چند بار دیگر همان خواب را دیدم. هربار چیز تازهای از جزئیات را میفهمیدم. کرمهای شبتاب اول که میچرخیدند؛ رنگشان سبز و زرد و فسفری بود و بزرگتر که میشدند اولش فسفریشان از بین میرفت و بعد سبزشان. وقتی هم که مشخص میشد نور چراغ اتوبوس هستند، زردش به نارنجی تمایل پیدا میکرد. دیگر کمتر میترسم از آن اتوبوس. حتی توی خوابم تلاش میکنم بایستم که از رویم رد شود که شاید داخلش را ببینم اما نمیتوانم.
خرید کتاب اتوبوس پاکستانی
جستجوی کتاب اتوبوس پاکستانی در گودریدز
معرفی کتاب اتوبوس پاکستانی از نگاه کاربران
کتاب های مرتبط با - کتاب اتوبوس پاکستانی
خرید کتاب اتوبوس پاکستانی
جستجوی کتاب اتوبوس پاکستانی در گودریدز