غم انگیز آن باعث می شود یک هیجان انگیز باشد، اما به هیچ وجه قابل خواندن نیست. بنابراین اگر شما برای آن ...

مشاهده لینک اصلی
بررسی کتاب، خانم Smillas احساس برای SnowIve مایل به خواندن این کتاب را برای بیش از دو دهه و خوشحال بود که من در نهایت دست من بر آن. من از چیزهای زیادی از آن انتظار داشتم، و نه کمترین دلیل آن را توصیه شده بود، بازگشت به مدرسه، توسط عزیزم و متاسفانه مرحوم معلم. من واقعا واقعا دوست داشتم آن را دوست داشته باشم. در مورد صد صفحات آن را دوست داشتم. حساسیت رابطه بین اسمایلا و پسر کوچک، خاطرات او از مادرش جالب بود. سپس آن را به طور فزاینده خسته کننده تبدیل شد، شامل بسیاری از اقدامات به ظاهر تصادفی (و پس از آن این اتفاق افتاد و پس از آن این اتفاق افتاد و پس از آن این اتفاق افتاده است) و به سمت پایان من تنها نگه داشتن، چون من تا به حال آمده است و فکر کردم من نیز ممکن است آن را تمام کند . انتهای آن â € | بدون پاداش بود. نه به این دلیل که این انتهای باز بود که به صراحت تمایل ما برای بستن را رد می کرد، اما به این دلیل که کتاب هیچ تمایلی برای بستن من در خارج از منزل نداشت و از آنجایی که آن را به پایان رسانده بود. اما لازم است که گفته شود هیچ چیز عمیق یا فلسفی یا پست مدرن و یا هر چیز دیگری در مورد آن پایان ناپذیری پیدا نکرده است. آن را فقط در سراسر آمد که اگر نویسنده نمی تواند مزاحم، و یا نمی تواند فکر می کنم راه را برای دور داستان بهتر است. بخش بزرگتر از کتاب هر دو خسته کننده و آزار دهنده است. من دیدم آن را به عنوان ترکیبی از هیجان و مدیتیشن فلسفی توصیف کردم، اما من آن را نه هیجان و نه فکرمی کنم. دلیل آن را به هیجان نرسید، این بود که خیلی شلوغ بود. خیلی چیزهای زیادی اتفاق می افتد، بسیاری از عوامل مبهم مبهم (قاچاق هروئین توسط نمایندگی های عتیقه فروشی، همکاری نازی ها، ترک خوردگی قوانین، انگیزه های عجیب و غریب، رادیو اکتیو، مومیایی های اشعه ایکس، شهاب سنگ هایی که ممکن است یا ممکن نیست فرم های بیگانه زندگی کنند، یک نوازنده عصبانی، زوج های مظنون، قمار، قتل، آتش سوزی، واقعا، او در هیچ چیز متوقف می شود)، بیش از حد بسیاری از تصادفی به علاوه، شخصیت های بیش از حد. همه این ها چنان گیج کننده بود، که چنین مسخره ای از مسائل است که داستان هرگز فرصتی برای ایجاد تنش واقعی صرفا برای عدم تمرکز وجود ندارد. به عنوان مثال، محتویات کابینت ها یا طرح کشتی، یک راهرو در اینجا، یک درب در آن، یک سوئیچ نور، حرکت به این طریق، به این ترتیب، اردک به یک بشقاب، کمک نمی کرد. فقط گربه و موش بسیار جالب است که در مورد آن بخواند، سپس کسل کننده می شود. من نمی توانم ناراحت شویم که آیا همه این عناصر در نهایت یک طرح منسجم را تشکیل می دهند، اما من یک سوء ظن ندارم؛ چرا، به عنوان مثال، آیا مکانیک می تواند خدمه را در بخش نفت پیوست کند؟ اگر قرار بود کار شکار غواصی انجام دهد، چرا او در همان زمان با دیگران در کنار هم قرار نگرفت؟ چرا او زحمت می کشد تا نوار صوتی را به مترجم منتقل کند و پس از آن توانایی او برای شناسایی لهجه ها را دارد، اما هرگز درمورد محتوا حرفی نمی زند؟ به عنوان مثال، موسیقی نوازنده جاز که در نوار فقط در حال دیدن بازی در کازینو بود، چه چیزی با آن صداهای ناهنجار همراه است؟ چرا توده های ماهی گرمسیری در کشتی اگر انگل به صراحت گفته می شود برای حمله به پستانداران دریایی؟ چرا همه افرادی که نقش خائنانی را در ابتدای کتاب در نظر می گیرند از صحنه ناپدید می شوند و کل توطئه پس از آن توسط کسی کاملا متفاوت است؟ و فلسفه کجاست؟ در این بی نظمی که اروپایی ها پول و حرکات قدرت حریص هستند که چیزی را درک نمی کنند، در حالی که گرینلندرها این افراد عمیق هستند که واقعا درک زندگی را می دانند، در حالی که آنها به طور مداوم به حاشیه رانده شده و اروپایی های متخاصم دست کم گرفته اند؟ آیا می توان آن را بیشتر برداشت کرد؟ بله ما میتوانیم! همه چیز Smilla در مدرسه آموخته بود بی فایده بود. اوه، خیلی معمولی. دولت ها در سراسر جهان روز به روز ثروت را به خرج می دهند تا جوانان چیزهای بی فایده را آموزش دهند. آموزش برای بی شماری بی معنا است و برای جوانان بد است. همانطوریکه گفتم، رابطه بین اسمایلا و اشعیا جاذبه باز کردن رمانهاست. اما بعدها نویسنده به نظر می رسد اشعیا را در هیجان خود در مورد فکر کردن به عناصر طرح مسخره ای مانند سوار کردن و بالا رفتن در یک دروغ گفتن فراموش کرده است. در نهایت او به طور ناگهانی در یک بند در مورد پسر یاد می دهد و پس از آن اتصال به آن عنصر از دست رفته از دست داده است. همچنین، Smilla کمی از مریم سو است. هر چه بیشتر در مورد او بخوانم، بیشتر او را در اعصاب خود گرفتم. راه او هماهنگی در مورد سن او raqules است، اما هر مرد او را با فانتزی او - البته او باریک و زیبا و همیشه به سادگی لباس. راه او همیشه فقط \"چیز\" است. قدرت جادویی ویژه او از جهت مطلق است. او نگرش بی قاعده الاغ و شیوه ی هوشمندانه او همیشه می تواند یک سلاح حیله گرانه را بسازد و پیش بینی کند مخالفانش حرکت کنند. راه کمبود خواب، فقدان غذا و آسیب های بی شماری، حتی آن را کم نمی کند. راه هر نوع کاراکتر ها از حسن یکپارچگی خیانت می کنند یا معیشت آنها را تامین می کند یا حتی زندگی آنها را برای کمک به او به خطر می اندازد. راه حتی به عنوان یک کودک او بسیار هوشمندانه است که می تواند خود را بر روی یک هواپیما به گرینلند بدون بلیط و یا گذرنامه. راه او می تواند اطلاعات تخصصی را در قطره کلاه شکست دهد. راحت ...

مشاهده لینک اصلی
اسمایلا، نیمی کلالیت، نیمی از دین، تیزهوشی است و یک کودک زخمی به یک زن تاریک، سکوت، و اغلب تلخ تبدیل شده است. اما او قلبش را به عیسی باز می دارد، یک پسر جوان که زندگی اش نیز زخمی شده است. وقتی اشعیا می میرد، داستان های مختلفی از سقف انبوه برف پوشانده می شود، او از انزوای راحت خود برای سوالات سوءاستفاده می کند. چرا او در حال بالا رفتن از داربست برای بازی در سقف انبار بود زمانی که از ارتفاعات وحشت زده شد؟ چرا آهنگ های خود را به طور مستقیم از لبه اگر او فقط به خود سرگرم کننده بود؟ با این حال، تصادف رانده شده است. @ ما پرونده را بسته ایم، @ پلیس به او می گوید، اما خانم اسمایلا احساس برف می کند، و او می داند که این تصادفی نیست. ایزایا هنگامی که از لبه عبور می کرد، حرکت می کرد. سوال او باید پاسخ دهد چرا. چه چیزی شروع می شود به عنوان یک فاجعه غرق شده به آرامی، بی وقفه، به یک تریلر، ناخن گزنده، سپس یک بازی جاسوسی، یک بازی گربه و موش روی یک کشتی در آتلانتیک شمالی، و در نهایت، اوج خود را در یک جزیره تحت پوشش یخچال و فریزر در سواحل گرینلند به دست می آورد. طرح توجیه پذیری غلط است و همیشه قابل اعتماد نیست، اما تا آخرین صفحه من را جمع کرد. برای خوانندگان با خموش علمی، صفحاتی را با ارجاعات به ریاضیات، فیزیک، زیست شناسی، شیمی و فلسفه به ارمغان آورده است، به جز توصیف دقیق روش خشن گرینلندر، به جز مواردی که در مورد این کتاب می توان گفت من مطمئن هستم از یک چیز: من عاشق اسمایلا را فراموش کرده ام.

مشاهده لینک اصلی
من احساس می کنم مثل همه کسانی هستم که حتی می دانم (حتی پزشک من که از کیسه ی من پنهان شده بود) این کتاب را دوست داشت. و من فقط نمیتوانم آن را بگیرم. سمیرا باعث می شود من به لیس بنت سلندر فکر کنم، چرا که من از دخترت با تاتو \"اژدها\" متنفر بودم، و من فکر می کنم که این دو کتاب خیلی مشترک هستند. آنها هر دو در هسته خود، کتاب هایی هستند که می گویند @ این زن واقعا عجیب و غریب و ناخوشایند است و به نظر می رسد که او ممکن است غالبا حمام نکنید، اما هر کسی که با او ملاقات می کند، لعنتی، یک جوجه سرد است. @ چرا فکر می کنند؟ من هیچ نظری ندارم. حالا فکر نکنید که من به دام افتاده ام که شخصیت های زنانه قوی نباشند یا اینکه زنان باید باهوش باشند. این مورد نیست آنچه که من در اینجا (و همچنین در TGwtDT) گیج می کنم، این است که این کتاب در جهان اتفاق می افتد که هیچکدام رفتار عجیب و غریب نداشته باشد. هیچ کس دوست ندارد، هی، نوع هیجان انگیز آن زمانی که شما به دفتر من می آیند و به خودتان فکر می کنم @ من فقط در سکوت مطلق نشسته ام تا زمانی که به من بگویید همه چیز من باید بدانم، که شما به نوعی جادویی intuit @ این نیز یک کتاب که در آن حرکت مردم از طریق فضا گیج کننده است. من طرح کشتی را کاملا غیر قابل فهمم پیدا کردم و من فردی هستم که قایق ها را دوست دارد و بسیار خوشحال است که بتواند زمین های داستانی را بدست آورد.

مشاهده لینک اصلی
احساس اسمایلس از برف چیزی بود که انتظار داشتم نبود. این کتاب خیلی بد نبود که من نسبتا می توانستم بگویم که من نا امید شدم، اما پس از تجربه خواندن نیز رضایت نداشتم. اولین قهرمان داستان، نصف گرینلندر است که به میراث گرینلندش فکر می کند. دانش او از برف و یخ، که در دوران کودکی به دست آمده است، برای طرح مهم است، اما این کتابی است که توسط دانی نوشته شده است. هنگامی که ما به بررسی مسائل مربوط به استعمارگرایی می رویم، شروع به احساس اندکی می کند که دانمارک ها کشور خود را به دست می گیرند، زندگی آنها را تضعیف می کند و سپس آنها را از طریق فرهنگ ادبی، مناسب می کند. من متوجه شدم که خواندن یک خانم دنیایی که میخواهد زندگی سبز گریلاندی را درک کند، ناراحت کننده است. این همانند مردی است که اعلام کرده است که همه کریتیان دروغگو هستند. اما نویسنده به خوانندگانش اعلام میکند که قصد دارد به چیزی را که او نمی فهمد، به ما توضیح دهد - عالی است. هنوز هم وجود دارد که بسیاری از گرینلندرها در مورد بدون شک شما می توانید از آن دور شوید. برخی از خوانندگان شکایت کرده اند که طرح قایق هیچ معنایی ندارد، دیگران در توصیف نادرست تپانچه مزاحم است. شخصا توسط آشپز با استفاده از نان نان به عنوان یک سلاح آشنا شدم، که یک ضربه به اندازه کافی برای کشیدن یکی از خائنانی که ناخودآگاه به مدت زمان نامعلومی نگاه می کردند، به اندازه کافی کوبید. این نکته مهم نیست که چقدر تازه از اجاق آن بود - این نوع ضربه نابود نمی تواند توسط نان تنها انجام شود. یکی دیگر از استفاده از قایق برای قاچاق مواد مخدر است. خب، خائنان سرخ، دانشمندان بد بد هستند. و اگر شما یک دانشمند شیطانی هستید، مطمئنا این کاملا منطقی است که بتوانید پولی را که لازم است به علم بد اخلاق بپردازید، با وارد شدن به تجارت مواد مخدر و توسعه مواد مخدر جدید فوق العاده به عنوان دانشمندان بد دانش در رمان خود بسازید. به اندازه کافی عادلانه، همه باید نان روزانه خود را به دست آورند. اما مطمئنا هنگامی که شما مأموریت علمی انجام می دهید، حتی یک مأموریت علمی بد و مضحک به یک شهاب سنگین (که ممکن است یا زنده نماند)، شما نمی توانید علم را با تلاش برای کشف مواد مخدر غیر قانونی در قایق در همان زمان یا سوء ظن های احتمالی مقامات را با نزدیک شدن کامل قایق به افرادی که در تجارت مواد مخدر مشارکت داشته اند، به ویژه هنگامی که جاه طلبی (به غیر از پول گرفتن) یکی از دانشمندان دانشمند جهنمی سرزمین است، به دست آوردن شناخت علمی است. من هیچ دانشمندی نیستم اما این سوء ظن متعصبانه دارم که اگر میخواهید جوایز نوبل را بدست آورید و در نزدیکی سلطنتی اسکاندیناوی ناهار بخورید بهتر است که بیش از حد به طور واضح با تجارت غیر قانونی مواد مخدر مرتبط نباشید. شما به برخی از این بخش ها نیاز دارید. پس از آن چندین مسئله وجود دارد زیرا نویسنده برای هر دو یا سه کتاب هر سه صد صفحه طول می کشد، اما تصمیم می گیرد که همه آنها را به یک رمان پنج صد صفحه تبدیل کند. این به این معنی است که طرح های زیادی وجود دارد (مانند نور شمالی در این خصوص اما بهتر نوشته شده است) و ناخوشایند آن را مجبور با هم. در یک هیجان پلیسی، برخی از مراتع قرمز و مرده ها هر دو سنتی هستند و انتظار می رود. نویسنده ها در این ژانر هیچ نیازی نیست همه چیز را با هم بپیچونید! در این مورد این موضوع باعث می شود همه چیز بدتر شود با توضیحات بیشماری در پنجاه و پنج صفحه گذشته. اگر بخشی از این توضیحات دو یا سه صد صفحه پیش از آن منتشر شده بود، تهدید این وحی به وجدان خواننده متمایل شد، نه به فریب دادن به پای خود مانند یک ماهی در حال مرگ در رقابت برای پایان دادن به کتاب. چیزهایی بود که دوست داشتم. مانند کل کسب و کار گرینلندر غربی در حال گذر از یخ به شهاب سنگ. اما داشتن کسی قادر به ردیابی یکی از آن ها و تأیید امنیتی برای دسترسی به پایگاه نظامی ایالات متحده در Thule است، اما تأییدیه ای برای ضبط صدا یکی از بازماندگان پیگیری در یک دفتر یا کوچک اتاق جلسه، اما به جای آن در رستوران در مدت کوتاهی قبل از یک موسیقیدان مشهور جاز بازی، در حالی که خوشبختانه یک مرد در کل کپنهاگ که غرب گرینلاندی را درک کرد و قادر به ترجمه و ترجمه محتویات ضبط شده بود در همان زمان چنین عالی طرفدار جاز و در نتیجه قادر به اشاره کردن زمانی که راهپیمایی به طور جدی به وقوع پیوسته بود، اعتماد به نفس من محدود شد. همه این افکار، ارواح مرده از گزینه های بالقوه این رمان را جذب می کنند. در یک زن از گرینلند سعی می کند کشف کند که چه کسی ممکن است مسئول مرگ پسر جوان گرینلند باشد که از پشت بام خانه برافراشته می شود. متأسفانه یک گرینلندر در دانمارک از ریشه کنی بیگانه و سردرگمی فرهنگی رنج می برد و از آنجایی که هم او و هم قربانی گرینلندرها به طور جدی توسط مقامات در نظر گرفته نمی شوند. این یک رمان کمی بدبینانه است که به طور متوسط ​​از خواب زمستانی، تحت لباس پوشیدن، با بطری مشروب قوی قوی قدردانی می شود. در عوض، یک زن با میراث گرانل مخلوط، احساس غریزی برای برف و یخ دارد که به او کمک می کند تا انواع جنایاتی را که در زمستان، و نه مانند کارآگاهانی که فقط خانه های کشور را حل می کنند ...

مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب خانم اسمیلا و حس برف


 کتاب زرافه ی سفید
 کتاب آواز دلفین
 کتاب افسانه ی فیل ها
 کتاب آخرین پلنگ
 کتاب عملیات کرگدن
 کتاب علیاحضرت ملکه