کتاب تصادف شبانه

اثر پاتریک مودیانو از انتشارات نشر چشمه - مترجم: حسین سلیمانی نژاد-بهترین رمان ها

سال‌ها پیش، موقعی که دیگر داشتم پا به سن بلوغ می‌گذاشتم، دیروقت از میدان پیرامید می‌گذشتم تا ‌به کنکورد بروم که یک‌هو اتومبیلی از تاریکی بیرون آمد. اول خیال کردم از بغلم رد می‌شود. ولی بعد، درد شدیدی از قوزک پا تا زانویم احساس کردم. افتادم روی پیاده‌رو. ولی توانستم بلند شوم. اتومبیل از مسیرش خارج شده و با سروصدای خرد شدن شیشه‌ها، به یکی از تاق‌های هلالی میدان خورده بود. در ماشین باز شد و زنی تلوتلوخوران بیرون آمد. مردی که جلو‌ ورودی هتل، زیر تاق‌ها ایستاده بود، راهنمایی‌مان کرد توی سالن.


خرید کتاب تصادف شبانه
جستجوی کتاب تصادف شبانه در گودریدز

معرفی کتاب تصادف شبانه از نگاه کاربران
مردی که یک شب با یک فیات سبز رنگ که راننده اش یه زنه جوونه تصادف میکنه این تصادف رو و نقطه ی عطفی در زندگی خودش میبینه و بعد از اون به دنبال گذشته ای میره که حس میکنه گمش کرده

مشاهده لینک اصلی
This is the first book Ive read by Modiano and it was probably not a wise choice.
The internal conflict between the leading character and himself flows smoothly during his surreal quest for everything, and complicated inner thoughts of the man are described by mean of an undemanding language so that you can cope with the complexity of the main character. There isnt anything such as a regular plot in the story but there is a detailed and carefully painted image of an unknown man who is wandering in the streets of Paris looking for something related to his hazy memories and his past and he still has hopes although almost everything around him has a sense of gloominess. As a reader who hasnt visited Paris yet, the whole setting of the book felt unfamiliar to me. I tried to skip the details about streets and cafés but sometimes there were just too many of them that could cause inconveniences.
The dreamy quality of the book is evident, but it isnt the kind of dream that Id like to experience it myself. Though Im not so unfamiliar with this type of book, I couldnt keep up well with the things that were reflected from his mind because of too many irrelevant and blurry details about Parisian things.
---------------------
.ترجمه‌ی حسین سلیمانی‌نژاد(نشر چشمه)خوب بود، با توجه به این که مترجم چندتا کار دیگه هم از مودیانو ترجمه کرده و به نظر میاد با سبک نوشتنش آشنا ست

مشاهده لینک اصلی
پاتریک مدیانو ممکن است بیشترین نام خانوادگی را برای برنده شدن در جایزه نوبل بدست نیاورد، اما جواهرات نابجای آن مانند Paris Nocturne که می تواند شما را به یک دیدگاه غنی در مورد اینکه نویسنده می تواند پیچیدگی زمان، مکان و حافظه را بررسی کند، نمی تواند به شما بدهد. در اینجا یک مرد در خیابان های پاریس در معرض حادثه ی اتومبیل قرار می گیرد. تقریبا به نظر می رسد که ما به دنبال جرم و جنایت هستیم. فقط چند ساعت خواندن است و قطعا زمان خوبی صرف می شود.

مشاهده لینک اصلی
یک شاهکار دیگر.

مشاهده لینک اصلی
به عنوان یک نویسنده، تم های من چشم انداز، حافظه و هویت است. من چندین بار به این نتیجه رسیدم (4 نسخه ی خطی) اما حالا که متوجه شدم، گاهی اوقات فکر می کنم که چرا. جای تعجب نیست که من به داستانی پرداخته ام که موضوعات مشابهی را دنبال می کند. جای تعجب است که من پیش از آن از او شنیده بودم اما با تشکر از خداحافظی پاتریک مدیانو در اواخر سال گذشته جایزه نوبل ادبیات را دریافت کرد و او زیر رادار من قرار گرفت. در اینجا پدرخوانده ادبیات من بود. داستانهای مولانا همه را به پازل هویت و تلاش برای پیگیری شواهدی از وجود از طریق ردپاهای گذشته گذراندند. پاریس نوشتار با \"حادثه شبانه\" در خیابان ها شروع می شود از پاریس. راوی بی نام، پسر نوجوان، توسط یک ماشین که راننده، ژاکلین Beausergent، او مبهم به یاد می آورد که قبل از آن ملاقات، برخورد شده است. \"آنچه که من در مورد کار خود را بیشتر شگفت آور بود، خوانایی آن است. ساده است که با نثر ساده خود فریب خورده است. این است که تا زمانی که مدیاآن به ما یادآوری کند که گذشته چقدر دشوار است و پس از آن ما می دانیم که او توانسته است اطلاعات خود را از دست نگه دارد یا منجر به گمراهی ما شود. ما فکر می کنیم که وضعیت را درک می کنیم، اما پس از آن گذشته از ما به همان اندازه که برای کاراکترهای Modiano کار می کند، دور می شود. در پاریس نوسترین، راوی می اندیشد: \"من فقط خوانده ام که تعداد کمی از مواجهه ها محصول شانس است. همان شرایط، همان چهره ها همچون قطعه های شیشه ای رنگی در یک کالیسوپوس، با باز شدن آینه ها، باعث می شود توهم، ترکیبات بی حد و حصر متغیر باشند. اما در واقع ترکیبات نسبتا محدود است. من عواطف شخصیت را دوست دارم. â € œIâ € ™ تلاش برای به یاد می آورند رنگ و خلق و خوی از دوره زمانی که من در نزدیکی پورت دو € اورلئان زندگی می کردند. سایه های خاکستری و سیاه و سفید، خلق و خوی که به نظر می رسد خیره کننده در گذشته، پاییز و زمستان دائمی. آیا این یک تصادف بود که من در منطقه ای که پدرم را برای آخرین بار ملاقات کردم به پایان رسید؟ یکی از دلایل اصلی من توصیف پاریس است. آنها به طرز محسوسی در گذشته با روایت نامعلوم و ادراک او از پاریس آشنا شده اند. در اینجا یک مورد مورد علاقه است: \"من اغلب خودم را در بعضی موارد پیدا کردم، همان سفر را به سمت عقب انجام دادم. در حدود نه ساعت در شب، من بانک راست را ترک می کنم، عبور از سین در Pont des Arts، و خودم را در کافه کورونا می یابم. اما این بار، من در یکی از جداول در اتاق عقب تنها بودم و دیگر نیازی به پیدا کردن چیزهایی برای گفتن به مردی که در حال تغییر به نظر می رسد در پالتوی آبی مایل نیستم. من شروع به احساس تسکین کردم. در طرف دیگر رودخانه، من یک منطقه خلخال را پشت سر گذاشتم که در آن شروع به پرتاب نمودم. من پا به پای زمین گذاشتم چراغ ها روشن تر بودند. من می توانم وزوز نئون را بشنوم. به زودی من می توانم در هوای آزاد، از طریق بازی ها، تا Place de la Concorde راه رفتن. شب روشن و روشن خواهد بود. آينده پيش از من باز شده است. »همانطور که در مورد آن مي گويد:« آيا ژاکلين بيوگرگنت جواباتي به سوالات راوي در مورد گذشته، درباره پدرش دارد؟ »شما بايد رمان را بخوانيد بیرون

مشاهده لینک اصلی
عنوان اصلی فرانسه پاریس نوسترین ناتوانی حادثه است که برای من تمرکز کمی روی کتاب دارد. زندگی یک مجموعه ای از حوادث تصادفی است، و در این حساب پوچ، راوی نامشخص به دنبال یک تصادف است که او در زمان نامشخص زمانی که مدت ها پیش بود که او در حال تبدیل شدن به بیست و یک. این تصادف و سایر حوادث حادثه ای که در اطراف آن سرازیر شده است، به مدت طولانی در ذهنتان قرار گرفته است. این کتاب به ذهن من در مورد احکام متوقف شده حتی اگر من متوجه نشدم که توسط نویسنده ی مشابه وجود داشته باشد. همان کیفیت روحانی است که همان حس یک تهدید نامشخص است، همان اشاره ای از حضور ظالمانه، همان نیمه نور و حیرت انگیزی که شب را تکان می دهد، و همان احساس سردرگمی که مانع از عمل می شود. و همان افراد گمراه کننده و مکان هایی که راوی نمی داند و نمی تواند آن را بشناسد. همه ما وقتی به زندگی ما نگاه می کنیم، خاطرات مبهم و غیرقابل اعتماد در مورد افراد، مکان ها و حوادث وجود دارد، اما این فضای حافظه بسیار شدید باید زمانی باشد که مدتها پیش توسط یک نیروی اشغال کننده تهدید بزرگ و چهره های سایه مقاومت مقاومت کرد. هشدار جوانی بالغ به تجربیات و برخورد های جدید، اطمینان از دوران کودکی را از بین می برد و با شمار زیادی از غریبه ها تهدید می شود، با دستور جدیدی که مرتکب حرمت های قدیمی می شود، غافلگیر می شود و از سوی بزرگسالان آشنا که دیگر مسئولیت آنها سرنوشت خود و ... تا حدی این عدم قطعیت ها نیز زندگی نسل آینده را به تصویر می کشد، به این ترتیب که زندگی جوان من به نحوی ناشی از آنچه پدر و مادرم در طول جنگ به عنوان بزرگسالان جوان تجربه کردند، بود. پاتریک موادیانو (1945) جایزه نوبل برای کارهایی که به سرنوشت ترین انفجار انسان ها منجر می شود، جایزه نوبل را به دست می دهد و اغلب شغل نازی را بررسی می کند، رویدادی که امروزه در حافظه پاریس همچنان ادامه دارد. حتی اگر این رمان در زمان نه چندان دورتر از دهه 1960 تنظیم شده باشد، اما شخصیت او تقریبا 21 سال است، هنوز هم اشاره ای وجود دارد که در سایه اشغال اشاره دارد. حادثه ای که او را در مسیر زن زن اسرارآمیز قرار می دهد در ماشین او را به یک واقعیت جدید رهنمون می کند، که او فکر می کند مسائل بسیاری را حل خواهد کرد که باعث ناراحتی او شده است. برای خواندن بقیه بازبینی من، مراجعه کنید http: // anzlitlovers .com / 2015/09/10 / pa ...

مشاهده لینک اصلی
گاهی اوقات من این سبک نوشتن را دوست دارم، اما من می خواستم dialouge، البته این فقط می تواند حالت خواندن کنونی من باشد. من با این داستان به سختی روبرو شدم که در کنار آن، درک من به موضوع حافظه و حوادث عجیب و غریب زندگی ماست. زمان هایی وجود دارد که اسامی و سایر چیزهای عجیب و غریب فقط در لبه حافظه غیرقابل اعتماد ما - مانند موجودات عجیب و غریب که ما سعی می کنیم تا آنها را از بین ببریم. ژاکلین Beausergent راننده ماشین است که به راوی ما، این حادثه باعث می شود او گرسنگی به پنهان کردن رمز و راز از او، چرا او آشنا است؟ گذشته و حال تقلید شده و ما خود را سرگردان خیابان های پاریس گرفتیم. نوشتن زیبا است، هیچ انکار نمی کند، اما بارها احساس نا امیدی کرد. اغلب من خزنده و بی صبری بودم، و می دانستم که این ممکن است که نویسنده به آن فکر کند، زیرا حافظه خود می تواند کند و ناخوشایند باشد یا گاه گاه در حال حاضر. یک داستان عجیب و غریب بود و من در جستجوی و سرگردان بودم. وقتی من از رویای بیدار شدم احساس کردم احساس می کنم کاملا درست می شود و احساس می کند که آن را احساس می کنم، فقط تصاویری را که در حال پخش هستند و صداهای جابجایی را در حال حرکت می گذارند، تا زمانی که نمی توانم به یاد داشته باشم که چه حواسم به خواب بود. بله، دقیقا همانطور که در مورد این داستان کوتاه احساس کردم. برخی از آن را دوست دارند، دیگران از رمز و راز خسته خواهد شد.

مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب تصادف شبانه


 کتاب ناخدای بی کلاه
 کتاب موزه عشق مدرن
 کتاب معشوقه آخر
 کتاب یلداترین شب
 کتاب چیزی شبیه معجزه
 کتاب آتش سوران